نویسنده

گفت‌وگو با دکتر فاطمه بداغی، دکترای حقوق

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیام نوروزی خطاب به ملت ایران، سال ۱۳۹۳ را سال «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملّی و مدیریّت جهادی» نامیدند . در این راستا مصاحبه‌ای با خانم دکتر «فاطمه بداغی» ترتیب دادیم تا دیدگاه ایشان را برای تحقق بیش‌تر این مهم جویا شویم. ایشان دکترای حقوق و سابقه‌ی دوازده سال تدریس را در دانشگاه در حوزه‌ی حقوق مدنی، اموال مالکیت و... دارد. وی در سمت‌های قضاوت و معاونت حقوقی دولت دهم نیز فعالیت داشته است. از جمله تألیفات او می‌توان به «شروط ضمن عقد نکاح»، «پاسخ به شبهات حقوقی»، «حقوق و اخلاق در خانواده» و «آیین دادرسی دادگاه‌های خانواده» و... اشاره کرد.

* خانم دکتر! با تشکر از این‌که وقت‌تان را در اختیار ما قرار دادید؛ لطفاً بفرمایید چه‌طور می‌شود سبک زندگی ایرانی اسلامی فعلی را مطابق با این نام‌گذاری به‌صورت بهتری سازمان‌دهی کرد؟

مجموعه‌ی نام‌گذاری‌هایی که مقام معظم رهبری در سال‌های اخیر به آن اقدام کرده‌اند، همه‌ی ضرورت‌‎ها را در برگرفته و بسیار به هم مرتبط است و نوعی دگرگونی و انقلاب رفتاری را می‌طلبد. مسئله‌ی توجه به اقتصاد در سال‌های قبل نیز با نام پیش‌گیری از روی‌کرد مصرف‌گرایی و توجه به تولید ملی یا حماسه‌ی اقتصادی وجود داشته است. یادآوری موضوع فرهنگ در کنار اقتصاد تداعی‌کننده‌ی این است که این رشد باید به موازات هم در کشور ایجاد شود. در خصوص فرهنگ باید در بحث سبک زندگی توجه کافی به ارزش‌های ایرانی اسلامی داشته باشیم و آن‌ها را حفظ کنیم و در حوزه‌ی اقصاد نیز از گرفتاری‌های معاصر ناشی از آسیب‌های پیرامون‌مان بپرهیزیم. در حوزه‌ی فرهنگ آن‌چه باید اتفاق بیفتد، از یک‌سو توجه به قدمت و پیشینه‌ی فرهنگی بسیار غنی ایران اسلامی و بعد به‌روزرسانی و توجه به مقتضیات و بازتعریف آن مبانی است.

در مقوله‌ی فرهنگ، لزوماً هر چیز نویی را نمی‌توان پذیرفت؛ چراکه فرهنگ ریشه در دیرینگی، سنت‌ها، آداب و عرف‌های نهادینه‌ای دارد که مبتنی بر ارزش‌هاست. حداقل آن بخشی از سنت‌ها، آیین‌ها و آداب که مبتنی بر ارزش‌هاست باید حفظ  و تقویت شود. در واقع، در فرهنگ از دیرینگی و سنت دفاع می‌کنیم؛ در حالی‌که در ابزارهای فرهنگی یا اقتصادی از نوآوری و روش‌های نوین متأثر می‌شویم؛ لذا نمی‌توانیم هر نوآوری در مقوله‌ی فرهنگ را پذیرا باشیم و باید آن را کاملا ًتحلیل کنیم؛ یعنی برای ورود عناصر فرهنگی یا خرده‌فرهنگ‌های جدید، حتماً مجموعه‌ی آن‌چه فرهنگ می‌شناسیم از خود واکنش نشان می‌دهد و چه‌بسا یک خرده‌فرهنگ و آداب جدید را نمی‌پذیرد و به خود راه نمی‌دهد یا برخی موارد را می‌پذیرد؛ اما  آن را دگرگونه و استحاله می‌کند و با خود هموار می‌سازد.

در مقابل، در بحث اقتصاد معمولاً با هرچه نشان از توسعه‌ی ابزارها دارد و در حقیقت، جزئی از سیستم‌های اقتصادی است که می‌تواند منجر به شکوفایی اقتصاد کشور شود استقبال می‌شود؛ بنابراین، از ابزارهای مالی و تسهیلات اقتصادی که در دنیا شناخته می‌شوند کلاً استقبال می‌شود؛ یعنی در ابزارها گرفتاری وجود ندارد. در حوزه‌ی اقتصاد، مشکلات متعددی وجود دارد که باید سامان یابد. اولین مسئله که به نظر من ریشه‌ی فرهنگی هم دارد مسئله‌ی توجه به کار، تولید و تلاش مضاعف است. گرفتاری‌ای که ما در اقتصادمان داریم، این است که به کم‌ کارکردن و زیاد بهره‌بردن آموخته شده‌ و عادت کرده‌ایم؛ که این ویژگی بسیار آسیب‌زاست؛ یعنی آن‌چه به پیش‌رفت افراد منجر می‌شود، سرمایه‌های بادآورده و در حقیقت، سودبردن از سرمایه‌های خیلی معمولی به همراه توان‌مندی‌های حاشیه‌ای است؛ در نتیجه، لازم است در حوزه‌ی اقتصاد، نگاه‌مان به فرهنگ کار تغییر کند تا تأثیر آن را در بحث اشتغال هم شاهد باشیم.

* نقش زنان در تحولات اقتصادی به چه میزانی است و چه‌طور می‌توان این میزان را افزایش داد؟

نقش زنان در تحولات اقتصادی حتماً با تغییر روی‌کرد اشتغال ممکن است و تا وقتی الگوی اشتغال زنان منعطف و منطبق بر شرایط آنان نباشد، لزوماً قابل دفاع نیست.

موضوع اشتغال با یک چالش عمومی در کشور ما روبه‌روست. فهم عمومی از اشتغال در جامعه‌ی ما کارکردن براساس تحصیلات و مرتبط با حوزه‌ی تخصصی دانشگاهی است و این مفهومی است که با توجه به نحوه‌ی گزینش دانشگاه‌های ما و رقابت‌های تحصیلی در طی این سال‌ها ایجاد شده است. در زمینه‌ی ایجاد اشتغال، همواره به نظر می‌رسد لازم است که مشاغل دولتی و غیردولتی در بخش خدمات و اداری زیاد شوند؛ در حالی‌که نیازهای اقتصادی کشور ما اصلاً این‌ها نیست؛ بنابراین در بحث عام اشتغال، روی‌کرد ما به اشتغال باید دگرگون شود تا این مشکل در کشور حل شود؛ پس از یک طرف باید الگوی کار اصلاح شود و بپذیریم که باید زیاد کار کنیم و کار مولد و سخت را قبول داشته باشیم و از این طرف هم نوع کار را متفاوت تعریف کنیم؛ یعنی با توجه به این‌که روی‌کرد اقتصادی کوچک‌کردن دولت سال‌هاست که در سیاست‌های ما اعمال می‌شود، مفهوم دانشگاه رفتن برای احراز مشاغل خدماتی ـ اداری به‌خصوص در بخش دولتی تقریباً به حد اشباع می‌رسد و نمی‌تواند آینده‌ای داشته باشد.

به نظر من در مورد افراد جویای کار تا زمانی که تصورشان از اشتغال عوض نشود، هم‌چنان با معضل بیکاری مواجه هستیم. وقتی این اتفاق در کشور می‌افتد، فرصت‌های شغلی محدود می‌شود و افراد به فکر حذف رقبا می‌افتند که بخشی از رقبا خانم‌ها هستند و با توجه به قوانین اقتصادی خانوادگی ما، مسئول تأمین معیشت خانواده نیستند. در مقابل، با تغییر روی‌کرد اشتغال برای کارآفرینی و دورکاری، بخشی از مشکل حل می‌شود. دورکاری نظریه‌ای است که می‌گوید با به‌کارگیری ابزارهای الکترونیکی، چه در دولت و چه در بخش خصوصی، می‌توان خدمات کارشناسی و مشاوره‌ای را به‌شدت توسعه داد و در این روی‌کرد، محدودیتی برای خانم‌ها به‌وجود نمی‌آید؛ اما تا زمانی که اشتغال زنان با الگوی فعلی است؛ یعنی خانم‌ها باید صبح زود از خانه بیرون بیایند و ساعت پنج به خانه برسند و تازه به کارهای خانه و بچه‌ها رسیدگی کنند، فشار جسمی و روانی مضاعفی را تحمل می‌کنند و بعد از سال‌ها، متوجه می‌شوند به جایی نرسیده‌اند و هرچه درآورده‌اند، صرف کمی راحت‌تر زندگی‌کردن شده است. در واقع، امکان رشد و شکوفایی شخصیت و توان‌مندی علمی و اقتصادی را پیدا نکرده‌اند.

از آن‌جا که رسیدگی به همسر، تربیت فرزندان، توجه به تحصیلات آن‌ها و رفت‌وآمدهای خانوادگی برای زن ایرانی مهم است با این الگوی کار، فشار زیادی را متحمل می‌شود. در نتیجه، بهتر است زنان با این الگوی سنتی اشتغال تمام‌وقت، کار نکنند؛ بنابراین دفاع از چنین الگوی اشتغالی برای زنان چندان هم جالب نیست؛ اما اگر به زن را نیروی کارآمد جامعه بدانیم که می‌تواند با حضور، دل‌سوزی و توان‌مندی خود و با توجه به این مهم که زنان نوعاً از فساد مالی به دورند، در جامعه نقش‌آفرینی کند، لازم می‌شود که خود را مکلف به حمایت از آنان بدانیم و در این وضعیت موضوع اشتغال زنان دیگر با تردید مواجه نمی‌شود. تجربه‌ی موفق ما در این زمینه، جراحی زنان و زایمان است؛ ‌طوری که الآن تردیدی وجود ندارد این حرفه در کشور ما توسط متخصصان زن به بهترین شکل می‌تواند صورت پذیرد؛ زیرا هم متأثر از نیاز واقعی جامعه است، هم با نوع زندگی زنان سازگاری دارد و هم در محیط اشتغال تردیدی در این‌که زنان باید میدان کار را در دست گیرند وجود ندارد؛ بنابراین حمایت‌های لازم را هم می‌گیرد؛ اما وقتی خانم‌ها حاضر می‌شوند در مشاغل سطح پایین با حقوق بسیار اندک بدون بیمه و با زیر پا گذاشتن اخلاقیات کار کنند و فرصت اشتغال را از یک مرد هم بگیرند، واقعاً این اشتغال چه جای دفاعی دارد؟ البته جایی که خانم‌ها بین گرفتاری به حرام یا اشتغال با درآمد پایین به اجبار بیفتند، آن‌جا مسئله فرق می‌کند.

* برای تحقق این امر، فکر می‌کنید تحولات حقوقی خاصی در زمینه‌ی حقوق زنان لازم است؟

من هم‌چنان معتقدم برای اشتغال منعطف زنان نیاز به قوانینی داریم که خوب تدوین و اجرا شوند. سال گذشته ملاحظه کردید که قانون افزایش مرخصی زایمان با چه کنش‌ها و واکنش‌هایی روبه‌رو شد. عده‌ای با این استدلال که با تصویب این قانون، سهم جذب زنان کاهش می‌یابد و در پی آن اشتغال زنان کم می‌شود مخالفت کردند. وقتی عده‌ای از خانم‌ها این طرز تفکر را دارند، طبیعی است که اجرای الگوی منعطف اشتغال با مشکل روبه‌رو می‌شود؛ در حالی‌که حتی در پیش‌رفته‌ترین کشورها که به جنسیت و اشتغال با مفهوم ما نگاه نمی‌کنند، مرخصی زایمان یک‌ساله دارند و آن‌قدر این مسئله برای‌شان اولویت دارد که حتی اگر آمار اشتغال زنان کاهش یابد از قانون افزایش مرخصی زایمان صرف‌نظر نمی‌کنند و از طرف دیگر، با دید لطف به مسئله‌ی مرخصی زایمان در اشتغال زنان نگاه نمی‌کنند، بلکه هزینه‌ای می‌دانند که برای آینده‌ی کشورشان لازم است؛ اما در کشور ما با این‌که این موضوع قانون بود، هم به لحاظ مبانی و هم به لحاظ افراد مشمول با تردیدهای خیلی‌ جدی مواجه شدیم؛ بنابراین به نظرم برای داشتن الگویی منعطف و متناسب با زندگی زنان، حتماً نیاز به قوانین محکم‌تری داریم.

* نقش زنان را در تحولات فرهنگی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در حوزه‌ی فرهنگ، یکی از بحث‌های اساسی، مربوط به تشکیل خانواده و زندگی مشترک است. از آن‌جا که یکی از کارکردهای مهم خانواده، انتقال فرهنگ است و خود تشکیل خانواده نیز مبتنی بر فرهنگ، لازم است در حوزه‌ی فرهنگ هم در زمینه‌ی ازدواج و زندگی مشترک اتفاقات مهمی بیفتد. در بحث تشکیل خانواده، تصمیم‌گیری درست در انتخاب همسر تعیین‌کننده است؛ یعنی پدر و مادرها باید به فرزندشان کمک کنند تا به تصمیم‌گیری برسد و نباید برایش تصمیم‌گیری شود. در اداره‌ی زندگی هم برخی به جای فرزندان‌شان تصمیم می‌گیرند؛ اما درست آن است که در کنار فرزندان حضور داشته باشیم، به آن‌ها مشورت بدهیم، مزایا و معایب تصمیمات را روشن کنیم و انتخاب نهایی را بر عهده‌ی خودشان بگذاریم. در مقوله‌ی ازدواج، الگوهای صحیح را ترک کرده، الگوهای جدید را هم باری به هر جهت پذیرفته‌ایم و از روی آگاهی و تعقل رفتار نکرده‌ایم؛ لذا نتیجه‌ی مطلوب را هم نگرفته‌ایم. در مورد ازدواج جوانان‌مان کجا به این نتیجه رسیده‌ایم که آشنایی دخترها و پسرها برای ازدواج در محیط تحصیل، بهتر از آشنایی از طریق خانواده‌هاست؟ چه شده الگوهای سنتی ازدواج را که مبتنی بر شناخت عمیق خانواده‌ها و سپس رفت‌وآمد جوانان زیر نظر والدین است به‌خصوص در کلان‌شهرها ترک کرده‌ایم و به الگوهای جدید بدون بررسی مزایا و معایب آن تن داده‌ایم؟

متأسفانه دادگستری در اسفند 1392 اعلام کرده که یکی از مهم‌ترین عوامل طلاق در زوج‌های جوان، مداخله‌ی خانواده‌هاست! حال آن‌که آیه‌ی شریفه‌ی «حکما من اهله حکما من اهلها...» بر این امر تصریح دارد، خداوند به کسانی که اراده‌ی اصلاح دارند توفیق می‌دهد؛ یعنی قرار است خویشاوندان برای اصلاح ذات‌البین پادرمیانی کنند، نه برای دامن‌زدن به اختلافات و دشمنی‌ها. متأسفانه کارکرد این‌گونه داوری‌های خانوادگی تغییر کرده است! مسئله‌ی دیگر، روآوردن به تجملات و رفاه‌زدگی در ابتدای ازدواج است. دامن‌زدن به آداب و رسومی که واقعاً قدمت تاریخی ندارد؛ اما آن‌قدر آن‌ها را سخت و پیچیده کرده‌ایم و به آن زوائد افزوده‌ایم که حالا نمی‌توانیم اداره‌اش کنیم. موضوعاتی چون مهریه و مراسم عروسی ـ قبلاً معضلی برای ازدواج نبوده ـ امروز از جدی‌ترین مباحث اختلاف برانگیز شده است و دیگر ازدواج، لذتی برای جوانان ندارد؛ چراکه لازمه‌ی احساس تعلق‌خاطر به همسر، مرور خاطرات لذت‌بخش است. امروز فکر به ازدواج، موجی از سختی‌ها، وام‌ها و دغدغه‌های دیگر را به دنبال دارد. به‌ لحاظ نظری و سطح فکری، دختر و پسر امروز، توقعات خیلی بیش‌تری از زندگی مشترک دارند و می‌خواهند از همسرشان لذت مادی و معنوی بالایی ببرند؛ اما این زوائد و بدعت‌های دست‌وپاگیر آن‌ها را به زنجیر کشیده است.

یکی از مسائل مهم دیگر در بحث فرهنگ، مربوط به ادامه‌ی زندگی و تربیت بچه‌هاست. با کم‌شدن تعداد فرزندان، الگوی تربیتی خانواده کاملاً دگرگون شده و به‌تدریج حس مسئولیت‌پذیری در نسل‌های آینده کاهش می‌یابد؛ زیرا کارها را به بچه‌ها محول نمی‌کنیم و مادران تا سنین بالا به فرزندان‌شان سرویس می‌دهند و مظلومانه همه‌ی بار کارهای خانه را به‌دوش می‌کشند؛ در نتیجه، فرزندان استقلال و توان‌مندی لازم را به ‌دست نمی‌آورند و چون تک‌بعدی بارمی‌آیند، آمادگی رویارویی را با پیچیدگی‌های زندگی واقعی ندارند. اگر پدر و مادر آن‌ها را حمایت نکنند، احساس می‌کنند خیلی به آنان سخت می‌گذرد؛ اما در گذشته که تعداد فرزندان بیش‌تر بود، هر یک از آنان روی خواهر و برادر خود در نظم‌پذیری، مسئولیت‌پذیری، یافتن نقش‌های جنسیتی، مناسبات عادلانه و توانایی حل مسئله اثر داشتند.

* چگونه می‌توان این شعار را در مدارس و دانشگاه‌ها در میان دختران باب کرد تا برای زندگی آینده‌ی خود برنامه‌ریزی درست داشته باشند؟

بحث تحصیلات هدف‌مند بانوان در حوزه‌ی فرهنگ نقش مهمی دارد. ما باید از نظر فرهنگی دنبال علمی باشیم که نافع باشد؛ علمی که سعادت خود، خانواده و کشورمان را تأمین کند؛ بنابراین لازم است که در انتخاب‌های‌مان خیلی دقت کنیم. زمانی تعداد داوطلبان کنکور بسیار بالا بود و شاید قدرت انتخاب رشته‌ی دانشگاهی چندان بالا نبود؛ اما الآن وضعیت فرق کرده و می‌توان با دقت بیش‌تری رشته‌ی تحصیلی را برای زندگی آینده انتخاب کرد. دختران باید شناخت درست و کاملی از رشته‌های تحصیلی و آینده‌ی شغلی‌شان به‌ دست آورند و رشته‌ای را که واقعاً دوست دارند، در آن توان‌مندند و امکان دسترسی به آن را هم دارند انتخاب کرده و در آن مسیر پیش روند.

* تحصیل غیرنافع برای یک دختر خانم چیست؟

تحصیلی است که نمی‌تواند بر زندگی دنیوی، اخروی و اجتماعی فرد اثر مثبت داشته باشد. به این مفهوم بسیاری از علوم، حتی اگر با آن شغل رسمی هم نداشته باشید مفیدند؛ مثلاً وقتی تکنولوژی آموزشی می‌خوانید، با همه‌ی ابزارهای آموزشی آشنا می‌شوید؛ تهیه‌ی اسلاید، عکاسی و... را یاد می‌گیرید. حتی اگر با این رشته کار نکنید هم، می‌بینید که به کار زندگی‌تان می‌آید؛ اما زمینه‌هایی هم هست که زنان در آن چندان موفق نیستند، به زحمت زیادی می‌افتند، خوب درس نمی‌خوانند و این سرمایه‌گذاری نه به درد خودشان می‌خورد و نه به درد خانواده و جامعه‌ی‌شان.

 * به نظرتان ارگان‌هایی که مسئول این تغییرات هستند، دقت‌نظر لازم را دارند؟

فکر می‌کنم در حال حاضر با این مسئله ‌که باید در سطح قوانین تغییرهایی اعمال شود مشکل نداریم؛ مسئله این است که چه‌قدر این روند را عملی سازیم. از آن‌جا که فرصت‌های انتخاب رشته‌ی تحصیلی، در واقع همان فرصت‌های شغلی است، باید با توجه خاص بررسی شود. لازم است ساعت‌ها معلمان و روان‌شناسان این حوزه با بچه‌ها گفت‌وگو کنند تا تصمیم‌ها تصادفی نباشد.

* با توجه به سمت شما در صداوسیما، ساختار برنامه‌های تلویزیونی و سیاست‌های سازمان‌های مختلف در ارتباط با نحوه‌ی حضور زنان در عرصه‌ی فعالیت اقتصادی مفید چگونه است؟

   ما مرتب به تهیه‌کنندگان برنامه‌های تلویزیونی تذکر می‌دهیم. حضور زنان وقتی قابل‌تقدیر است که کیفی باشد و مبتنی بر اصول و ارزش‌هایی که حضور زن را مفید می‌کند. وقتی خانمی در خانه می‌نشیند و رمانی می‌نویسد که به چاپ هفتادم می‌رسد، در واقع او یک کشور را اداره می‌کند، بدون این‌که وارد محیط کار شود. خلاصه آن‌که با حضور کیفی و قوی‌تر زنان موافقیم، نه صرفاً حضور کمّی.

* چگونه می‌توان به مدیریت جهادی در سامان‌دهی مقوله‌ی اقتصاد و یا فرهنگ رسید؟ نقش زنان در این میان چه‌قدر است؟

 مدیریت جهادی باید با کارکردن بیش‌تر اعضای خانواده و مسئولیت‌پذیری آنان شکل بگیرد؛ البته مسئولان هم باید این‌گونه زندگی کنند. باز هم نباید اولویت‌های فرهنگی را فراموش کنیم. امیدوارم به جایی برسیم که وقتی می‌خواهیم یک وسیله‌ی فرهنگی بخریم، غیر از بودجه‌ی لازم، این را بسنجیم که آیا از نظر تحصیلی به نفع روند آموزشی و تربیتی بچه‌های‌مان است یا نه؛ یعنی همیشه فرهنگ، پیوسته به تکنولوژی است و اگر این توجه انجام نشود، طبعاً این فرهنگ است که دست‌نشانده‌ی اقتصاد می‌شود. امکانات جدید دیجیتالی کمک می‌کند که پیام‌های فرهنگی سریعاً منتقل شود. اگر پیوست فرهنگی ابزاری که به‌کار می‌گیریم، نبینیم و طراحی نکنیم، شاهد بالندگی فرهنگی نخواهیم بود و مسلماً زنان ایرانی با نقش محوری خود در خانواده، تأثیر مهمی در تغییرهای فرهنگی که از کانون خانواده شروع می‌شود، دارند.

مسئولان نیز باید با تعقل بیش‌تری به مقوله‌ی فرهنگ در تصویب و اجرای قانون­‌ها بپردازند؛ مثلاً انتقال ارزان‌تر پیامک در ساعات خاصی از شب که مطرح شده بود با وجود آن‌که یک تکنولوژی مفید است؛ اما اگر پیوست‌هایش را ببینیم، چه‌بسا نمی‌پذیریم که انتقال پیامک در ساعاتی از شب ارزان‌تر باشد. دسترسی به اینترنت هم باید با توجه به سنین مختلف متفاوت باشد و براساس محیط‌های گوناگون دانشگاهی، اداری و تحصیلی ارائه شود. خلاصه آن‌که خیلی تقلیدهای بی‌رویه و بدون‌استدلال در زندگی فردی و خانوادگی ما زیاد است.

* باز هم از حضور شما سپاسگزارم و برای‌تان آرزوی توفیق بیش‌تر دارم!