گفتوگو با دکتر اعظم راودراد، استاد گروه ارتباطات دانشگاه تهران
افزایش تعداد زنان هنرمند در حوزههای مختلف هنری در طول زمان، نشان میدهد که ایدئولوژی نبوغ یک ویژگی مردانهی قابل اعتماد نیست. این البته پیشتر هم توسط اندیشمندان بیان شده است و بسیاری از تحقیقات نشان دادهاند که دلیل غیبت زنان در عرصهی هنر تعداد کم اسامی آنان در اسناد تاریخی هنر، شرایط نامناسب اجتماعی است که در گذشته آنان را بهطور نظاممند از حضور در عرصهی هنر بازداشته است. در مورد زنان کارگزار در رسانهی ملی، با سرکار خانم دکتر «اعظم راودراد»، استاد گروه ارتباطات دانشگاه تهران گفتوگویی داشتیم.
* خانم دکتر! موقعیت شغلی زنان در رسانه چگونه است و به چه عواملی بستگی دارد؟
موقعیت شغلی زنان در رسانه، وابستگی زیادی با موقعیت خانوادگی ایشان و نگاه مدیران و مسئولان رسانه دربارهی نقش و وظایف اصلی زنان در جامعه دارد. از یک طرف، تصور کلی این است که وظیفهی اصلی زنان مادری و همسری است. از طرف دیگر، اگر زنان این دو وظیفهی خود را بهخوبی انجام دهند، معنای آن این است که آنها باید متأهل و دارای فرزند باشند. در موقعیت شغلی معنای آن عدم ثبات کار زنان است؛ بدین معنا که زن متأهل ممکن است باردار شود و به مرخصی زایمان برود. بهصورت نیمهوقت کار کند، حتی مدتی را تا بزرگشدن فرزند در منزل بماند. نتیجهی این امر در موقعیت شغلی زنان، این است که آنها همواره شاغلینی موقتی و در معرض غیبت هستند؛ حتی اگر زن مجرد باشد، باز هم ممکن است روزی ازدواج کند و این چرخه ادامه یابد.
از طرف دیگر، سیاست پنهان سازمان با توجه به وضعیت تحصیلات فعلی دختران و پسران و معضل بیکاری، این است که چون مردان سرپرست خانواده هستند، بهتر است آنها به کار مشغول شوند؛ بنابراین، در استخدامها اولویت با مردان است؛ بهخصوص در مورد کارگردانها و تهیهکنندهها که نفرات اصلی در برنامهسازی هستند، این مسئله صادق است.
این دو، دلایلی هستند که براساس آنها کارهای تولیدی مهم، چون تهیهکنندگی و کارگردانی تلویزیونی به زنان سپرده نمیشود؛ مگر اینکه آنها در عمل نشان داده باشند که از این محدودیتها و مشکلات خانوادگی تأثیر نپذیرفته و قادرند کار خود را بهخوبی به انجام رسانند. همین دلایل موجب کمتر شدن مأموریتهای شغلی زنان از مردان نیز میشود. خبرنگارانی که در اقصی نقاط دنیا برای صداوسیما خبر و برنامه تهیه میکنند، معمولاً مرد هستند و همینطور اگر قرار باشد کسانی را برای طی دورههای آموزشی کوتاه یا بلندمدت به خارج بفرستند، ترجیحاً این افراد مرد خواهند بود. استدلال پذیرفته شده حتی از جانب خود زنان هم این است که مردان بهدلیل فراغت بال و نداشتن مشکل خانوادگی مشابه مشکل خانوادگی زنان، بهتر میتوانند آموختههای خود را در سازمان بهکار بندند و حتی آن را به دیگران منتقل کنند.
* آیا در فعالیتهای رسانهای زنان، نگاه منفی وجود دارد؟
یکی از تبعات نگاه سنتی به نقش و وظایف زنان، ایجاد تردید در توانایی کارکردن زنان، بدون عوارض جانبی است. نوع کار در رسانه، به ترتیبی است که فرد به ناچار با افراد زیادی در رابطه است و باید فعالیتهای متعددی داشته باشد که گاه مستلزم صرف وقت زیاد با یک گروه برنامهساز و مسئولان ذیربط و همچنین حضور در اماکن مختلف برای ضبط و تولید برنامه است. این مسئله موجد نگاه منفی نسبت به برخی فعالیتهای رسانهای خانمها میشود و به حدی است که گاه خانمهای فعال، از نظر اخلاقی زیر سؤال میروند. یک خانم برنامهساز موفق اصولاً باید دو کار انجام دهد. یکی اینکه برنامهی خوبی تهیه کند و پاسخگوی هزینهها و وقت صرف شده و مخاطب هدف باشد. دوم اینکه در هر لحظه باید در برابر نگاههای منفی و مشکوک همکاران از علت موفقیت خود به توجیه اعمال و رفتارش بپردازد.
بنابراین علت اصلی پایین بودن تعداد زنان در مشاغل تولیدی رسانه و همینطور در پستهای مدیریتی، ناتوانی ایشان در انجام کار نیست. از این نظر زنان نشان دادهاند که هرجا محدودیتهای کمتری داشتهاند، توانستهاند بهخوبی از عهدهی انجام دشوارترین کارها با بالاترین میزان درگیری برآیند.
* حضور زنان را در رسانه به لحاظ کیفی چگونه ارزیابی میکنید؟
مهمتر از کمیت حضور زن، کیفیت این حضور است. در این مورد باید گفت: زنان به دلیل ویژگیهای خاصی که در اشتغال خود دارند، روح تازهای در فضای رسانهای دمیدهاند؛ اگرچه بهدلیل محدودیتهایی که بیان شد و برای زنان وجود دارد، هنوز راه زیادی تا اثرگذاری تعیینکنندهی زنان در صداوسیما در پیش است.
* تمایل رو به رشد مدیریت کلان سازمان به حضور زنان در پستهای مدیریتی چه اثری در پی دارد؟
یکی از اثرهای مثبت افزایش مدیریت زنان، افزایش خودباوری زنان شاغل در رسانه است. مدیران زن در ابتدا چندان مورد پذیرش همجنسان خود واقع نشده بودند؛ حتی زنان دیگر با دیدهی تردید به مدیران زن نگاه میکردند و در عمل، از مدیران مرد خود حرفشنوی بیشتری داشتند؛ اما گذشت زمان نشان داد که مدیران زن هم تواناییهای قابل ملاحظهای دارند. همین امر موجب افزایش خودباوری زنان شده و اعتمادشان به خود و همینطور همجنسانشان بیشتر شده است.
زنان در اکثر مشاغل رسانهای رادیو و تلویزیون فعال هستند؛ اما حضور حتی یک زن در هر کدام از مشاغل تولیدی، نشان میدهد که زنان توانایی انجام آن مشاغل را دارند و غیبت ایشان در این مشاغل، بهدلیل شرایط ساختاری و فرهنگی جامعه بوده است. عمدهترین ویژگی این شرایط، طبیعی دانستن بعضی از مشاغل برای خانمها و بعضی دیگر برای آقایان است که در عمل موجب میشود با تمهیدات رسمی یا غیررسمی، زنان در بعضی مشاغل حضور نداشته باشند. با تحول جامعه و حرکت آن به سوی توسعه، بسیاری از این قانونها و مقررات و همینطور رویکرد فرهنگی به نقش زنان تغییر کرده است.
زنان شاغل معتقدند که آنان در مشاغل مشابه رسانهای وظیفهشناسی بیشتری از مردان دارند و کار خود را با دلسوزی و احساس مسئولیت بیشتری انجام میدهند.
یکی از دلایل این وظیفهشناسی که به دنبال افزایش نقش زنان در مشاغل ـ بهطور سنتی ـ مردانه، میتواند مورد توجه قرار گیرد، تلاش زنان برای اثبات تواناییهای خود در تولید برنامههای رسانهای است. از آنجا که ورود زنان به بسیاری از مشاغل رسانهای دیرتر از مردان بوده است، ایشان نیاز دارند با انجام شایسته و بهموقع وظایف شغلی خود و حتی با فعالیت کاری فراتر از انتظار، خود و تواناییهای شغلی خود را توجیه و تثبیت کنند.
زنان شاغل در صداوسیما، بیشتر از آنکه دنبال طرح نام خود باشند، دنبال بیان و اشاعهی افکار خود هستند. همین امر باعث میشود حتی در برخی مواقع، در حالی که کارهای اصلی فکری و اجرایی برنامهای توسط خانم یا خانمها انجام شده، بهدلیل ملاحظات خاص، نام آقایان بیشتر مطرح میشود؛ برای مثال، از آنجا که در فرهنگ جامعهی ما بیرون بودن زن از خانه در نیمههای شب ناپسند است و رسانه هم میخواهد این فرهنگ را تثبیت کند، گاه پیش میآید که کار فکری و کارشناسی سخت برای تولید برنامه در چنین زمانی، توسط یک زن انجام گیرد؛ ولی نهایتاً با نام همکار مرد خود معرفی شود. در چنین موقعیتهایی، زنان ترجیح میدهند بمانند و کار کنند. با این کار در واقع ایشان باعث میشوند که حداقل فکرشان در برنامه جریان داشته باشد.
* ویژگیهای زنان شاغل در صداوسیما را چگونه ارزیابی میکنید؟
زنان شاغل در صداوسیما بهطور کلی از سال 76 تا 80، تنها حدود چهارده درصد کارکنان سازمان بود و بیش از 85، درصد نیز به مردان اختصاص داشت.
عنوانهای شغلی تهیهکنندگی، پژوهشگری و منشی صحنه، به ترتیب بیشترین مشاغل تولیدی زنان را به خود اختصاص دادهاند. میتوان گفت که تقریباً کلیهی مشاغل تولیدی از مشارکت زنان برخوردار هستند. بیشترین میزان فعالیت تهیهکنندگی زنان در شبکهی جامجم که برای پخش در خارج از کشور ساخته میشود ساماندهی شده است.
در تلویزیون، بیشترین فعالیت برنامهسازی زنان در دو شبکهی یک و دو در سالهای 79 و 80 بوده است. بهطور کلی فعالیت تهیهکنندگی زنان، تقریباً در همهی گروهها صورت میگیرد. تنها در مورد گروه سیاسی و گروه تاریخ فعالیتی گزارش نشده است. تنها نزدیک به سه درصد از مدیران رادیو تلویزیون زن و بقیه مرد هستند.
* زنان هنرمند ایران به ترتیب در چه حوزههای هنری بیشتر فعالیت دارند؟
زنان هنرمند در حوزهی نقاشی و مجسمهسازی در مقایسه با حوزههای سینما و نمایشنامهنویسی فعالتر هستند. در مقایسهی مردان و زنان نیز میتوان گفت مردان هنرمند در حوزهی فیلمسازی و زنان هنرمند در حوزهی نقاشی فعالتر هستند؛ البته فعالیت کمّی و نه کیفی. دلیل این تفاوت در نوع فعالیت هنری زنان و مردان هنرمند، در شرایط اجتماعی نهفته است و ربطی به تفاوت جنس هنرمندان ندارد؛ به عبارت دیگر، این تفاوتها جنسیتی است و نه جنسی؛ به این معنا که نه از زن یا مرد بودن هنرمند، بلکه از شرایط زندگی زن و مرد در جامعه متأثر است.
یکی از دلایل افزایش تعداد زنان هنرمند فعال در رشتههای مختلف هنری، افزایش آموزشهای هنری دانشگاهی زنان است؛ البته شرایط اجتماعی دیگری نیز باید مهیا باشد تا آموزشهای دانشگاهی اثرهای خود را در عمل نشان دهد. یکی از این شرایط، دیدگاههای نهادینه شدهی اجتماع دربارهی دو جنس و نقش و وظایف هر یک در فعالیتهای اجتماعی و خانوادگی است.
کارکردن یک فیلمساز، نیازمند حضور در بیرون از خانه برای مدتهای طولانی و نیز داشتن روابط گسترده با هنرمندان دیگر و نیز حامیان مالی هنر است. ساماندادن به این روابط، با توجه به شرایط فرهنگی خانوادههای ایرانی برای زنان آسان نیست. در این فرهنگ، مردان نانآور خانه هستند؛ بنابراین هر اندازه که یک مرد سختتر و به مدت طولانیتر در خارج از خانه کار کند، بیشتر بهعنوان مرد خانواده، وفادار و وظیفهشناس محترم است.
برعکس زن در فرهنگ ایرانی، فرشتهی مهربان خانه شناخته شده است که مطلوبترین وظیفهاش این است که همسری خوب و مادری فداکار باشد. برای زنان فعال در نقشهای اجتماعی، بسیار دشوار است که نقشهای خانوادگی و اجتماعی را طوری ایفاکنند که هر دو را و بهخصوص نقش مادری و همسری را به نحو مطلوب جامعه انجام داده باشند.
نقشهای شغلی، بهویژه نقشهای مدیریتی در مشاغل مختلف، بهطور عمده در اختیار مردان بوده است؛ به همیندلیل، تجربهی مدیریتی مردان بیشتر است و در نتیجه در عرصهی سینما نیز اطاعت و فرمانبری همکاران ـ که باز هم اکثراً مرد هستند ـ از کارگردانان مرد بیشتر است. از طرف دیگر، تجربهی کم مدیریتی زنان، نهتنها به آنها این اعتماد بهنفس را نمیدهد که بتوانند ساخت و کارگردانی فیلمهای بزرگ را بر عهده گیرند، بلکه اعتماد دیگران را نیز از آنها سلب میکند.
دربارهی کشورمان میتوان گفت که عامل خانواده و فرهنگ خاص غالب، مبتنی بر درکی جنسیتی از نقشها و وظایف دو جنس در حوزههای عمومی و خصوصی است که زنان را به سمت آن دسته از فعالیتهای هنری سوق میدهد که متناسبتر با فعالیتهای خانگی آنان بهنظر میآید. در عوض، مردان هنرمند در هر دو حوزهی خصوصی و عمومی آزاد هستند که در هر رشتهی هنری که ترجیح میدهند، کار کنند. این آزادی هم از قید وظایف خانگی و هم از قید انتظارهای اجتماعی است.
* آیا در سالهای اخیر، تعداد زنان هنرمند در هنرهای مختلف افزایش داشته و حضور آنان در هنرهای مختلف یکسان است؟
تحقیقات نشان میدهد، پاسخ سؤال اول مثبت است و در پاسخ به سؤال دوم نیز باید گفت تفاوتهای آشکاری مشاهده میشود. قبل از انقلاب اسلامی، یعنی تا سال 1357 زنان در زمینهی ساخت فیلم داستانی برای سینما فعالیتی نداشتند و فقط «شهلا ریاحی» یک فیلم داشت. مطالعهای در سال 1382 نشان داد: از میان 274 کارگردان سینما، تنها هفت نفر زن بودهاند. اگرچه در طول سیسال گذشته زنان فیلمساز به این عرصه وارد شده و در آن رشد کردهاند، این رشد در مقایسه با مردان بسیار کم بوده است.
از تعداد 44 نمایشنامهنویس فعال در سال 1369، تنها چهار تن زن بودند. یافتههای تحقیق سال 1389، نشان میدهد: از تعداد 170 نمایشنامهنویس فعال، 26 نفر زن بودند. ملاحظه میشود که تعداد و نسبت زنان نمایشنامهنویس در طول بیست سال افزایش داشته است.
در طول دوازده سال ـ از 1374 تا 1386 ـ تعداد پنج نمایشگاه دوسالانهی مجسمهسازی در ایران برگزار شده است. سهم مشارکت زنان در این دوره، به میزان چشمگیری افزایش داشته است؛ بهنحوی که این سهم در آغاز دوره 24درصد و در پایان آن 42درصد بوده است. همچنین مجموع برگزیدگان، تقدیرشدگان، گیرندگان جوایز ویژه، گیرندگان دیپلم افتخار و تندیس و شایستگان تحسین و لوح سپاس در طول زمان نوسان داشته و در نهایت افزایش زیادی داشته است؛ بهطوری که از ده درصد در سال 74، به 50درصد در سال 86 رسیده است؛ به عبارت دیگر، زنان در ابتدا تنها به این هنر وارد شدند؛ اما در ادامه به رشد کیفی بالایی هم رسیدند و با مردانی برابری کردند که سالها تجربه داشتند.
در منابع تاریخی مرتبط با نقاشی ایران، تنها نام مردان مشاهده میشود و زنان یا وجود ندارند یا نامی از آنان برده نشده است. نقاشی در گذشته و دوران سنت، شغلی هنری بود؛ نه فقط هنر. از آنجا که تنها مردان در خارج از خانه کار میکردند، قابل تصور است که نقاشان نیز همگی مرد بوده باشند. این در حالی است که در آغاز دوران مدرن، یعنی حدود سالهای دههی بیست و گسترش طبقهی اجتماعی متوسط و آموزشهای عمومی و دانشگاهی یا آزاد بهطور کلی و در زمینهی هنر، کمکم با ورود زنان به عرصهی هنر نقاشی مواجه هستیم؛ طوری که در دههی سی در کنار نقاشان مرد شناخته شده، برای اولین بار به نام دو زن نیز برمیخوریم.
با ورود زنان به عرصهی نقاشی، روند رشد آنان نیز آغاز میشود تا جایی که در سال 1386 به حداکثر میزان خود در مقایسه با سالهای قبل میرسد. در این سال، از میان 422 نقاش عضو انجمن نقاشان نوگرای ایران، 256 نفر، یعنی شصت درصد زن هستند. در تمامی این حوزههای هنری، روندی افزایشی را در تعداد زنان هنرمند میبینیم. این روند، که برخی از نویسندگان آن را «زنانهشدن عرصهی هنر» نامیدهاند، ضرورتاً بهمعنای این نیست که تعداد زنان در حوزههای هنری از مردان بیشتر شده است.
* با تشکر از شما و تحقیقات خوبی که دربارهی زنان و رسانههای هنری داشتید!