عصای گویا در نشریه‌ی بشری

نویسنده


گفت‌وگو با نسرین اطیابی، مدیرمسئول و سردبیر نشریات بشری

«نسرین اطیابی» کارشناس ارتباطات، مترجم شبکه‌های عرب‌زبان در خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران و سردبیر و مدیرمسئول نشریات «بشری» برای بچه‌ها و بزرگسالان نابیناست. او کارشناس ارشد زبان و ادبیات عرب و فارسی از دانشگاه پیام نور و دانشگاه تهران است. وی با وجود مشکل کم‌بینایی، نشریه‌هایی را برای نابینایان منتشر می‌کند. همین باعث شد تا نگاهی هر چند کوتاه به رسانه‌های مکتوب نابینایان نیز داشته باشیم.

* انتشار نشریه برای نابینایان با وجود سهولت کسب اطلاعات از اینترنت چه ضرورتی دارد؟

اطلاع‌رسانی به هفتصدهزار نفر نابینا و کم‌بینا با سطح تحصیلی متفاوت ضرورت ندارد؟ وجود تنها یک روزنامه (ایران سپید) که کل مطالب آن در اصل مطالب یک صفحه است (چون خط بریل مشکلاتی دارد) کافی است؟ همه‌ی نابیناها و کم‌بیناهای کشور فقط یک برگ روزنامه دارند! با این‌همه نیاز به اطلاعات و در جریان بودن، این یک صفحه چه‌قدر می‌تواند کافی باشد؟ خلأ موجود در عرصه‌ی مطبوعات و فرهنگ جامعه‌ی نابینایان در مقابل وجود هزاران مؤسسه‌ی انتشاراتی مطبوعاتی با توجه به توان‌مندی‌های فکری و نیاز آنان قابل کتمان نیست. امکانات رسانه‌ای موجود، صفر است. این‌که نابینایان تاکنون توانستند هم‌پای دیگران اطلاعات لازم را کسب کنند، به‌خاطر استفاده از صدا و رادیو است.

* در رادیو برنامه‌ی خاصی برای نابینان داریم؟

نه؛ اما مقطعی و مناسبتی اشاره‌ای به این قشر می‌شود. در رادیو فرهنگ و شبکه‌ی سراسری برنامه‌هایی هست؛ اما نابینایان از برنامه‌‎های عمومی رادیو پاسخ نیازهای‌شان را می‌گیرند.

* نشریه‌ی بشری در پی فقر منابع اطلاع‌رسانی شکل گرفت؟

کارگاه آموزشی در یَمن بود که فکر انتشار نشریه و برقراری ارتباط با نابینایان خاورمیانه به زبان عربی و فارسی آن‌جا شکل گرفت. با مساعدت فراوان وزیر ارشاد وقت (آقای مسجدجامعی)، مجوز صادر شد. همکاری با انجمن‌های غیردولتی خاورمیانه که مدنظر بود میسر نشد؛ اما انتشار نشریه با روی‌کرد اجتماعی، علمی، فرهنگی و ورزشی در سطح عمومی آغاز شد. در فضایی که هیچ نشریه‌ای برای نابینایان و کم‌بینایان کشور وجود نداشت، استقبال خوبی شد.

* با توجه به عمومیت  مخاطبان نیازسنجی چه‌طورصورت گرفت؟

هم به دلیل درک نیاز خودم که یک کم‌بینایم، و هم تحقیقاتی که انجام شد. شماره به شماره، هم محتوا و هم تعداد عنوان مطالب تغییر یافت و اصلاح شد. بازخوردها، ما را به سمت مطالب متنوع و کوتاه‌تر هدایت کرد. با همکاری معاونت مطبوعاتی ارشاد، حتی توانستیم چندین ویژه‌نامه‌ی تخصصی در زمینه‌ی ورزش، رایانه، سلامت و بهداشت و چند ویژه‌نامه‌ی کودک منتشر کنیم.

* «بچه‌ها بشری» از آن‌جا شکل گرفت؟

شرکت در نمایشگاه مطبوعات و مواجه‌شدن با مخاطبان و دوست‌داران کتاب و نشریه، ما را به این کار واداشت. کار برای کودک سخت و برای کودک نابینا دشوار است. وقتی پست، نشریه را می‌برد، والدین کودک نابینا حس می‌کنند بچه‌ی‌شان اگرچه نقص دارد، کسانی برای او اهمیت قائل‌اند و خودش بهتر با مسئله کنار می‌آید و شرایط مناسب رشد کودک را فراهم می‌کند. او را به مدرسه می‌فرستد، برایش امکان مطالعه فراهم می‌کند. او را مستقل و خودکفا بارمی‌آورد. نابینا با امکان مطالعه، همراه و هم‌گام دیگران شده و می‌تواند برای حل مشکلاتش فعال‌تر شود. مطالعه‌ی کتاب و رسانه‌های مکتوب راه مشارکت است. وظیفه‌ی رسانه است که به دیگران از شرایط خاص ناشنوایان، نابینایان و معلولان جسمی و ذهنی آگاهی بدهد. نویسندگان و شاعران با استفاده از زبان رسانه در انجام این کار موفق‌ترند.

* با وجود فضای نمایشگاه برای حضور نابینایان، غرفه داشتید؟

ده سال پیاپی در نمایشگاه شرکت داشتیم و از سال 84 تا 87 غرفه و نشریه‌ی برتر شدیم. سال 91 هم «بچه‌ها بشری»، نشریه‌ی برتر شد! هدف این بود که بینایان با توانایی‌ها و وضعیت فرهنگی و مسائل نابینایان آشنا شوند. هر سال، برخورد، تفاوت‌های معناداری پیدا کرد و موفق به تغییر دیدگاه شدیم.

* ظاهراً با تبلیغ آموزش خط بریل در پنج دقیقه مخاطبان را جمع کردید؟

گفته‌ی‌مان را عمل کردیم؛ حتی برای آموزش‌دیده‌ها مسابقه طراحی کردیم و جایزه هم دادیم. خیلی‌ها فکر می‌کردند بریل همان حروف الفبای برجسته است. ما تفاوت‌های خط بریل را گفتیم. اطلاع باعث شد افق دید آن‌ها نسبت به توانایی‌های نابینایان گسترده‌تر شود. واقعاً در پنج دقیقه می‌شود یاد گرفت و با تمرین خواند و نوشت.

* نقش رسانه‌ی مکتوب را در فرهنگ‌سازی و اطلاع‌رسانی مخاطبان‌تان چه‌قدر مهم می‌دانید؟

بسیار؛ البته رسانه‌ی تصویری صداوسیما که به‌طور مقطعی و احساسی به این نیاز پاسخ می‌دهد، می‌تواند به کارکرد خودش در قبال این قشر بیش‌تر توجه کرده و بهتر انجام وظیفه کند. تلویزیون فقط در روز جهانی نابینایان، ناشنوایان و روز معلولان برنامه‌هایی با عنوان گفت‌وگو با افراد موفق این قشر انجام می‌دهد؛ اما این همه‌ی کارکرد رسانه برای مخاطبان است؟ برنامه‌ی موسمی و موردی با این طیف مخاطب توانا و مستعد کافی است؟ حتماً اختصاص برنامه‌ای مثل برنامه‌ی خانواده که روتین شبکه باشد با تداوم می‌تواند مفید باشد؛ البته اطلاع‌رسانی از طریق رسانه‌ی مکتوب اثرگذار و ماندگارتر است. مطالعه به نابینا و کم‌بینا حس استقلال، که برای مقابله با نقص جسمی‌اش نیاز دارد، می‌دهد. او باید لذت مطالعه را خودش تجربه کند. حس شنیدن با خواندن بسیار متفاوت است. نابینا باید بتواند بخواند تا ضعف نوشتاری‌اش را برطرف کند. باید ضعف املا را که در اثر شنیدن و استفاده از رسانه‌ی شنیداری و اینترنتی ایجاد شده جبران کند. شنیدن، نیاز و لذت خواندن را پاسخ نمی‌دهد. گویاسازی موبایل و اینترنت او را همراه قافله‌ی پیش‌رفت کرده؛ اما لذت خواندن را گرفته است. انتشار نشریات تخصصی برای نابینا، باعث می‌شود لذت خواندن را با تمام وجود حس کند. شنیدن، به‌اجبار جایگزین ندیدن شده؛ اما شنیدن جایگزین خواندن نمی‌شود.

* با توجه به گران‌بودن هزینه‌ی چاپ خط بریل، قیمت نشریات بشری چه‌طور است؟

تمام فعالیت‌های چاپ کتاب و نشریات بشری در مؤسسه به‌صورت خیریه است. هیأت تحریریه و کارکنان حق‌الزحمه نمی‌گیرند. مشترکان هم با حداقل قیمت آبونمان، نشریه را از پست دریافت می‌کنند. این کار با هدف ایجاد اعتمادبه‌‌نفس برای این قشر و فرهنگ‌سازی برای دیگران انجام می‌شود. انتشار نشریات بشری با نیت سوددهی و کار اقتصادی نیست. از این سفره‌ی گسترده‌ی نشر، سهم آنان خیلی کم، به اندازه‌ی یک صفحه است. آیا برای این مقدار کم هم باید پول بدهند؟

* چرا یک صفحه؟

کار فرهنگی برای نابینایان به دلیل استفاده از خط بریل تفاوت اساسی دارد. این خط انعطاف‌پذیری لازم را ندارد. یک یا دو ستون مطلب در نشریات معمولی، شاید به اندازه‌ی یک شماره‌ی نشریه‌ی ما جا بگیرد. این خط نمی‌تواند ریز یا درشت بشود. نمی‌تواند با فونت‌های متفاوت نوشته شود. نوع کاغذی که باید روی آن بریل را نوشت، باید گِرم بالایی داشته باشد تا دستگاه مخصوص و گران آن بتواند مطلب را چاپ کند. یک کتاب لغت معمولی را که می‌شود در قطع جیبی چاپ کرد و همه جا همراه برد، برای نابینایان در 33 جلد کتاب با قطع کاغذ A4 ممکن است! شما می‌توانید قرآن با ترجمه را همه‌جا در کیف‌تان حمل کنید و در تاکسی و اتوبوس مطالعه کنید؛ اما همین قرآن باید برای نابینایان، بدون ترجمه شش جلد و با ترجمه، دوازده جلد (در قطع 21 × 29) چاپ شود. سنگین، حجیم و غیرقابل نقل!

* برای نابینایان، قرآن یا مفاتیح مخصوص داریم؟

سال 82 با مجوز دارالقرآن کار چاپ را شروع کردیم؛ البته توانستیم قرآن را بدون معنی چاپ کنیم. تمام مدت، حافظ و مصحح قرانی که نابینا بود ما را همراهی کرد. فکر می‌کنم باید یک عزم ملی صورت گیرد تا نگذاریم نابینایان سطح کشور، بدون قرآن و مفاتیح بمانند. خواسته‌ام از مسئولان این است که امکان استفاده از دستگاه‌های بسیار گران چاپ و خریداری کاغذهای گران را برای نابینایان فراهم کنند. با خرید یک دستگاه چاپ که مُهر اموال خودشان را دارد، اجازه بدهند ما به چاپ قرآن ادامه دهیم تا مسلمان شیعه‌ی ایران مجبور نشود از کویت قرآن تهیه کند! کویت چاپ‌خانه‌ی بسیار مجهز و مدرنی دارد که قطعاً بی‌منظور برای شیعه قرآن چاپ نمی‌کند! کاش امکانی بود که کتاب‌ها و نشریات تخصصی مورد نیاز نابینایان در زمینه‌های مختلف چاپ می‌شد! از محدویت امکانات موجود برای نابینایان دلم می‌گیرد.

* در این زمینه چه آرزویی دارید؟

کاش مسئولان یک‌ساعت خودشان را جای نابینایان یا کم‌بینایان بگذارند! تصور کنند در نمایشگاه کتاب هستند و فقط می‌توانند آن‌همه کتاب را لمس کنند و نمی‌توانند هیچ‌کدام را بخوانند و بفهمند محتوای‌شان چیست! یا جلوی دکه‌ی روزنامه‌فروشی بایستند و مجله‌ها و روزنامه‌ها را تنها لمس کنند و کسی هم وقت نداشته باشد، حتی تیتر آن‌ها را برای‌شان بخواند. فکر کنند رمضان است و برای عبادت و انجام فرایض، قرآن و مفاتیح ندارند، چه حالی پیدا می‌کنند؟ آن‌وقت برای کار فرهنگی و رسانه‌ای نابینایان پرونده‌ی ویژه‌ای را نمی‌گشایند؟ آرزو دارم حالا این اتفاق بیفتد.

* به نشریه‌ی مخصوص زنان نابینا فکر کردید؟

خیلی زیاد. وقتی نشریات متعدد را می‌بینم، دلم می‌خواهد به زن نابینایی که دلش می‌خواهد برای رشد بهتر خانواده‌اش تلاش کند اطلاع‌رسانی کنم. به زن کم‌بینایی که می‌خواهد برای همسر و فرزندش غذای خوبی فراهم کند آموزش و دستور غذایی بدهم. او هم زنی است با همه‌ی خصوصیات و نیازهای زنانه. او نمی‌تواند حتی اگر کسی از روی کتاب‌های آشپزی هم برایش بخواند غذای مورد نظرش را بپزد. برای او باید گفت همان‌طور که می‌دانی صدای جلز و ولز پیازی که تازه در ماهیتابه ریختی با صدای پیاز سرخ شده فرق دارد. برای او باید از طریق صدا و بو آشپزی را شرح داد. 

* خودتان هم آشپزی می‌کنید؟

زن متأهل می‌تواند آشپزی نکند! من روزهای تعطیل زن خانه‌دار و کدبانویی می‌شوم! غذا می‌پزم و تمیزکاری می‌کنم. کارکردن در خانه را دوست دارم و زمانی که خانه مرتب می‌شود، احساس آرامش می‌کنم. البته به‌ دلیل کم‌بینایی، کارها کمی کندتر انجام می‌شود؛ اما دوست دارم هر کاری را خوب انجام بدهم و از انجامش لذت ببرم. فکر می‌کنم اگر کم‌بینا نبودم، زندگی‌ام معمولی بود. نقص انسان را به حرکت درمی‌آورد. من و خواهرم در خانواده مشکل بینایی داشتیم و با زحمت بسیار زیاد پدر و مادر عزیزم توانستیم تحصیلات بالایی داشته باشیم.

* آخرین کلام برای خوانندگان پیام زن!

معتقدم با همت زنان و کسب آگاهی، نه ‌تنها خانواده‌ی‌شان، بلکه کل جامعه را به سمت رفتار درست و فرهنگ بالا هدایت خواهند کرد. اگر زنان درباره‌ی مسائل نابینایان، ناشنوایان و معلولان جسمی و ذهنی مطلع باشند، می‌توانند پایه‌گذار دیدگاه‌های درست شوند.