نویسنده

ماهواره و اینترنت دو دوست‌اند؛ دو همراه، دو هم‌فکر، دو یار، یار غار! یارهایی که همیشه و همه‌جا در کنار هم‌اند.

از مش‌رستم سبزی‌فروش بگیر، بعد آرام‌آرام بیا تا برسی به دکتر شهلا، همه دوستش دارند. اصلاً بدون این‌که تن‌تاک بخری، می‌توانی به مدد آن به هر جای کره‌ی خاکی و آبی که دلت خواست، سرک بکشی. می‌توانی چرخنده شوی و دور کره‌ی زمین را در یک ساعت چرخ بزنی. از آبی دریا بگیر تا خشکی کوه‌ها! الآن دیگر عروس دریایی هم یک کانکشن برای خودش خریده و حسابی به مرجان پُزِ عکس کاور فیس‌بوکش را می‌دهد. دیگر کم مانده دایناسورها هم از سنگ‌های فسیلی سردربیارند و بروند به اینترنت. باور کنید کار به جایی می‌رسد که برای قبض روح شدن هم تا ایمیل فرشته‌های مرگ را دریافت نکنید، از دنیا نمی‌روید. 

جدیداً مدشده به جای راه‌پیمایی، همه اینترنت‌پیمایی می‌کنند. خُب حق هم دارند! اصلاً بهتر است به اصل‌های قانون‌های حقوق بشر، قانون جمله‌ی «همه‌ی انسان‌ها باید عاشق اینترنت باشند» اضافه شود.

اینترنت عزیز من! تو تنها یار منی

دست تو بر سر منه، آخه تو تکیه‌گاه منی                                         

حک شده اسم من و تو، روی این مانیتور سیاه

چشم تو، تو چشم منه، بدون تو کی می‌شه ماه؟

جمع همه جمع است؛ فقط تو مانده‌ای. اگر بیایی تمام است. کار، زندگی، ورزش و درس را بی‌خیال! مهم نیست. اصلاً اگر یک‌بار کانکت بشوی، چشمانت از ذوق سر از دماغت درمی‌آورند و از این همه سرگرمی می‌ترکی. اگر طفل بی‌سواد و هیچی ندان را راهی عالم اینترنت کنی، باسواد و نخبه می‌شود؛ به همین خاطر در مقابل ‌«آغوش»های بچه‌نگه‌دار، تبلتی تعبیه‌شده و برای آن‌ها هم که از کالسکه استفاده می‌کنند، لپ‌تاپی زیر چادرک کالسکه به‌پا شده است!

خدا را چه دیدید، شاید فن‌آوری آن‌قدر پیش‌رفت کرد که بشر توانست اینترنتی به زبان ستارگان بسازد! آن‌وقت دیگر هیچ ستاره‌ای سرگردان نیست. همه با هم در حال گفت و شنود و خنده هستند. به‌به! شب‌ها چه شبی‌است آن‌وقت؟

شب عاشقان بی‌دل، شب وب‌گران خوشگل

شب عارفان پرمیل، شب چت‌گران بی‌دل

الآن خوشی! صبر کن. وقتی معتاد شدی گویمت. آن‌قدر چشم در چشم همه‌ی مانیتورها می‌کنی و صبح را به پشت و شب را به طره‌ی صبح گره می‌زنی که چشمانت با خواب خداحافظی ابدی می‌کند.

خدانگه‌دار خواب من!

کاشکی بودی تو پیش من!

اینترنتِ عزیزکم!

تروخدا بذار برم؛

جون نداره دیگه چشام،

سو نداره باهات بیام!

این‌جاست که می‌گویند کیبورد شده بالش؛ آن هم چه بالشی، از جنس کلید؛ آن هم چه کلیدی، کلید در سلول!

بذار یه ساعت بخوابم

بعدش به خدا، «آن» می‌شم

دوباره میام تو سلول

بعدش ببند در رو به روم

سلول جای خوبی است اگر فقط قابلیت دم‌کردن قهوه، پخت غذا و... رو هم اضافه می‌کردند؛ مثلاً فکر کنید از تو اینترنت یک فنجان پر از قهوه یا پیتزای یونانی و سالاد فصل، مستقیم بهتان تعارف می‌کردند؛ مجانی و بدون این‌که سفارش بدین و منتظر پیک بمونید و بعد پیک در ترافیک گیر کند و وقتی رسید، پایش به در خانه‌ی شما و غذاها تو سر شما و... همان تخم‌مرغ خودمان بهتر است. آخر اینترنت عزیز! اگر تخم مرغ پختن هم بلد بودی خوب بود؛ آن‌وقت به عقد دائمت درمی‌آمدم.

هنوز مانده؛ اگر بشر به جایی نرسید که آخر پس از سال‌ها مثل اجساد انسان‌های اولیه استخوان‌هایش در مقابل اینترنت کشف شد! حالا کجایش را دیده‌اید؟

صد سال آینده:

گلایدری در آسمان با صدای دالبی ساراند؛ اسپری اینترنتی مخصوص اینترنت‌پیماها! بدو بیا که حراجش کردیم. آینه رخ‌به‌رخ با اینترنت با قابلیت یک‌میلیارد در یک‌میلیارد تصویر و بَعد به توان بَعد؛ لباس با پارچه‌ی اینترنت هم موجود است. جدید آوردیم: آلبوم خاطرات اینترنت، رمان‌های عاشقانه‌ی اینترنت! بدو، کلیک رنجه‌کن برات بفرستم. بدو تا جا نمونی!

                                                                            ***

رادیو، رسانه‌ی ملی، روزنامه‌ها و حتی مطالب علمی اینترنت پر از راه‌های شادبودن است؛ اما ما دستور بهتری برای شادبودن شما داریم: یک عدد دیش به اندازه‌ی یک ابر صدف اقیانوسی، به گفته‌ی قدیمی‌ها بشقاب؛ بشقاب بزرگی که به هیچ دردی نمی‌خورد جز سرخ کردن سبزی.

یک عدد رسیور، یک عدد نصاب و کیلومترها سیم.

دستور طبخ: خود نصاب‌ها بلدند.

تمام! حالا شاد شوید!

هر کجا ماهواره باشد غم نیست

هرچه که دلت بخواهد کم نیست

خُب حالا که شاد شاد شدید، بهتر است همه با هم با لب‌های پر از گل‌خند، نظریه‌ای طنازانه درباره‌ی محاسن ماهواره بنگاریم. گفته‌اند سفر بسیار کنید تا پخته شوید! گمانم این را وقتی گفته‌اند که بنزین فسیلی رایج نبوده و همه با چهارپایان سفر می‌کردند؛ چون از آن‌وقت که بنزین را گران کرده‌اند، سعی می‌کنیم در دیدار مادربزرگ‌ها هم صرفه‌جویی کنیم، چه برسد که بخواهیم به سفر برویم؛ آن‌هم سفر در آن طرف آب‌ها. ظریفی پیشنهاد کرد مثل قدیم با چهارپا به سفر رویم که در پاسخ به او کافی‌است بگوییم: این چهارپایانی که ما می‌بینیم، همه تنبل شده‌اند و دیگر با آب و علف که سیر نمی‌شوند؛ همه بریانی و جوجه می‌خواهند که شکمبه‌ی خود را سیر کنند. ما برآورد کرده‌ایم هزینه‌ی لمباندن چهارپایان خیلی بیش‌تر از هزینه‌ی سفر ما می‌شود؛ پس چگونه تفرج کنیم تا پخته شویم؟ ذهن جمعی ما می‌گوید: کم‌هزینه‌ترین راه خرید، ماهواره است و لاغیر! 

بهترین و معتبرترین مؤسسه‌ی آموزش زبان: در این مؤسسه، تمامی زبان‌های بین‌المللی آموزش داده می‌شود؛ کاملاً تضمینی در مدت زمان کاملاً محدود؛ کم‌تر از یک هفته. در این مؤسسه، زبان‌جویان عزیز می‌توانند با استفاده از لب‌خوانی خودشان معنای کلمات را حدس یا با مهندسی معکوس از دیشکنری! دوران ابتدایی کلمه‌ی مورد نظر را کشف کنند. سخت‌ترین قسمت آموزش، دیدن مستندهای علمی است؛ وگرنه برای دیدن فیلم‌ها فقط باید معنای سه کلمه‌ی: i ، love و you را دانست؛ چراکه به‌طور تصاعدی با تکرارهای افزوده بین بازیگران رد و بدل می‌شود و در آخر هم bye و sorry را.

ظریفی از قرن شصتم، مکمل عرایض ما، نثری مسجع می‌گوید: اگر خواهی زبان آموزی ای دوست! بگیری مدرک تافل چه نیکوست. ولیکن نمی‌خواهد که وقت و پول خود را، کنی خرج کلاس‌های بیرون. بشین از صبح به شب پای ماهواره، که برایت فیلم‌های بسیار داره. فقط مشکل در این است که دیشکنری ماهواره، جز سه لغت واژه‌ای دیگر نداره.

دیگر نیاز نیست که سونامی راه بیندازید در شهر و تمام پاساژها را زیرورو کنید. کانال‌‌های ماهواره را که بچرخانید، انواع و اقسام لباس‌های بی‌رنگ و بی‌طرح بدون تشخص را پیدا خواهید کرد.

پاساژها خالی می‌شه

خیاطی‌ها پر می‌شه

ترافیک هم کم می‌شه

اعصاب‌ها هم نرم می‌شه

اصلاً چه کسی گفته ماهواره تیغه‌ای میان روابط اعضای خانواده می‌کشد؟ اصلاً چه کسی گفته که ماهواره چتر فرهنگش را روی سر ما می‌گیرد تا همیشه زیر سایه‌ی او باشیم؟ اصلاً چه کسی گفته که ماهواره چیدمان رفتارهای ما را تغییر می‌دهد؟ اصلاً چه کسی گفته که ماهواره دارد، تبر به دست و نرم نرمک، تیشه به ریشه‌ی درخت اندیشه و باورهای ما می‌زند؟ اصلاً چه کسی گفته که ماهواره، کلید مغز را بازکرده و کار و پویایی را از ما می‌گیرد و به جایش فقط خوش‌گذرانی را القا می‌کند؟ اصلاً چه کسی گفته پشت تمام فیلم‌های ماهواره‌ای، تخریب فرهنگ ضمیمه است و ما هم ندانسته آن را دانلود می‌کنیم؟ اصلاً چه کسی گفته که ماهواره قلاب انداخته تا ماهی‌های درشت را تور کند؟

ما تازه چند تا از مزایای ماهواره را شمردیم. اگر این طوری بود که گفته‌اند، پس چرا همه ‌هاچ شدند و به دنبال سیگنال بعضی از شبکه‌‌ها، وجب به وجب پشت بام‌ها را با بشقاب تست می‌کنند؛ طوری که انگاری می‌خواهند طلا بیابند!

ظریفی معتقد است: اگر دیر بجنبیم کم‌کم قرص شادی‌آور ماهواره هم ساخته می‌شود؛ پس بهتر است تا دیر نشده، یک قیچی برداریم و هرچه سیگنال و شبکه‌ی داخل پرانتزی است را به سمت ریسای کل‌بین هدایت کنیم.