قسمت هشتم: سرگرم خانهای نباش که...
برخی بهخاطر رویگردانی از دنیا، خانوادهی خویش را در کوچکترین سرپناه، جای داده و تهیهی امکانات رفاهی را در زندگی دنیوی، غیرمنطقی میدانند! برخی نیز هر روز در پی ساخت خانهای زیباتر و پربهاتر هستند. آنان بهبهانهی «تنوع» در زندگی به تأسیس، ترمیم و تکمیل خانه و کاشانه میپردازند؛ سپس یک گام فراتر گذاشته به «تجمّل» رویمیآورند و بعد به «تفرعُن» و خودبرتربینی در عرصهی ثروت و مسکن میرسند که بیانکنندهی ریزشهای روحی ـ اخلاقی و رویش آسیبهای فردی ـ اجتماعی است و در بسیاری از عرصهها به سقوط شخصیت یا هویت فرد میانجامد.
نگاه آموزههای دینی به خانه و سرپناه
«مسکن» از واژهی «سَکَن» محل رهایی از اضطراب و رسیدن به آرامش و قرار است. مسکن واقعی جایی است که ساکنان آن سرحال و شاداب و حتی خوشسخن و خوشحال هر روز راهی جامعه میشوند؛ در غیر این صورت، چنین سرپناهی میشود خوابگاه که برای خوابیدن ساختهشده و بس؛ یا بهجای خانه، مسافرخانه است.
از اینرو، رسول خدا(ص) «خانهی وسیع» را همسنگ «همسر صالح» و «فرزند شایسته»، باعث سعادت و خوشبختی معرفی کرد؛ زیرا در مسکنی اینچنین، مرتب به دیوار غم نمیخوریم یا دچار بیحوصلگی نمیشویم و با همسر و فرزندان خود ساعتهای خوش و پرخاطرهای را سپری میکنیم (طبرسی، 1370، 65).
گرچه چنین مسکنی برای خوشبختی «مؤثر» است نه «مکمّل»، که برای این امر مهم، نیازمند به گزینههای گرانسنگ دیگری هستیم.
ویژگیهای مسکن مطلوب در سخنان پیشوایان معصوم(ع)
ارزش و برکت در خانه: امام علی(ع) فرمود: «ارزش و شرافت خانه به حیاط وسیع و همنشینان صالح و نیکوکار است و برکت خانه به در منطقهی خوب بودن، محوطهی وسیع داشتن و همسایگان خوب و همراه است» (طبرسی، 1370، 125). استحکام خانه: رسول خدا(ص) فرمود: «خداوند کسی را که در خانهی ویران ساکن شود، دوست ندارد؛ دوست دارد هر یک از شما هرگاه کاری میکند، آن را محکم و استوار بنا نهد و بسازد» (صدوق، 1403، 385). وسعت و تمیزی خانه: صادق آلمحمد(ع) فرمود: «از سعادت انسان است که اتاق نشیمن او خوب باشد، آستانهی خانهاش بزرگ باشد و سرویس بهداشتی و حمام تمیز داشته باشد» (طبرسی، 1370، 126) و «شومی خانه در آن است که حیاطش کوچک، همسایگان آن بد و عیبهایش بسیار باشد» (همان، 152). احترام و ضابطهمندی خانه: امام کاظم(ع) فرمود: «خدا را سزاست هرخانهای که در آن نافرمانیاش کنند، خرابش کند تا خورشید بر آن نتابد و (از پلیدی معنوی) پاکش سازد [که معصیت خدا موجب ویرانی خانه میشود]» (کلینی، 1367، ج 2، ص 272). از اینرو، رسول خدا(ص) دربارهی آثار آسمانی عبادت در خانه و خانواده فرموند: «خانههای خود را با خواندن قرآن روشن کنید که وقتی تلاوت قرآن در خانه زیاد شود، خیر آن افزایش مییابد و اهل آن را برخوردار میسازد و آن خانه به اهل آسمان نور میدهد؛ همانگونه که ستارههای آسمان به اهل زمین نور میدهند» (حلّی، 1407، 269). توجه به حقیقت خانهی دنیا و آخرت: پیامبر پرمهر خداوند، حضرت محمد(ص) با توجه به آیهی 64 سورهی عنکبوت که: «همانا خانهی آخرت، زندگی سرشار و کامل است؛ اگر میدانستند!» میفرمود: «دنیا خانهی کسی است که خانه ندارد و دارایی کسی است که دارایی ندارد. کسی که عقل ندارد، بر سر آن ستیز و دعوا میکند و کسی که بینش و بصیرت ندارد، بهخاطر آن رشک و حسد میبرد» (مجلسی، ج 73، ص 122). آن حضرت برای بهرهگیری درست از دادههای الهی و دوری از اسراف و تبذیر یا هوسرانی فرمود: «هر کس از روی هوس هر غذایی بخورد و هر لباسی بپوشد و هر مرکبی سوار شود، خدا به او نظر لطف نکند تا بمیرد یا از آن دست بردارد» (حرانی، ص 37)؛ از اینرو، به کسانی که همیشه در پی آرایش و پیرایش خانهی خود هستند و برای ارائهی برتری خویش در خانواده و خویشان یا دوستان و آشنایان به زر و زیور زندگی میپردازند و از خود غافل میمانند، فرمود: «سرگرم خانهای نباش که پایانش ویرانی است» (مجلسی، ج 70، ص 394). آن حضرت به کسانی که شیفته و فریفتهی خودآرایی و خودنمایی از این طریق هستند، فرمود: «هر کس بنایی را به ریا و برای شهرت بسازد، او را در قیامت به هفت طبقهی زمین میبرد؛ سپس بهصورت گردنبندی آتشین بر گرد گردن او درمیآید و آنگاه همراه با آن در آتش انداخته میشود.» کسی سؤال کرد: «یا رسول الله! خانه چگونه به ریا و برای شهرت ساخته میشود؟» فرمود: «به اینکه بیش از اندازهی کفاف بسازد یا برای اینکه به آن ببالد» (عاملی، ج 13، ص 588). قرآن و ساختمانهای اشرافی پروردگار حکیم به کسانی که سرگرم ساختن بناهای تجمّلی و اشرافی هستند، میفرماید: «آیا بر هر مکان رفیع و بلند نشانهای از هواوهوس و بازیچه و سرگرمی میسازید و قصرها و ساختمانهای زیبا و محکم بنا میکنید، شاید در آن جاودانه بمانید (و به مرگ و کوچیدن از دنیا نمیاندیشید)» (شعرا، آیهی 129 ـ 128). ساختن بناهای اشرافی و تجملی در نقاط بلند برای نمایش ثروت و مکنت، آنهم نه از سر نیاز، بلکه از روی هوس و آز، بازی و سرگرمی زیانبار در زندگی است که با حکمت پروردگار مهربان و حکیم در خلقت آسمان و زمین سازگار نیست؛ چراکه انسان گل سرسبد هستی است و باید از یگانه سرمایهی نفیس خویش؛ یعنی عمر گرانمایه به برترین مدارج انسانی ـ الهی، یعنی تقرب به خداوند بزرگ دست یابد و دل و دیده به امور ظاهری زندگی نسپارد؛ برای مثال زنبور بر مدار وحی و الهام الهی خانه میسازد و از سرکشی و خودنمایی دوری میکند: «و پروردگار تو به زنبور عسل وحی (و الهام غریزی) کرد که از کوهها و درختان و داربستهایی که مردم میسازند، خانههایی برگزین» (نحل، آیهی 68). رازهای عیار و معیار در مسکن خانههای اشرافی و تجملی، باعث پدیدآمدن سرپناههای زشت و ویران با ساکنانی تهیدست و سرگردان میشود که علاوه بر آثار اقتصادی، پیآمدهای روحی ـ روانی به دنبال دارد که یکی از آنها قتلها و غارتهای فراوان و گاه جبرانناپذیر در جامعه است. پیامبر اسلام(ص) از صحابی نصاری خود که نمایی خیرهکننده همانند گنبدی روی ساختمان خویش ساخته بود، روی گرداند و حتی جواب سلام او را ـ با وجود واجب بودن آن ـ نداد که شدت ناراحتی و خشم خود را اظهار کند تا آنکه وی آن قسمت از ساختمان را در هم کوبید و نمایی معمولی به خانهی خود داد. بیتردید چنین ساختمانهایی، علاوه بر آنکه صاحب خانه را به اسراف و اتراف یعنی خودبرتربینی میکشاند، باعث تکبر و برتریجویی او میشود. علاوه بر آن، تجربههای تاریخی در زندگی انسانها نشاندهندهی این واقعیت است که کاخهای اشرافی که تمامی هوش و حواس اعضای خانه به در و دیوار و جلوه و جمال آن است، هرگز محل مناسبی برای رشد و شکوفایی الهی ـ انسانی افراد نیست و افزون بر آن بسیاری از تهیدستان جامعه را به عقدهی خودکمبینی دچار و باعث از دست دادن نیروی اعتمادبهنفس در زندگی فردی ـ اجتماعی میشود و آنان را از مواهب مادی و معنوی زندگی محروم میسازد که این رخداد، گناه کوچک و کمی نیست. خانه باید از مقدار نیاز یا بسنده برای سکنی تجاوز نکند که به آن «کفاف» گویند و به چیزی بیش از مسکن، یعنی «محل سکونت» نرسد. نه محل نمایش ثروت و موقعیت باشد و نه ویترین برتری در توانمندی مالی و قدرت! این مقدار نیاز برحسب افراد و خانوادهها و در محیطهای مختلف از نظر سطح معیشت متفاوت است؛ اما باید از حدود اقتصادی، میانهروی اسلامی، توازن اجتماعی و تواضع انسانی ـ که بسیار مورد تأکید و توصیهی پیشوایان نورانی است ـ تجاوز نکند (برادران حکیمی، ج 2، ص 147). هدف از ساختن چنین خانهای و سکنیگزیدن در آن، باید آسایش و آرامش خود و بندگی و ستایش خداوند باشد، نه وسیلهی تفاخر و برتریجویی یا شهرت و بلندآوازگی! هرگاه این بینش و بصیرت به دست آمد، خانه «وسیله» میشود نه «هدف»؛ آن هم وسیلهای که در خدمت صاحب خانه است، نه اینکه صاحبِ خانه در خدمت آن باشد! چنانکه پیامبر عزیزمان فرمود: * خانههای خود را با تلاوت قرآن نورانی کنید و آنها را قبر خود قرار ندهید؛ چنانکه یهودیان و مسیحیان ـ خانههای خود را تاریک، بیروح و بینور ـ کردند (مجلسی، ج 92، ص 200). * بهترین خانهها، خانهای است که یتیمی در آن مورد احسان قرار گیرد و بدترین خانههایتان خانهای است که به یتیمی در آن بدی شود (رازی، ج 1، ص 266). * خانههای خود را با خواندن قرآن روشن سازید. چون تلاوت قرآن در خانه زیاد شود، خیر آن افزایش مییابد و اهل آن را برخوردار میسازد و آن خانه بر اهل آسمان نور میدهد، همانگونه که ستارههای آسمان به اهل زمین نور میدهند (حلی، 1407، 268). * در خانههای خود نماز گزارید و نوافل نمازهایتان را در آن ترک نکنید (انصاری، 1376، 788). و امام باقر(ع) هم فرمود: «در خانههای خود [جلسه داشته باشید] همدیگر را ملاقات کنید [و سخنان ما را مطرح کنید] که این کار سبب زنده ماندن امر ما میشود» (صدوق، 1400، ج 1، ص 22). خانههایی اینچنین، چنان برکت و عظمتی مییابند که صاحب خود را به سوی آسمانها پرواز میبخشند و جاودان میسازند که خداوند دربارهی آنها فرمود: «خانههایی که خداوند اذن فرموده، دیوارهای آن را بالابرند (تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد): خانههایی که نام خدا در آن برده میشود و صبح و شام در آنها تسبیح میگویند (نور، آیهی 36) و با سکونت در خانههایی عبادی و کسب شیوهای الهی، خانه به انسان افتخار میکند و نام نیکویی در زمین و آسمان برای صاحب آن میماند. منابع: 1. قرآن کریم. 2. ابنشعبه حرانی، محمد بن حسن (1363)؛ تحفالعقول، قم: جامعهی مدرسین. 3. انصاری، مسعود (1376)؛ پیام پیامبر، تهران: منفرد. 4. برادران حکیمی (1380)؛ الحیاة، ترجمهی احمد آرام، تهران: دفتر نشر اسلامی. 5. حرّ عاملی، محمد بن حسن (1380)؛ الجواهرالسنّیه، تهران: دهقان. 6. حلی، ابنفهد (1407)؛ عدةالداعی، قم: دارالکتاب اسلامی. 7. رازی، ابیالفتوح (1404)؛ تفسیر ابیالفتوح رازی، تهران: انتشارات کعبه. 8. صدوق (1400)؛ الامالی، بیروت: اعلمی. 9. صدوق (1403)؛ معانیالاخبار، قم: جامعهی مدرسین. 10. طبرسی، حسن بن فضل (1370)؛ مکارمالاخلاق، قم: شریف رضی. 11. کلینی، محمد بن یعقوب (1367)؛ اصول کافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه. 12. مجلسی، محمدباقر (1404)؛ بحارالانوار، تهران: اسلامیه.