حسین کاظمی مرادی
ذات علی گوهر بحر ولاست
چهرهی او آینهی حقنماست
تافته مهرش به دل کائنات
یافته هستی ز دم او حیات
گوهر تابندهی صدق و صفا
جلوهی خورشیدی اندیشهها
در دم عیسی نَفَس عشق اوست
زندهکن مرده به فرمان دوست
هست منور ز دم فیض او
پردهی نُهتوی فلک موبهمو
عارف حق در بر او در سجود
عطر کلامش نفحات وجود
لیلهی قدری که شب وصل بود
تیغ جفا بر سرش آمد فرود
رنگ شفق یافت سر بوتراب
سرخ شد از داغ علی آفتاب
با غم جانسوز «مرادی» سرود
بر علی آن اسوهی تقوی درود