آسمان و زمین آیینهپوش شدهاند تا انعکاس نوری باشند که طلیعهی مظلومیت خواهد شد. فرشتگان بندبند بالهایشان را با نور سومین شاخهی طوبی تبرک میکنند تا آسمانیتر شوند. گویی زمین با دل خویش برخاسته است تا با گلبرگهای باران خوردهاش به پیشواز قدمهای پنجمین آیه از آل کسا برود! از کوچهکوچهی مدینه، دامندامن گل میروید و شکوفهزاری که از طراوت و پویایی مولود فاطمه(س)، قد برافراشته در سرزمین قحطیزدهی عربستان رایحهی گل میدمد. پروانههای امید، بهارانه میآیند و نوید روزگارانی غزلپوش را میدهند. تمام خاکیان و افلاکیان با شوری عاشقانه غرق در لحظههایی شورانگیز و شورآفریناند. میآید او که تمام فرشیان از خیر آمدنش در عطرستانی از سیب، شمیم بهشت را استشمام میکنند. میآید تا دگرباره مانند خاتم عشق، امر به معروف و نهی از منکر را ضمیمهی اسلام کند و غربت حق و عدالت را فریاد. میآید تا هادی گمگشتگان باشد؛ گمگشتگانی که بیراهه رفتهاند. میآید تا ناخدای کشتی نجات باشد برای آنانی که در اقیانوسهای معصیت غرق شدهاند.
امشب شب میلاد کسی است که قبلهنمای مظلومیت، تا ابد تصویر شهادتش را نشان میدهد. امشب شب میلاد کسی است که خاتم عشق بر لبانش بوسه میزد؛ لبهایی که روزی عطش و ظلم را با تمام وجود خواهند چشید. امشب شب میلاد کسی است که تفسیر عشق است در آیینهی معرفت؛ عشقی که قطرهقطره از جانش میجوشد و خلوتگاه حضرت دوست است. عشقی که فرات برای همیشه مبهوت عظمتش مانده است. امشب شب میلاد کسی است که تقدس عبادت را به خاک کربلا میبخشد و خورشید را برای همیشه محو واپسین نگاهش میکند. امشب شب میلاد کسی است که در عشقستان سرزمین نینوا، حماسه میآفریند؛ حماسهای در کمال شهود و با جمال شهادت؛ شهادتی که ترجمان دلدادگیهایش به محبوب بزرگ(جل جلاله) است، محبوبی در نهایت جمال و کمال!
سوم شعبان است، روزی که شاعرانه میتوان غزل میلاد اسطورهی شهادت را با اشتیاق زمزمه کرد و بر بلندای نامش سلام داد.
سلام بر تو، ای معنای مظلومیت در دفتر تاریخ!
سلام بر تو، ای طلوع فجر!
سلام بر تو، ای راهگشای گمشدگان!
سلام بر تو، ای سرو خونآلود!
سلام بر تو، ای ناخدای کشتی نجات!
سلام بر تو، ای قبلهنمای مظلومیت!
سلام بر تو، ای قلب تپندهی شهادت!
سلام بر تو، ای یحیای عاشق!
سلام بر تو و بر کربلا!
مولاجان! یا اباعبدالله!
قدم بر دل ما نهادهاید.
حریر چشمانمان را وقف گامهای آسمانیتان میکنیم.