گفتوگو با نجاح بازی، مدیر سازمان «زمان بینالمللی»
در یک روز خوب وقتی به شهر دیترویت، ایالت دیدنی میشیگان در شمال آمریکا وارد شدم، حس خوبی داشتم. کلمهی بسمالله سر درِ بعضی منازل و اسامی اسلامی سر درِ برخی از مغازهها دیده میشد. وجود زنان محجبه نیز شهری مسلماننشین را تداعی میکرد و احساس خرسندی خاصی وجودم را پر کرده بود. با دیدن خانم «نجاح» این احساس دوچندان شد. زنی که وجودش بهعنوان یک زن مسلمان شیعه غرورآفرین است. زنی که بسیاری از مردم آمریکا به نیکی او را میشناسند و احترام خاصی برایش قائل هستند. او مؤسس و بنیانگذار سازمان «زمان بینالمللی» است. پرستاری حرفهای و عضو فعال اجتماعی، سخنران، مجری تلویزیون محلی، مدیر و مؤسس شرکت انجمن مسلمانان جوان «وای ام ای» نیز است.
*خانم نجاح! خوشحال هستم در این شهر مملو از مسلمان دیداری با شما دارم. از خودتان برایمان صحبت کنید. خانوادهی من 117 سال است که در آمریکا زندگی میکنند. پدر و مادرم در آمریکا بهدنیا آمدند و از اول مسلمان بودند. آنها در لبنان و سوریه بزرگ شدند و بعد از اینکه با یکدیگر ازدواج کردند، دوباره به آمریکا بازگشتند. من اینجا متولد شدم و خدا را شکر که آنها ما را طوری بزرگ کردند که با اسلام آشنا شدیم و فرهنگ عربی و آمریکایی را آموختیم. دلم میخواست دکتر شوم، خانوادهام نگران رفتن من به منطقهای بودند که دانشکدهی پزشکی آنجا بود. بههمیندلیل، وارد رشتهی پرستاری شدم و با یک مرد فوقالعاده خوب ازدواج کردم. در حال حاضر چهار فرزند دارم. * شما بهعنوان مؤسس سازمان زمان بینالمللی چگونه شروع به کار کردید؟ من همیشه مراقب برادرم بودم. او از بیماری اختلال و ضعف عضله رنج میبرد و قادر به راه رفتن نبود و هیچگاه نتوانست در طول عمرش یک قدم راه برود. لذا به فکر بودم چهگونه سازمانی بهوجود آورم که از اینگونه افراد مراقبت کند. بدین شکل سازماندهی کردن را آموختم و یاد گرفتم چگونه از افرادی که نمیتوانند راه بروند و یا سالمندان مراقبت کنم. آن زمان در بیمارستان پرستار بودم. بسیاری از پناهندگان از بیمارستان به شهرهای دیربورن و میشیگان بازگردانده شده بودند. یک فرصت مناسب یافتم تا عدهای را که از بیمارستان مرخص شده بودند، پناه بدهم. آنها بر اثر جنگ بیخانمان شده بودند و نیاز به همدردی داشتند. پروژهای طراحی کردم که به کمک آن، مردم آواره و کسانی که در جنگ خلیج فارس به آمریکا پناهنده میشدند، سروسامان بدهم. کارم از سال 1966 با یک طرح آزمایشی برای اسکان دادن به پناهندگان آغاز شد و نام آن برنامه را «بیتالزهرا» گذاشتم. تصمیم گرفتم بنا به آنچه که دین اسلام به من آموخته بود به یاری بیوهزنان و یتیمان بروم و مراقب افراد بیخانمان باشم. در سال 2005 کارم توسعه یافت و تا به اینجا پیش رفتم که توانستم سازمان «زمان بینالمللی» را که یک سازمان عامالمنفعه و بشردوستانه است، تأسیس کنم. هنگامی که شروع به کار کردم هیچ امیدی نداشتم؛ ولی کار را با نگهداری از زنان فقیر و فرزندانشان، یتیمان و افراد سالخورده شروع کردم. به چند نفر تلفن کردم و از آنها پرسیدم: آیا شما کاناپه و مبل اضافه دارید؟ آیا یخچال، گاز و لباسهای اضافی دارید؟ اگر کسی را میشناسید که تشک و رختخواب اضافه دارد میتوانید به من بگویید؛ آنها را برای نیازمندان لازم دارم. آنها هم پاسخ مثبت دادند: یک کاناپهی اضافی دارم؛ یک یخچال اضافی دارم و... . یک وانت کرایه کردم و خانه به خانه رفتم و کلیهی وسایل مورد نیاز را جمع کردم. من توانستم به چشم خودم فقر را ببینم و درک کنم که هر خانوادهای به چه چیزهایی احتیاج دارند و چهگونه میتوان به آنها کمک کرد. بدین ترتیب توانستیم به نیازمندان لباس، غذا و ... بدهیم. بدین شکل تا مدت دهسال به این کارها و برنامهریزیها ادامه دادیم، بدون اینکه از طرف جایی مورد حمایت قرار بگیریم. اگر کسی از دنیا میرفت، بایستی او را بهخاک میسپردیم. کمکم این برنامه شروع به رشد و گسترش کرد و فهمیدم برای کمک به مردم فقیر و دفن آنها یک برنامهریزی خاصی را باید طراحی کنم. این کار بزرگی بود و برای ادامهی این برنامهها احتیاج به کمک داشتم. بههمیندلیل، نزد چند وکیل زبردست رفتم و به آنها گفتم که قصد دارم یک مؤسسهی خیریه تأسیس کنم. *آیا آنها پذیرفتند تا به شما کمک کنند؟ آن وکیلها غیرمسلمان بودند و به من گفتند هر کاری که تا بهحال انجام دادید، برایمان بازگو کنید. بعد از این که برایشان توضیح دادم؛ آنها گفتند هیچ مشکلی نیست و ما میتوانیم به تمام خواستههایتان جامهی عمل بپوشانیم. میتوانیم یک سازمان تأسیس کنیم و شما تمام این کارها را تحت نام آن سازمان هدایت کنید؛ چراکه تمام این برنامهها بشردوستانه است. آنها از من سؤال کردند چه نامی را برای این سازمان انتخاب میکنید؟ گفتم نام «سلام بینالمللی» نام زیبایی است. هنگامی که موقع امضای مدارک رسید، نتوانستم آن برگهها را امضا کنم و ناگهان احساس کردم صدایی از درون به من میگوید: زمان بینالمللی، زمان بینالمللی. بهعنوان یک پرستار میدانستم که همیشه بایستی به ندای درون قلبت گوش کنی. بههمیندلیل، گفتم بهتر است نام آن را «زمان بینالمللی» بگذارم. در سال 2009 طی برپایی یک مراسم شام رسمی، این سازمان را به جامعه معرفی کردیم. یکی از مهمانان، خانهای برای دفتر کار افراد فقیر هدیه کرد. همه به کمک یکدیگر جمع شدیم و حالا سازمان بینالمللی زمان برای خودش مکان خاصی دارد. قبلاً زیرزمین و گاراژ خانهام، دفتر کارم بود. *چرا نام «زمان» را برای سازمان انتخاب کردید؟ زمان بینالمللی بهمعنی وقت است و من عاشق آن هستم. زمان در زبان عربی معنی بسیار زیبا و متعالی دارد؛ به معنی زمان گذشته، حال و آینده است. ما نام سازمان خودمان را زمان بینالمللی، امیدی برای بشریت گذاشتم. دلیل اصلی آن همانطور که خودم ایمان دارم، امیدی برای نجات بشریت است. هنگامی که مسلمان شیعه به این نام نگاه میکند، میگوید: «اوه! این سازمان متعلق به امام زمان(عج) است و او امید نجات بشریت است.» هنگامی که مسلمانان سنی و غیرمسلمانان به این نام مینگرند کلمهی زمان را مشاهده میکنند، احساس امید و آرامش به آنها دست میدهد. بهنظر من امام زمان(عج) یک انرژی الهی روی زمین است. یک رنگ زرد در آرم مشاهده میکنید که نشانهی خورشید است و در پشت آرم حدیثی است که میگوید امام زمان مانند یک انرژی یا نوری در پشت ابرهاست. بر این باور هستم که برای برقراری تعادل زمین، امام زمان(عج) خواهد آمد. این سازمان، متعلق به اوست و او امید بشریت است و امیدوارم انشاءالله در خدمت ایشان باشم. *دقیقاً این سازمان مشغول چه فعالیتهایی است؟ چهار سال پس از رسمیت سازمان «زمان بینالمللی»؛ هم اکنون هفت برنامه در سازمان در حال اجراست:
- برنامهی بیتالزهرا و اسکان زنان بیسرپرست؛
- برنامهی گفتوگو بین ادیان برای صلح و آشتی؛
- برنامه آموزش صلح به بچهها و ایجاد ساختمان صلح برای کسب مهارتهای آن؛ - برنامههای حمایتی و تبلیغاتی برای نوجوانان؛
- برنامههای تقویتی و آموزشی برای کسب مهارت و توانمندی زنان بیسرپرست؛
- پروژهی بانک غذایی؛
- برنامهی تأمین قطعههای دفن جنینهای مرده؛
این سازمان همواره بهدنبال برنامههایی است که کسی در آن پیشقدم نشده است. ما با قراردادن باکسهای مخصوص این سازمان در اماکن مختلف، مردم را برای همکاری با این سازمان دعوت میکنیم تا لباسها و پوشاک بلامصرفشان را در این باکسها بگذارند تا با همیاری یکدیگر بتوانیم نیازمندان بیشتری را تحت پوشش قرار دهیم. علاقهمندم درِ خانهی خانوادههایی را که شأن زیادی دارند و هیچوقت تمایل ندارند دستشان را برای نیاز دراز کنند، بهصدا در بیاورم. * چهطور شد به فکر داشتن قبرستانی برای کودکان مسلمان افتادید؟ یکروز در حال آموزش پرستاری برای مادران مسلمان و بیان چند قانون اصلی در خصوص پرورش و تربیت فرزند و غیره بودم که ناگهان در بیمارستانی با 222 نوزاد مرده در شیشههای آزمایشگاهی مواجه شدم. هیچکس آنها را بهدلیل نبود وقت و هزینه دفن نکرده بود. با خودم فکر کردم در اسلام هرگز چنین چیزی مجاز نیست. پس برنامهای را بهنام قطعههایی برای نوزادان شروع کردم و برای آنها قبر خریدیم. در آمریکا هرگاه بچهای از دنیا برود دولت فقط 100 دلار برای مراسم کفن و دفن او کمک میکند. با 100 دلار نمیتوان کودکی را بهخاک سپرد. مسلمانان پناهنده که چیزی در این مورد نمیدانند و نمیتوانند انگلیسی صحبت کنند، پای مدارکی را امضا میکنند که چیزی از مفاد آن نمیدانند و جسد بچهها سوزانده میشود. روز عاشورا خانمی نزد من آمد و گفت صدای فرزند مُردهام را در خواب شنیدم. پس از زایمان هیچگاه کودکم را ندیدم. با پیگیری از بیمارستان متوجه شدم جسد فرزند آن زن را سوزاندهاند و این موضوع بسیار برای زن دردناک بود. *شما که مُبلّغ دینی و مدیر انجمن جوانان وای ام ای هستید؛ چه شد که چنین انجمنی را دایر کردید؟ هدف از انجمن، سازماندهی و هدایت برنامههای غنیسازی مختلف برای جوانان در کلیهی زمینههای فرهنگی و مذهبی است. تعداد جوانان مسلمان در شهر ما الحمدلله رو به افزایش است و من بعد از حادثهی یازده سپتامبر احساس کردم نیاز به یک انجمن مشاور جوانان برای مسلمانان جوان داریم. یک سازمان در مرکز اسلامی آمریکا تشکیل دادیم و یکی از دوستان روحانی به نام «سیدحسن قزوینی» مأمور تشکیل ستاد جوانان مسلمان شد که یکی از موفقترین سازمانهای جوانان در این کشور است. خدا را شکر! ما کارهای بسیاری را به کمک این جوانان انجام میدهیم. علاوه بر این لازم بود یکسری کارهای دیگر مانند غسل میت را به آنها یاد بدهیم. خودم در پانزدهسالگی غسل دادن میت را آموختم و فکر کردم لازم است این چیزها را به جوانان هم آموزش بدهیم. بهجز خودم، ده زن دیگر هم این دوره را آموزش میدهند. در این برنامهی آموزشی مراحل غسل میت را مرحله به مرحله نوشتهام تا بدین شکل زنان بتوانند جسد خانمها و مردان جنازهی آقایان را غسل بدهند تا دیگر مشکلی در خصوص مرگ، کفن و دفن مسلمانان نداشته باشیم. *خانم نجاح! پروژهی بانک غذا چگونه برنامهای است؟ این برنامه، جمعآوری مواد غذایی است. در این برنامه، مواد غذایی سالم و تازه را برای آندسته از خانوادههایی که قادر به خرید مواد غذایی نیستند، میدهیم. در مؤسسه هم غذای گرم به مراجعهکنندگان میدهیم. بعضی از نانواییهای سطح شهر یا مراکز فروش گوشت در پایان هر شب، مقداری مواد غذایی خودشان را که بهفروش نرفته، برای اینکه آنها را دور نریزند به ما تحویل میدهند. هرشب چند داوطلب، پس از بستهبندی غذاها آنها را به خانوادههای نیازمند تحویل میدهند. شبانه چهارصد بسته غذا در منازل نیازمندان توزیع میشود.
*گفتید که یکی از عمدهترین پروژههای سازمان زمان بینالمللی، بهنام ترقیدادن است. این پروژه چگونه فعالیتی است؟
این برنامهای است برای زنان بیوه، مطلقه و یا رها شده که نیاز به کمک دارند تا بتواند زندگی خود را به جلو حرکت دهند. برنامهی ترقی، تقویت و آموزش دوخت است که به زنان مهارت در دوختن را میآموزد تا بتوانند با دوخت و دوز یک منبع درآمد اضافی برای خانوادهی خود باشند. علاوه بر آن، معلمی از انجمن کالج هنری فورد بهصورت داوطلبانه کلاسهایی را برای این زنان تشکیل داده و کلاسهای «ئی اس ال» برگزار میکند. ما از بیش از دویست خانواده مراقبت میکنیم. ما قصهی زندگی آنها را میدانیم و موقعیت آنها را و اینکه آنها واجد شرایط هستند. هدف نهایی از این برنامه این است که این زنان با استفاده از خدمتهای این مراکز بتوانند مستقل شوند. با اینحال، هنر دوخت فقط یک توانمندی نیست؛ بلکه هدف اصلی، توانمندسازی زنان از طریق آموزش و پرورش و آموزش فنی و حرفهای برای کمکهای مالی به آنهاست. ناگفته نماند یکی از مأموریتها این است که بگردیم و افرادی را پیدا کنیم که قصد دارند چیزی را هدیه بدهند و یا اینکه به این سازمان کمک کنند. بسیاری از آنها میگویند به این شکل به فرزندانشان یاد میدهند که چهگونه میتوان نسبت به دیگران محبت و لطف داشت و به آنها یاری کرد.
*خانم نجاح! شما قابل تحسین هستید. آیا برای خانوادهی خودتان هم فرصتی دارید؟ خانوادهام هیچگاه از اولویت خارج نشدهاند، هرگز! بعد از خدا و خانواده؛ کارم در اولویت قرار میگیرد. از نظر من اسلام یعنی اینکه من چندساعت از وقتم را با خدا راز و نیاز کنم و بعد بگذارم که او زندگیام را کنترل کند. گاهی وقتها که بچهها از کالج به خانه برمیگردند به من تلفن میکنند و میگویند مادر ما به خانه آمدیم. میروم خانه یکساعتی کنار هم غذا میخوریم و بعد همه بهدنبال کارهایمان میرویم. تمام زندگیام بههمین نحوه سپری میشود و خدا را شکر روی کارهایم تمرکز دارم و میدانم اولویتهایم چه چیزهایی است و خدا به من آرامش میدهد. * از برنامههای بینالمللی این سازمان برایمان صحبت کنید. ما با بسیاری از پروژههای بینالمللی از طریق همکاری با سازمانهای کمکهای بشردوستانه همکاری میکنیم. مانند ارائهی کمک به بحران غذا در هائیتی؛ تجهیزهای حمل و نقل پزشکی به بیتالمقدس؛ بحران بوسنی و... . «زمان بینالمللی» یک برنامهی جهانی است. امید ما به نجات بشریت، چیزی در ورای منطقه دیترویت میشیگان است. قصد داریم از تمام مصیبتدیدگان جهان حمایت کنیم؛ برای سیلزدگان پاکستان، هائیتی و سومالی. الآن هم با مشارکت دیگر سازمانها در حال ساخت چاه هستیم. با یاری خداوند توانستیم در سوباروی کنیا این چاه آب را بهوجود آوریم. این دومین چاه آب ماست. آن را به یک مدرسه متصل کردیم تا دختران هم بتوانند مانند پسران به مدرسه بروند و هم مجبور نباشند بهخاطر آوردن آب، به جای مدرسه تا بالای کوه بروند. این چاه چهلهزار نفر را سیراب میکند. *خانم نجاح! حجابتان و مسلمان بودنتان چهقدر در مسیر فعالیتهایتان نقش داشته است؟ من به حجاب خودم افتخار میکنم. دین اسلام صدای بلندی در آمریکا دارد و اجازه نخواهم داد که این صدا خاموش شود و از بین برود. هرگز اجازه نمیدهم به پیامبر من و خانوادهاش اهانت شود؛ زیرا پذیرش خداوند یعنی پذیرفتن پیامبر و خاندانش. زنان مسلمان بایستی به کسانی که در غرب زندگی میکنند و دم از آزادی میزنند یک درس بزرگ بدهند و به آنها بگویند آنان حق ندارند به عقاید و اعتقادهای دیگران توهین کنند. در کشور ما قومیتهای مختلفی در کنار هم زندگی میکنند و من خداوند را بهخاطر این موضوع شاکر هستم تا بتوانم تأثیر مثبتی روی افراد جامعه داشته باشم. بعد از حادثهی یازده سپتامبر، نقش زنان مسلمان در آمریکا بسیار حساس و حیاتی شد؛ زیرا ما حجاب داشتیم. در رسانههای گروهی زنان مسلمان را بد جلوه میدادند، اینکه عقبافتاده، تحت فشار و زیر ظلم و ستم هستیم و به دیگران هم ظلم میکنیم. درحالیکه، ما مادرانی هستیم که در میدان ورزشی کنار فرزندانمان هستیم، در فعالیتهای اجتماعی شرکت میکنیم، بهشکل کامل وظایفمان را در مدرسه انجام میدهیم. ما وکیل، دکتر، پرستار، دانشمند و معلم هستیم و در دولت آمریکا هم حضور داریم. *یک زن مسلمان چه نقشی میتواند در جامعه داشته باشد؟ ما میتوانیم بهوجودآورندهی صلح و دوستی باشیم. میتوانیم آرامش بهوجود آوریم و با ترحم و دلسوزی مردم را به راه درست هدایت کرده و مسیر هرچیزی را تغییر دهیم. این کار، تنها با برافراشتن پرچم مسلمانی و گفتن اسلام اسلام، بهوجود نمیآید. این اتفاق با عملکرد ما بهوجود میآید، با نحوهی صحبت کردن ما با افراد دیگر و با نحوهی زندگی خودمان بهوجود میآید و اینکه فضایی برای افرادی ایجاد کنیم که ما را دوست دارند و کسانی که با ما تفاوت دارند. من میتوانم یک انسان آزاد و مستقل باشم و باید به آنچه که خداوند از من خواسته عمل کنم. قوانین اسلام بهشدت آزادیخواهانه است. *خانم نجاح! چه برنامهای برای آینده دارید؟ در برنامهی بعدی -انشاءالله- قصد دارم یک مرکز نگهداری از ایتام در منطقهی متروپلیتن دیترویت تأسیس کنم و در آن مرکز به یتیمان بزرگسال رسیدگی کنم. در این آسایشگاه از بیماران سرطانی و کسانی که بیماریهای طولانیمدت دارند، طبق قوانین اسلامی نگهداری خواهم کرد. * به شما که یک زن مسلمان شیعی هستید، برای اینهمه فعالیت و موفقیت تبریک میگویم و از خداوند منان برایتان سلامتی آرزومند هستم. من هم خیلی خوش حال هستم که در خدمت تان بودم و امیدوارم که قدمی در راه خدمت به شما برداشته باشم.