شعبان به نیمه رسیده و مهتاب باور نمیکند تبلور خورشید در دامن نرگس را.
دستهای آدمی کویر خشک و بیباران را میماند که دلبسته به رحمانیت آسمان بود.
چشمهای آدمی خیس بود و التماسکنان لحظهی زیبای رویش عشق را منتظر بود،
که شما ای اسب سواری که از حجاز آهنگ نجات مستضعفین را داری متولد میشوی، متولد میشوی و
انتظارت شورانگیزترین خاطرهی سحرخیزان میشود.
متولد میشوی و ماه بهنور سیمای شما روشن میشود.
دامن نرگس پر از یاس است و عطر خوش زندگی در خانهی عسگری پیچیده؛
زیستن به میلاد شما رنگ میگیرد به معصومیت و به عظمت شما خاندان بزرگ شرافت و حمیت.
و شما ای امام پسپرده نشسته، امامی که وعدهدادهی پیامبری و تکیهگاه یازده امام پیش از خود!
شما که تنها نقطهی امید مسلمین جهانی!
بتاب تا روشن شود بهشت به میلاد فرخنده و مبارک نامت.
مهدی، موعود امامت!
بتاب تا باران معنی شود،
و سیراب از روشنای حضورت؛
بتاب تا شانهی خستهی رهگذران با گرمای حضورت باصلابتتر از پیش و با اقتدار در مقابل ظلم، کفر و نفاق بایستد.