قسمت ششم: سرگرم غذایی نباش که...
نیاز انسان به غذا، مهمترین و حیاتیترین نیاز روزمرهی اوست که از تولد تا مرگ وجود دارد و حتی انبیا و اولیای الهی نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ چراکه اول باید «زنده» بود و سپس «زندگی» کرد. رشد، طول عمر، تندرستی، قدرت و توانمندی، تولید مثل و تکثیر نسل، خلق و خوی و رفتار، آرامش روان و اعصاب و... بهنوعی در پرتو تغذیهی سالم فراهم میشود و نشاندهندهی ارتباطی جدی بین سلامت جسم و روح است. اهمیت بیشتر غذا و تغذیه، آنجا نمایانتر میشود که بدانیم:
* پنجمین سورهی قرآن به نام «مائده»، یعنی سفرهی غذایی است که در آن به رزّاق بودن خداوند اشاره شده است.
* یکی از سوگندهای قرآن به غذاست؛ «قسم به انجیر و زیتون» (تین، آیهی 1).
* حضرت عیسی(ع) از خدا درخواست مائدهی آسمانی کرد؛ چنانکه حضرت موسی(ع) نیز طلب غذا کرد (مائده، آیهی 114).
* خداوند بر اهل مکه به دو چیز منت نهاد: غذا و امنیت (قریش، آیهی 4). نکتهی قابل توجه آن است که غذا پیش از امنیت بیان شده که نشاندهندهی اهمیت آن در زندگی است.
* چگونگی غذا و نوع تغذیه، تأثیر فراوانی در دستیابی به حافظهی عالی و دوری از فراموشی و افسردگی دارد؛ چنانکه نشاط عبادت، تقویت اعصاب، صافی دل و شفا، جلادهندهی رنگ رخسار و حتی بردباری و صبر بسیار در پرتو غذا نصیب انسان میشود.
تأثیر تغذیه بر اخلاق و رفتار انسان
امروزه در سراسر جهان، هرگاه سخنی از پیشرفت بهداشت و علوم پزشکی سخن به میان میآید، از «تمیزی و نظافت» گفته میشود؛ اما در آموزههای دینی فراتر از نظافت و «طهارت»؛ یعنی پاک و حلال بودن نیز سخن گفته شده تا هر فردی هنگام تغذیه، بداند این غذا از کجا آمده و از چه چیزی فراهم شده است؛ از اینرو، خداوند بین تغذیهی کافران و مؤمنان تفاوت قائل شده است. دربارهی کافران میفرماید: «کافران از نعمتهای دنیا بهره میگیرند و میخورند، همانگونه که چارپایان میخورند» (محمد، آیهی 12). همانگونه که حیوانها بیآنکه بدانند غذایشان از کجا آمده؟ حلال است یا حرام؟ غصبی است یا مباح؟ کافران نیز به پلیدی و حلال و حرام بودن غذا توجه ندارند؛ پس عاقبت یکسان و حتی بدتر و تأسفبارتر دارند. در پایان آیه میفرماید: «سرانجام آتش دوزخ جایگاه آنهاست.» اینان صاحب عقل و خردند؛ ولی مانند حیوانها تنها از هوا و هوس و شهوت بهره میبرند. مؤمنان که به تأثیر اخلاقی و معنوی غذا توجه دارند، خود را مؤظف به تهیهی غذای پاکیزه و حلال میکنند.
مردی به رسول خدا(ص) گفت: «دوست دارم دعایم مستجاب شود، چه کنم؟» پیامبر(ص) فرمود: «غذای خود را پاکیزه کن و از هرگونه غذای حرام بپرهیز» (ابنفهد حلی، 1407، 140). خداوند نیز به مؤمنان فرموده است: «ای مؤمنان! از روزی طیب، طاهر و پاکیزه که به شما دادیم بخورید» (بقره، آیهی 57). در برخی آیهها نیز ارتباط بسیاری بین غذای طیب و عمل صالح دیده میشود: «از غذاهای پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید» (مؤمنون، آیهی 51).
همانگونه که سخن پاکیزه، عمل صالح را به آسمان عروج میدهد، غذای پاکیزه هم انسان را برای کسب کمالهای معنوی و حفظ ارزشهای اخلاقی یاری میبخشد و مانند بارانِ پاکیزه، موجب رویش سبزه و گلهای معطر در وجود انسان میشود. اصحاب کهف دغدغهی حفظ ایمان و معنویت خود را داشتند؛ لذا وقتی از خواب بیدار شدند، بهدنبال غذایی بودند که پاک و پاکیزه باشد. غذاهای ناپاک و حرام موجب تاریکی قلب، سنگدلی و از بین رفتن نور ایمان میشود؛ چنانکه نوشیدن شراب یا ارتزاق با قمار باعث کینه، دوری از یاد خدا و بیتوجهی به نماز میشود. در آیهای دیگر، خوردن مال حرام همانند خوردن آتش [باعث ویرانی اساس وجود و نابودی ارزشهای الهی] است؛ آتشی که به دنیا ختم نمیشود، بلکه به زودی در شعلههای آتش [دوزخ که خود فراهم کردهاند] میسوزند (نساء، آیهی 10).
ترسیم نقش غذای حرام و ناپاک بهصورت آتش و تأثیر آن در روح و روان و خسارت به ایمان انسان، بیانکنندهی تفاوت دیدگاه مؤمنان و کافران است. همانگونه که امام حسین(ع) با اشاره به علل رفتار زشت و شیطانی کوفیان در کربلا فرمود: «راز آنکه سخن من در شما اثر ندارد آن است که شکمهایتان از حرام پر شده و دلهایتان مهر خورده است» (مجلسی، ج 25، ص 8).
جایگاه واقعی غذا در زندگی انسان
در آموزههای دینی، جسم، مرکب روح آدمی است و برای آنکه هر فردی دارای سلامت و تندرستی، توان و نیرومندی و حتی رشد فکری و شخصیتی باشد، باید به غذا و تغذیهی خود توجه کند و این توجه، همراه با اعتدال باشد. در عرصهی تفریط یا بیتوجهی به جسم، به زحمت انداختن فراوان بدن، صدمهی بسیار به جسم، عدم رسیدگی به زخمها، بیماریها و سرانجام خودکشی است که همهی اینها باعث از دستدادن فرصت حیات و رهتوشههای اخروی میشود. انسان باید در محضر خداوند پاسخگوی اعمال خود باشد که چرا به جسم که امانت الهی است، ستم کرده و به وظیفهی امانتداری خویش که رسالتی انسانی ـ الهی بوده، عمل نکرده است.
در آنسو و در جلوهی افراط، بسیج همهی امکانات و صرف عمر و حیات برای رسیدگی به جسم و جنبههای ظاهری آن است. نقشهی راه حیات فردی در این دایره خلاصه میشود به دویدن برای خوردن و خوردن برای دویدن. این بینش بر پایهی این باور استوار است که همهی هستی انسان برای لذتبردن و فربه شدن است و هر اندازه نوشیدنیها شیرینتر، میوهها بزرگتر و لذیذتر، غذاها خوشمزهتر و خوشبختی بیشتر است.
رهآورد چنین شیوهای، سرگرمی تماموقت انسان به خوردنیها، نوشیدنیها و بیتوجهی به هدف اصلی حیات میشود و چون همه چیز از پایین به بالا دیده میشود، فلسفهی زندگی و زنده بودن انسان، رسیدن به جسم خاکی و غفلت از روی افلاکی میشود. ربا و ریا، رشوه و عشوه، غیبت و تهمت و سرانجام چاپلوسی برای رسیدن به اهداف مادی امری رایج میشود. رسول خدا(ص) به کسانی که دور از اعتدال و بهطور افراط به خوراک خود میپردازند، برای دوری از آشوبخاطر و رهایی از دلبستگی و وابستگی به شکم و دستیابی به راحتی در زندگی، فرمود: «سرگرم غذایی نباش که پایانش مدفوع است» (مجلسی، ج 70، ص 394).
آن حضرت به کسانی که صبح تا شام یا هفته و ماه و سال بهدنبال قامت و قیافه، زیبایی و زرنگی یا مد و مدل در زندگی هستند و تنها وظیفهی خود را در عمر گرانمایه، خوردن، پوشیدن، گردیدن و خندیدن میدانند، هشداری چنین فرمود: «هرکس هرگونه خوراکی که دلش میخواهد بخورد، هرگونه جامهای که دلش میخواهد بپوشد و هرگونه مرکبی که میخواهد سوار شود (و بردهی امیال و خواهشهای نفسانی خویش گردد)، خداوند به او نگاه نمیکند، مگر آنگاه که روش خود را تغییر دهد و از آن دست بردارد» (ابنشعبه حرانی، 1404، 33).
آنان که زندگی را در چارچوب اموری اینچنین خلاصه کنند و ارزش خود را در قابهایی از خوردنیها و پوشیدنیها بنگرند، آشوبخاطرها، مقایسهها، چشم و همچشمیها و رقابتهای پیدا و پنهانی سراسر زندگیشان را فرامیگیرد و در هر محفل و مهمانی با اضطراب ویرانگری لحظهها را میگذرانند که مبادا از مسابقهی ظواهر پوچ زندگی عقب بمانند و چشمها را متوجه دیگری بیابند.
دلسپردن به این امور در نگاه امیرمؤمنان علی(ع) چنین نتیجهای دارد که فرمود: «کسی که تمام همتش در زندگی آن است که داخل شکمش میشود، پس ارزش و قیمت او آن است که از شکمش خارج میگردد» (ورام ابنابیفراس، ج 1، ص 151).
افراط در خوراکیها و دوری از اعتدال، باعث شده که متخصصان تغذیه با توجه به آمارهای موجود بگویند:
* نیمی از ایرانیها دوبرابر نیازشان غذا میخورند و از هر سه ایرانی، یک نفر اضافهوزن دارد؛ یعنی 25 میلیون نفر.
* الگوی غذایی مردم تغییر کرده و مصرف لبنیات، سبزی و میوه جای خود را به انواع سوسیس و کالباس، سسهای چرب، فستفودها و خوراکیهای پرکالری داده است (tabnak.ir ).
اعتدال در خوردن گوشت، موجب خوشاخلاقی، اعتمادبهنفس و شجاعت شده و افراط در آن باعث قساوت قلب میشود. شیر، صبوری، مهربانی و آرامش به انسان میدهد و عسل، موجب رشد حافظه، صافی دل و شفا میشود. خرما، بردباری و صبوری را فراهم میکند. زیتون، حافظه را تقویت و سیب، اعصاب را قوی و رنگ رخسار را دلپذیر میسازد. نگاه عاقلانه به تغذیهی سالم و منطبق با استانداردهای اسلامی، نقش بهسزایی در سلامت جسم و روح انسان دارد و او را در مسیر تکاملیاش که بندگی خداوند است، یاری میدهد.
چنانکه پیشوایان معصوم(ع) فرمودهاند:
* چون در غذایی چهار چیز جمع شود، کامل است: از حلال بهدست آید، دست زیاد در آن وارد شود، اولش بسمالله و آخرش الحمدلله بگویند (پیامبراکرم(ص)).
* کمخوری باعث صلاح ظاهر (ایمنی از امراض) و باطن (سبکی معده)، خضوع و خشوع است (امام صادق(ع)).
* ترک لقمهای از غذا با وجود میل و رغبت به آن، از بیست شب عبادت و قیام نزد من محبوبتر است (حضرت داوود(ع)).
* طعام انسان سخی، داروست و غذای بخیل، درد. خداوند به همین مقدار از بنده راضی میشود که چون غذایی میخورد یا آبی مینوشد، شکر وی گزارد (رسول خدا(ص)).
* کمخوردن بر احترام انسان میافزاید و تندرستی را مداومتر میکند. برکت غذا در جمع خوردن است و پری شکم، آدمی را از فطانت و زیرکی دور میسازد (امام علی(ع))(پاینده، 1382، 556).
منابع:
1. قرآن کریم.
2. ابنفهد حلی (1407)؛ عدةالداعی و نجاحالساعی، قم: دارالکتاب اسلامی.
3. ابنشعبه حرانی (1404)؛ تحفالعقول، قم: جامعهی مدرسین.
4. پاینده، ابوالقاسم (1382)؛ نهجالفصاحه، تهران: دنیای دانش.
5. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، تهران: اسلامیه.
6. ورام ابنابیفرا؛، تنبیهالخواطر، قم: مکتبة فقیه.