نویسنده

گفت‌وگو با «عطیه هنردوست»، دبیر اجرایی فصل‌نامه‌ی زن در توسعه و سیاست

سال 1393، سال «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» نام‌گذاری شد. اقتصاد و فرهنگ تعاملی تنگاتنگ با یک‌دیگر دارند و می‌توان گفت فرهنگ در پیش‌برد مقاصد انسانی نقشی مقدم بر اقتصاد دارد.

 میان فرهنگ و اقتصاد چه رابطه‌ای وجود دارد و با توجه به تأثیر عمده‌ی زنان در عرصه‌های اقتصادی و فرهنگی، نقش آنان در اقتصاد فرهنگی و اقتصاد مقاومتی چیست؟ این مسائل و مسائل دیگری از این دست، لازم است مورد بررسی دقیق کارشناسان قرار گیرد تا مردم و مسئولان بتوانند با عزم ملی و مدیریت جهادی که پشتوانه‌ای از درک صحیح مسائل دارد، به تکلیف خود عمل کنند.

در راستای تحقق این هدف، با سرکار خانم «عطیه هنردوست»، کارشناس ارشد علوم اقتصادی، و دبیر اجرایی فصل‌نامه‌ی «زن در توسعه و سیاست»، که مقالاتی در خصوص اقتصاد و زنان و بررسی برنامه‌های فرهنگی اجتماعی ایران داشته‌اند، به گفت‌وگو نشستیم.

* از دید شما چه رابطه‌ای بین فرهنگ و اقتصاد وجود دارد؟

به‌طور کلی جوامع انسانی تحت‌تأثیر عواملی خاص و نشأت‌گرفته از تجمع انسانی در یک محدوده‌ی جغرافیایی، همواره در حال تغییر هستند؛ تغییراتی که گاهی موجبات ترقی یک جامعه را فراهم می‌آورد یا سبب افول آن جامعه خواهند شد. در نگاهی کلی به تغییرات، می‌توان گفت که یک جامعه در ساکن‌ترین حالت خود و فارغ از جهت‌گیری‌های گوناگون فکری و علمی متناسب با زمان، دست‌خوش تغییراتی گسترده می‌شود؛ به‌طوری که یک جامعه با دید مذهبی و نشأت‌گرفته از آیین‌ها و سنن خود، حتی اگر سال‌های متمادی پای‌بند برخی از باورهای تغییرناپذیر به مسیر زندگی مدنی خود ادامه دهد، می‌توانیم تغییرات محسوسی در بسیاری از باورهای آن جامعه شاهد باشیم؛ بنابراین متغیر زمان، همواره به عاملی اثرگذار در تغییر بسیاری از باورهای یک جامعه است؛ اما جامعه‌ی هدف‌مند، جامعه‌ای است که بتواند متغیرهایش را کنترل کند. باورها را نه‌تنها تحت ‌تأثیر زمان، بلکه متناسب با شرایط جهت‌دهی کند. یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین ارکان یک جامعه، اقتصاد و مسائل پیرامون آن است. اقتصادی که نشأت‌گرفته از جمعیت، فرهنگ، منابع و سایر ارکان پیدا و پنهان جامعه است. اقتصادی که حیات یک جامعه را از نظر کیفیت و کمیت دست‌خوش تغییراتی اساسی و بنیادی می‌کند و می‌تواند مهم‌ترین کانون توجه باشد؛ ‌طوری که باید به تمامی زوایای آن توجه کرد و برای بهبود آن گام برداشت. همان‌طور که مطرح شد، یکی از عواملی که اقتصاد تحت‌تأثیر آن تغییر می‌کند، مسائل فرهنگی و زیرساختی در این حوزه است؛ بنابراین، می‌توان به این نتیجه رسید که برای تغییر و بهبود یک اقتصاد و نهایتاً بهبود مسیر حرکتی یک جامعه باید به مسائل فرهنگی که بنای یک جامعه را تشکیل می‌دهد توجه خاص کرد.

در یک نگاه موشکافانه و دقیق نسبت به فرهنگ و مسائلی که حول محور فرهنگ وجود دارد، درمی‌یابیم فرهنگ یک جامعه نشأت‌گرفته از باورهای یک جامعه است که درون یک جامعه‌ی کوچک‌تر به نام خانواده شکل می‌گیرد؛ به‌نحوی که کودکان در آغاز زندگی خود ابتدا وارد جامعه‌ای کوچک و تأثیرگذار هم‌چون خانواده می‌شوند؛ بدین‌ترتیب، تحت‌تأثیر فرهنگ غالب بر خانواده و هم‌چنین نحوه‌ی تربیت که برگرفته از باورهای خانواده است، در فرآیند پیچیده و در یک محدوده‌ی زمانیِ مشخص، شخصیتی تأثیرگذار و تأثیرپذیر اجتماعی می‌گردند؛ اما نکته‌ی حائز اهمیت در این فرآیند، نوع و محتوای فرهنگی است که به کودکان انتقال داده خواهد شد؛ یعنی فرهنگ و باورهایی که قرار است به کودکان انتقال داده شود باید هم‌جهت با نیازها و مقتضیات حال جامعه باشند. فرهنگ اقتصادی در جهت بنیان‌گذاری اقتصاد فرهنگی، باوری است که باید در قالب آموزش‌های خانواده‌محور، توسط فرد اول فرهنگی و تربیتی، یعنی مادر و زن خانواده به سایر افراد تزریق شود؛ ‌طوری که مادر که نقش کلیدی در تربیت فرزندان خود را داراست و می‌تواند مهم‌ترین الگوی فرهنگی در جامعه قلمداد شود و مهم‌ترین مسئول فرهنگی است که باید بیش از پیش به آن بها داده شود؛ بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که نقش زن در پیش‌برد اهداف یک جامعه نقش پررنگ و زیربنایی است و در نظر گرفتن نقش زن در جامعه باید از الزامات فرهنگی و زیربنایی قلمداد شود.

* خانم هنردوست! نقش زنان در اقتصاد فرهنگی و مقاومتی چیست؟

در رابطه با نقش زنان در برقراری اقتصاد فرهنگی و تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی می‌توان به چند مورد اشاره کرد:

تقویت فرهنگ کار و تولید: در فرهنگ اسلامی کار یک ارزش تلقی می‌شود. اسلام، مردم را برای رفع نیازهای زندگی، به کار و کوشش امر کرده و از بیکاری به‌شدت نهی کرده است. در قرآن کریم آمده: «به تحقیق شما را در زمین مسلط کردیم و برای‌تان در آن وسایل و مایه‌های زندگی قرار دادیم تا به کوشش خود از زمین و آن‌چه در آن است، استفاده کنید و شکرگزارید؛ ولی شما اندک شکر می‌کنید» (اعراف، آیه‌ی 9). زن در خانواده با تربیت صحیح و مناسب می‌تواند فرزندانی به جامعه تحویل دهد که دغدغه‌ی کار داشته باشند و به فرهنگ کار و تلاش، نگاه مثبت و ارزش‌مند نمایند. امام خمینی(ره) اقتصاد را یک ابزار می‌داند و در ارتباط با نقش تربیتی و اقتصادی بانوان، به اشتغال آنان در کنار آقایان تأکید داشته و فرمودند: «ما مفتخریم که بانوان و زنان در صحنه‌های فرهنگی، اقتصادی و نظامی حاضر و هم‌دوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند.»

اشتغال زنان در جریان توسعه، امری گریزناپذیر و در مواردی با شدت‌یافتن نیازهای فرد و جامعه ضروری است. در پی ضرورت، وجود برخی مشاغل خدماتی ویژه‌ی بانوان و هم‌چنین گسترش مشاغل خانگی و مسئله‌ی کارآفرینی زنان، در سال‌های اخیر زمینه‌ی ورود جدی آنان به فعالیت‌های اقتصادی در جامعه فراهم شده است که این امر به نوبه‌ی خود باعث اشتغال‌زایی و افزایش درآمد ملی می‌شود. چند راه‌کار می‌تواند در این زمینه مفید باشد:

 اصلاح الگوی مصرف و پرهیز از اسراف: در زمینه‌ی اصلاح الگوی مصرف می‌توان به چند مورد اشاره کرد. یکی جایگزین کردن تولیدات داخلی به جای محصولات خارجی است. زنان، مهم‌ترین افراد متقاضی تأمین کالای خانگی مطرح هستند که اگر بتوانند به مصرف کالاهای ایرانی بپردازند (البته در صورت بالابردن کیفیت کالاها توسط تولیدکنندگان)، به‌طور قطع شاهد رونق تولید خواهیم بود. دوم نهادینه‌شدن فرهنگ قناعت در بین خانواده‌هاست. امام علی(ع) می‌فرمایند: «خوش‌ترین زندگی، زندگی با قناعت است» (غررالحکم، 2918).

حمایت از تولید ملی: این امر، رکن اصلی پیش‌رفت اقتصاد یک کشور است. اگر کالاهای تولیدی یک کشور توسط مردم حاضر در همان اقتصاد خریداری و پشتیبانی نشوند، آن اقتصاد بر زمین خواهد خورد. نهادینه‌شدن حمایت از تولید ملی در خانواده‌ها، نیازمند برنامه‌ریزی دقیق است و باید تلاش کرد که محصولات داخلی با کیفیت مطلوب تولید شوند و پاسخ‌گوی نیازهای جامعه باشند. زنان جامعه، باید بدانند که مصرف کالاهای داخلی باعث کاهش بیکاری، اشتغال‌زایی و مهم‌تر از همه پویایی اقتصاد کشور می‌شوند.

استفاده‌ی حداکثری از همه‌ی ظرفیت‌ها: برای این‌که در کشور، اقتصادی روبه‌رشد داشته باشیم، باید از همه‌ی ظرفیت‌های دولتی و خصوصی، اندیشه‌ها و راه‌کارهایی که صاحب‌نظران ارائه می‌دهند و سرمایه‌های طبیعی که در کشور وجود دارند، به‌طور کامل استفاده شود. در کشور ما، ظرفیت‌های فراوانی برای تولید و اشتغال وجود دارد که برای تحقق اقتصاد مقاومتی باید از همه‌ی آن‌ها به نحو مطلوب استفاده کرد. برای مثال، مشارکت زنان در فعالیت‌های اقتصادی نه‌تنها باعث شناخت ظرفیت‌ها و توانایی‌های آنان می‌شود، بلکه در توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی جامعه هم نقش کلیدی دارد. باید به این نکته توجه کرد کشوری که به‌دنبال توسعه است، نباید از توانایی‌های نیمی از نیروی انسانی خود چشم‌پوشی کند.

روح خودباوری و خودکفایی: روح خودباوری و خودکفایی یک اصل است که با تقویت آن و شناخت ظرفیت‌های ناشناخته، می‌توانیم به سمت توسعه گام برداریم. آمارهای رسمی منتشرشده در سال‌های اخیر از حضور چشم‌گیر زنان و دختران در عرصه‌های اجتماعی و دانشگاهی خبر می‌دهند که به نوبه‌ی خود باعث افزایش نیروی کار زنان در جامعه شده است. تجربه ثابت کرده که زنان در کنار انجام مسئولیت‌های خانه و امور خانواده با یک برنامه‌ریزی اصولی، قادرند در فعالیت‌های خارج از خانه نیز موفق عمل کنند و این، حاکی از رشد روحیه‌ی خودباوری در زنان جامعه است.

مردمی ‌کردن اقتصاد: یکی از الزامات اقتصاد مقاومتی، توان‌مند کردن آحاد مردم است تا زمینه برای حضور مؤثر همه‌ی افراد در فعالیت‌های مولد اقتصاد فراهم شود؛ یعنی مردم در اقتصاد سرمایه‌های‌شان را به‌کار اندازند و تولید را رونق دهند. از مهم‌ترین نقش‌های مردم در اقتصاد، می‌توان به مدیریت مصرف و ترجیح کالاهای داخلی بر کالاهای خارجی اشاره کرد؛ یعنی تعادل در مصرف و جلوگیری از اسراف و تبذیر. یک زن باید درک عمیقی از مشکلات و راه‌کارها داشته باشد و در رابطه با نحوه‌ی درست مصرف‌کردن توجیه شود و آموزش ببیند. هر اندازه دانش و آگاهی زنان بیش‌تر شود و درک اقتصادی بیش‌تری بیابند، به طریقه‌ی مصرف حساس‌تر می‌شوند.

* با توجه به اهمیت فرهنگ‌سازی در زمینه‌ی اصلاح الگوی مصرف که یکی از ارکان اقتصاد مقاومتی است، زنان چه نقش ویژه‌ای می‌توانند داشته باشند؟

مهم‌ترین عاملی که زنان را در بستر خانواده به سمت مصرف بی‌رویه سوق می‌دهد، مدگرایی و تجمل‌گرایی است. تجمل‌گرایی عامل زیاد مصرف‌کردن است. برای برطرف‌شدن این مهم، نیاز به برنامه‌ریزی استرات‍‍ژیک است. در این بین، جایگاه مدیریتی زنان در جامعه می‌تواند در حفظ منافع ملی تأثیر داشته باشد. زنان علاوه بر داشتن نقش سازنده در خانواده، نیروی بالقوه‌ای در عرصه‌ی اجتماعی هستند که با برنامه‌ریزی دقیق و همه‌جانبه می‌توانند توسعه‌ی کشور را سرعت ببخشند.

مدگرایی به مثابه‌ی یکی از روندهای مهم جامعه‌ی مصرفی، نشان می‌دهد که ثروت این‌جا وجود دارد و نیز مشروعیتی برای مصرف‌کننده به ارمغان می‌آورد و شخصیت معتبری، ‌تنها برای زمان حال، ایجاد می‌کند. برای طبقات رقیب آسان‌تر است تا از آن تقلید کنند و به نسبت، انگیزش بالایی را برای بسط مصرف‌گرایی در بین طبقات اجتماعی فراهم می‌کند. هم‌چنین، ‌امروزه مد، استراتژی‌ای برای نشان‌دادن شخصیت اجتماعی برای همه‌ی طبقات، به‌جز طبقات بسیار ثروت‌مند است؛ چون آن‌ها با استفاده از شیوه‌های دیگر مصرف، به روش‌های مختلف دنبال تمایز خود هستند؛ امری که «زیمل» آن را «دوآلیسم» و نظریه‌ی «رخنه به پایین»، یعنی تقلید طبقات از یک‌دیگر می‌نامد و امروزه به‌شدت فعال شده است. به‌طور خلاصه، توجه به جنبه‌های «مد کالا»، سبک و شیوه‌ی زندگی را تغییر داده است و همین زندگیِ سبک‌بندی شده، در گروه‌های مختلف سنی، به‌ویژه در میان جوانان، ‌کمک می‌کند تا طرز تلقی و ارزش‌های آنان تعریف شود. مصرف‌گرایی و سبک زندگی جوانان است که هویت‌ها را ساخته و آنان را از دیگران متمایز می‌کند. یکی از مهم‌ترین پی‌آمدهای این جامعه، دموکراتیزه کردن ابعاد مختلف زندگی است. در این جامعه، درجه‌ی انتخاب افراد به ‌شدت افزایش یافته است. کالایی که تولید و عرضه می‌شود، بدون شک درجه‌ی انتخاب بیش‌تری را برای مصرف‌کننده قائل است. مسئله‌ی دیگر، رشد فردگرایی است که به تبع افزایش حق مصرف‌کننده پدید می‌آید و کالاهای جامعه‌ی مصرفی، چه کالاهای فرهنگی و چه غیرفرهنگی بر رشد فردگرایی افزوده‌اند.

دموکراتیزه‌شدن لوکس‌گرایی نیز از دیگر پی‌آمدهای «جامعه‌ی مصرفی» است. جامعه‌ی مصرفی از طریق وجود فروشگاه‌های بزرگ، بیش‌تر بر محور طبقات متوسط شهری رشد کرده است. همه‌ی این‌ها، بر سبک زندگی تأثیر داشته و باعث ظهور سبک‌های مختلف و نیز از مشروعیت افتادن جامعه‌ی آرمان‌شهر شده است. در جامعه‌ی مصرفی، دیگر نمی‌توان ساخت‌های اجتماعی را تنها بر حسب مقولاتی چون طبقات اجتماعی، جنسیت، قومیت و سن درک کرد، بلکه باید براساس هویتی که آنان از سبک‌های مختلف زندگی، یعنی طرز تلقی‌ها، ارزش‌ها، شیوه‌های رفتار، حالات و سلیقه‌ها نسبت به هر چیز و کالایی چون موسیقی، هنر، ‌لباس و.‌.. کسب می‌کنند، درک شود.

در مصرف‌گرایی مدرن، لذت مصرف را در تجربه‌ی ذهنی آن دنبال می‌کنند و لذتِ خواستن اشیا، بیش از لذتِ داشتن آن‌هاست و مصرف‌، چرخه‌ای بی انتهاست؛ زیرا تجربه‌ی مصرف از خیال آن، همواره عقب‌تر است. برای جلوگیری از اسراف باید با تحقیق و پژوهش، راه‌کارهای این امر بررسی دقیق شود که شناخت این عوامل می‌تواند به این امر کمک کند.

* چه الگوهایی را برای مصرف بهتر در خانواده پیشنهاد می‌کنید؟

نخستین گام در اصلاح الگوی مصرف، آگاه ساختن مردم در همه‌ی ابعاد است که مستلزم برنامه‌ریزی دقیق و علمی است؛ این ابعاد شامل مسئولان و مردم می‌شود. البته رشد بالا در خانواده و مصرف در میان زنان، ریشه‌های اجتماعی و تاریخی دارد؛ لذا گام اول در حذف اسراف و اصلاح الگوی مصرف، خودآگاهی است. اگر افراد خود را در مدیریت صحیح و کنترل منابع صاحب سهم بدانند، خودبه خود به سوی اصلاح الگوی مصرف هدایت می‌شوند.

با توجه به این‌که اسراف در میان خانواده‌ها ریشه دوانده است، برای مقابله با آن باید با مدیریت زمان و صرف وقت فراوان، نتیجه‌ی مطلوب را دریافت کرد و در زمان کوتاه نمی‌توان به نتیجه‌ی مطلوب رسید. باید از حداقل امکانات، حداکثر استفاده را برد. هم‌چنین بی‌توجهی به منابع مالی مشکلی است که جامعه‌ی ما با آن مواجه است و نقش زنان در صرفه‌جویی و افزایش بهره‌وری در جامعه، مثل هزینه‌ی درست و بجای درآمد خانه و نیز جلوگیری از هزینه‌های گزاف و بیهوده و رعایت صرفه‌جویی و بهره‌وری در خانه است و البته زنان در آن مؤثرند. آن‌ها هم‌چنین بر رفتار اعضای دیگر خانواده تأثیر می‌گذارند و به دلیل تربیت صحیح، باعث می‌شوند خانواده به سمت اقتصاد صحیح برود.

فرهنگ‌سازی نوع پیش‌رفته‌ای از جامعه‌پذیری است و اولین نهادی که می‌تواند مؤثر واقع شود خانواده است. هم‌چنین این روند را می‌توان به سایر بخش‌های جامعه تسرّی داد. نداشتن فرهنگ صحیح مصرف، باعث هدررفتن منابع می‌شود و نیمی از خانواده‌‌ها بیش از اندازه‌ی مصرف‌شان، مصرف می‌کنند؛ در حالی که هیچ‌گونه توجه‌ای ندارند. زنان چون محور خانواده هستند نقش بسزایی در بهینه‌کردن مصرف دارند و به دلیل عضویت فعال در حیات اجتماعی، می‌توانند با رعایت اصول صحیح و بهینه‌ی مصرف، مشوق سایر اعضای خانواده باشند و ثروت ملی به جای صرف در زیرساخت‌های جامعه، صرف بی‌توجهی‌ها، خودپسندی‌ها، تجمل‌گرایی‌ها و عدم آینده‌نگری می‌شود که اهمیت فرهنگ‌سازی و نقش زنان و مادران در تبیین صرفه‌جویی هویدا می‌گردد.

کارآمدترین عامل زمینه‌ساز اصلاح الگوی مصرف را رسانه بر عهده دارد. در حال حاضر، تبلیغات به سوی مصرف‌گرایی است و زنان ما در بسیاری از موارد، حتی از بسیاری کشورها در زمینه‌ی مصرف جلوتر هستند.

آن‌چه قابل توجه است عدم خودباوری زنان، به‌وی‍ژه در پست‌های مدیریتی است و رسانه‌ها باید تلاش کنند که زنان به خاطر مسئولیت‌ها و درگیری‌های خانوادگی بتوانند در پست‌‌های مدیریتی، کارآمدی خود را نمایان سازند و می‌توانند از طریق تغییر گفتمان غالب بر جامعه، باعث فرهنگ‌سازی صحیح و هویت‌بخشی به آنان شوند؛ هویتی که منطبق با نگاهی دین‌مدار و انسان‌مدار باشد.

* با تشکر از شما، امیدواریم زنان در جایگاه خود و خانواده بتوانند تا جایی که امکان دارد، بهترین الگوها را برای تحقق این امر به کار ببندند!