با یک لبخند شروع می‌شود!


آسیب‌شناسی روابط دختر و پسر و پی‌آمدهای منفی این روابط

تا به حال گذرت به بیمارستان روانی افتاده؟

هر وقت از مقابل بیمارستان روان‌پزشکی عبور می کنیم، قدم های‌مان را تند برمی داریم که مبادا حضور فرد بیماری نگاه و روح ما را بیازارد. شاید به این دلیل است که از بیماران روانی می ترسیم! شاید هم ناهنجاری های جامعه آزارمان می‌دهد! امّا غافلیم از این‌که اگر کمی تأمل کنیم و ساعتی را با مشاوران روان‌پزشکی به گفت‌وگو بنشینیم، نه‌تنها آهسته تر حرکت می‌کنیم تا از احوال بیماران بیش‌تر جویا شویم، بلکه گام های نگاه‌مان را نیز با تعمّق به سمت آن ها برمی داریم تا حقایق ظریف جامعه را بهتر دریابیم و شاید دردی را تسکین باشیم! دردهایی که درمان آن توسّط هر انسانی انجام نمی گیرد و چه بسا هرگز درمانی برای آن یافت نشود و برای همیشه دیر شده باشد؛ امّا با دقّت بیش‌تر، می توانیم از بروز آن پیش‌گیری کرده و از تعداد این دردها و ناهنجاری‌ها بکاهیم. وقتی از دلایل حضور دختران و پسران جوانی که در این مرکز بستری اند، حقیقت را جویا می شویم، مشاور روان‌پزشکی این‌گونه آگاه‌مان می کند که جمعیّت کثیری از این جوانان با یک تصادف ساده، گذر از یک خیابان خلوت، به هم خوردن آینه ی ماشین، رقابت عشقی، قدم زدن در پارک، تردد در ایستگاه های مسافربری، نه نگفتن در یک رابطه‌ی ناسالم و عواملی از این دست است که آشفتگیِ بعد از آن به سراغ‌شان آمده و روزگار خویش را در این فضا سپری می کنند.

عشق‌های به وصال نرسیده و جوانان عاشقی که دچار فشار روانی شده‌اند، چندین بار اقدام به خودکشی کرده و دست آخر کار‌های جنون‌آمیزی مرتکب شده اند که آنان را به اختلال‌های روان‌شناختی و بستری در بیمارستان روان‌پزشکی گرفتار ساخته است.

ارتباطات دختر و پسر، مخفیانه یا صمیمانه!

رفتارهای انسان و از جمله برخوردهای اجتماعی وی، معمولاً تابع شخصیّت اوست. رابطه ی دختر و پسر هم که نوعی رفتار اجتماعی است، تابع همین عامل است؛ بنابراین قبل از این‌که معتقد به «نفی هرگونه رابطه» یا «ارتباط بدون مرز» بین دختران و پسران بشویم، بهتر است اندکی به واقعیّات موجود پرداخته و این پدیده‌ی آسیب‌زا را بیش‌تر بررسی کنیم. امروزه ارتباط ناسالم دختران و پسران جوان، از معضل‌های فراروی جامعه‌ی ماست. بی‌تردید در عصری که عصر ارتباطات و آمیختگی فرهنگ‌هاست، این موضوع بیش‌تر مسئله یا چالشی شده که از فرهنگ‌های چیره‌ی امروزی اثر می‌پذیرد؛ بنابراین، پرداختن به عوامل به‌وجودآورنده، یا تقویت‌کننده‌ی روابط ناسالم دختر و پسر و نیز آسیب‌هایی که به‌دنبال این روابط ایجاد می‌شود، ضروری به نظر می‌رسد. مقصود از دوستی دختر و پسر، رابطه ‌ای است نسبتاً صمیمانه و گرم، عمدتاً پنهانی که از طریق دیدارهای مخفیانه، رد و بدل‌کردن نامه یا برقرار ساختن ارتباط تلفنی ایجاد می‌شود.

آن‌چه دختران و پسران را به این روابط سوق می‌دهد، تمایل‌های غریزی آنان نیست، بلکه وجود افکار و باورهایی است که معمولاً به شکل غیررسمی و گاه پنهان در میان آنان جریان دارد. یکی از این باورها، این مفهوم است که این روابط نشانه‌ی قدرت در پسران و جاذبه‌ی اجتماعی یک دختر است؛ باوری که در بیش‌تر مواقع انگیزه‌ی مهم و آغازگر یک رابطه و دوستی می شود در فرهنگ، هنجارها، آداب و رسوم، و ارزش‌های جامعه‌ی ایرانی خلل فراوانی ایجاد کرده، به‌نحوی که ادامه‌ی زندگی در این شرایط برای هر دو جنس مشکل‌ساز شده است. بدین منظور به برخی از پی‌آمدهایی که در نتیجه ی این روابط پدید می‌آید و هر دو جنس را دگرگون و ساخته و ادامه‌ی زندگی فردی و اجتماعی را برای‌شان دشوار می‌سازد، اشاره‌ی کوتاهی می‌شود تا جوانان با نگاهی معقول و آگاهی ژرف‌تری به تعامل با یک‌دیگر بپردازند و به بن‌ بست های روانی گرفتار نشوند.

عوامل زمینه‌ساز دوستی ‌های دختران و پسران

در بررسی انگیزه‌ی دختر و پسر از برقراری روابط ناسالم، می توان گفت که اگرچه اهدافی مانند کنجکاوی، سرگرمی، پرکردن وقت‌های خالی، کمبود محبّت، انتقام گرفتن از جنس مخالف و شناخت بیش‌تر برای ازدواج مدّنظر است، بیش‌تر دخترانی که فریب این نوع رابطه را خورده و سقوط می‌کنند، به‌دلیل زودباوری، حسّ محبّت، دوستی و فداکاری است که به این رابطه کشش پیدا می‌کنند. ابراز علاقه و عشق پسران به دختران نیز، در وهله ی اوّل از روی انگیزه‌ی جنسی و تسکین حسّ شهوانی است. شاید علّت این تفاوت نگاه را بتوان در تفاوت‌های زن و مرد جست‌وجو کرد که به گفته ی شهید مطهری «مرد، بنده‌ی شهوت خویشتن، و زن در بند محبّت مرد است... مرد می‌خواهد شخص زن را تصاحب کند و در اختیار بگیرد و زن می‌خواهد دل مرد را مسخّر کند و از راه دل او بر او مسلّط شود»(مطهری، 1385، 165)!

پی‌آمدهای منفی دوستی‌ها

هنگامی که دختر و پسر با هم به شکلی رابطه پیدا می کنند، ممکن است در بخش روانی و اجتماعی این رابطه،‌ دچار آسیب‌هایی شوند که از جمله‌ی این آسیب‌ها می‌توان به‌طور مختصر به موارد زیر اشاره کرد:

رسیدن به بن‌بست عاطفی: انسان مجموعه‌ای از نیازهای زیستی، اجتماعی، عاطفی و شناختی دارد و در تعامل با جنس مخالف، عمدتاً دو نیاز عاطفی و جنسی، بیش‌ترین جاذبه را دارند. انسان همان‌گونه که انرژی جسمانی د‌ارد که با آن، بسیاری از فعالیّت‌ها را انجام می‌دهد، در بُعد روانی هم دارای انرژی است که با آن، بسیاری از فعالیّت‌های زندگی را انجام می‌دهد. این انرژی ذخیره‌شده و ماندگار، در هر زمانی موضوعی را دنبال می‌کند و همّت خود را برای تحقق آن موضوع، به کار می‌گیرد و وقتی به نتیجه رسید، موضوع جدیدی را دنبال می‌کند. اگر در این بین، روی موضوعی به‌خصوص عاطفی سرمایه‌گذاری کند و به آن دست نیابد و نیز نتواند جایگزین مناسبی برای آن پیداکند، این انرژی ذخیره‌شده، روزبه‌روز روان انسان را به خود مشغول می‌کند و او را از انجام فعّالیّت‎های مفید که می‌تواند سرمایه‎ و اندوخته‌ی جوان باشد بازمی‌دارد؛ از این رو فردی را که در بن‌بست عاطفی گرفتار است، نمی‌توان به‌راحتی آرام ساخته و به زندگی طبیعی‌اش بازگرداند. فرد بحران‌زده، تا مدّت‎های طولانی در این فضا سرگردان و آشفته است؛ چراکه از دید خویش تجربه‌ی لحظه‌های شیرین، عمیق و جذاب عشق را داشته و دیگر نمی‎تواند چنین لحظه‌هایی را تجربه کند.

عدّه‌ای نیز چنین می‎اندیشند که با هیچ تجربه‌ی دیگری به آن حد و گستره از تجربه‌های هجر و وصل، لذّت و غم و آرامش و اضطراب، نمی‌توانند برسند و در نتیجه، همیشه در عطش و تشنگی عشق باید بمانند و به‌نوعی دنیا را برای خویش تمام شده فرض می‎کنند؛ علاوه بر این، بن‌بست عاطفی باعث بی‎اعتمادی به جنس مرد در دختران می‎شود و بارها شده چنین دخترانی حتّی حاضر به ازدواج و تشکیل خانواده نمی‎شوند و در صورت ازدواج نیز به همسر خود اعتمادی ندارند. این برای دختران جوان که باید بار مسئولیّت شوهرداری، تربیت فرزند، مادری و خانه‌داری را به دوش بکشند بسیار خطرناک خواهد بود و در آینده باعث از هم پاشیدن کانون گرم و صمیمی خانواده‌ها خواهد شد؛ چون زندگی‌ای که بر پایه‎ی بی‌اعتمادی بنا شود، استوار و محکم نخواهد بود و این یک آسیب روانی است.

احساس گناه: از آن‌جایی که «تخلّف از محدوده ی شرعی و هنجارهای اجتماعی، گاه احساس گناه و آن نیز پی‌آمدهای روان شناختی را، مانند خودسرزنشی، احساس حقارت، در پیش گرفتن نوعی انزوا و دوری از روابط اجتماعی به‌دنبال خواهد داشت»(سالاری‌فر، 1387، 31). عدّه‌ای از دختران و پسران پس از قطع رابطه، به شدّت احساس گناه می کنند و این احساس بیش‌تر در دختران جوان نمود پیدا می کند؛ دخترانی که با وعده ی ازدواج از جاده ی اخلاق خارج شده و به‌راحتی عفت خویش را در اختیار خواسته های نابجای دوست قرار می دهند. اینان، طرف مقابل خویش را خائن خطاب کرده و همیشه دچار عذاب وجدان هستند و چون رابطه ی پنهانی داشته‌اند، دردهای پنهان خویش را نمی توانند برای کسی بازگو کنند و مرتب خویش را سرزنش می کنند. از طرفی احساس بی‌آبرویی و بی‌عفّتی می‏کنند و از طرف مقابل خویش متنفّرند. برای چنین دختران و پسرانی، ادامه‌ی زندگی در چنین شرایطی بسیار دشوار است.

افت تحصیلی و ناکارآمدی شغلی: ارتباط آزاد دختر و پسر، به شکل‌گیری روابط عاطفی قوی انجامیده و این وابستگی در بسیاری از موارد، آفت بزرگی برای تمرکز حواس می شو؛، به‌گونه ای که ذهن را به‌شدّت درگیر کرده، امکان مطالعه و توجّه را در کلاس و تمرکز را هنگام کار ناممکن می سازد. هر دو جنس، فقط به دنبال فرصتی برای با هم بودن هستند و به هر طریقی آماده‌ی فرار از انجام کار و تحصیل‌اند؛ از این‌رو همواره دچار افت کارآیی در زمینه‌ی تحصیل و شغل هستند و فرصت‌های مفید خویش را به راحتی هدر می‌دهند.

افسردگی: وقتی وابستگی‌ها شکل می‌گیرد، پس از مدّتی امکان جدایی از نظر روانی، بسیار سخت و مشکل‌آفرین می‌شود. در چنین مواقعی، بسیاری از جوانان دچار افسردگی شدید می‌شوند؛ چون از طرفی در بسیاری از موارد، هر دو طرف خواهان استمرار این ارتباط دوستانه هستند و از طرف دیگر، امکان وصلت به‌خاطر ویژگی‌های شخصی، خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی وجود ندارد؛ از این رو، دچار تنش شده و در یک بن‌بست سخت و شدید گرفتار می‌آیند. با نگاهی به تخت‌های بیمارستان‌های روان‌پزشکی و مراکز مشاوره، درک این نکته برای‌مان ملموس‌تر می‌شود.

افزایش سن ازدواج، کاهش سن طلاق: رواج دوستی بین دختر و پسر از طرفی، باعث می شود جوانان کم‌تر به فکر ازدواج بیفتند؛ زیرا براساس منطق مبادله، هنگامی که افراد به‌راحتی و با صرف هزینه‌ی اندک، امکان نیل به اهداف مورد نظر خویش به صورت پیاپی را داشته باشند و بتوانند از این طریق خود را ارضا کنند، به‌طور قطع، انگیزه‌ی زیادی برای استمرار این وضعیّت و طرد شیوه‌های جایگزین (همانند ازدواج) که در مقایسه، از ارزش تعاملی کم‌تری برخوردارند، خواهند داشت(بستان، 1388، 222)؛ از همین روست که وقتی در جامعه دوستی‌های بین دختر و پسر  افزایش یابد و مردان بخش زیادی از نیاز جنسی خود را از روابط نامشروع و غیرقانونی به آسانی تأمین کنند، میل و رغبتی به ازدواج نخواهند داشت و تشکیل خانواده و پذیرش مسئولیّت را نوعی محدودیّت و گرفتاری برای خود خواهند دانست. چنین روابطی حتّی اگر به ازدواج هم ختم گردد، به دلیل این‌که در شکل‌گیری آن (ازدواج) معیار عقل و منطق دخیل نیست، بعد از مدّت کوتاهی به طلاق منجر می‎شود.

به خانواده­ها پیشنهاد می‌شود!

تربیت دختران و پسران برای درپیش‌گرفتن روی‌کرد انسانی در مراوده‌های اجتماعی در کنار برقراری عدالت اجتماعی در توزیع امکانات اقتصادی، از مهم‌ترین مواردی است که با تسهیل شرایط مادی و قراردادی ازدواج می‌تواند به کنترل‌پذیری انسانی ـ اجتماعی مراوده‌های دختران و پسران جامعه‌ی ما یاری رساند و از هزینه‌ی بی‌بندوباری و بی‌هنجاری در این زمینه بکاهد.

آموزش صحیح والدین به فرزندان در مورد جنس مخالف، می ‌تواند در این زمینه بسیار اثرگذار باشد. اغلب نوجوانان در سنین دوازده ـ سیزده‌سالگی، به‌دلیل بیداری غریزه‌ی جنسی به جنس مخالف مشغولیت ذهنی پیدا می‌کنند و می‌‌خواهند بدانند که جنس مخالف آن‌ها چگونه انسانی است. اگر در این شرایط از طرف والدین به آن‌ها اطلاعات درستی داده نشود، به علت کنجکاوی در کشف مجهولات ذهن خویش، به سمت دوستان و اطرافیان می‌روند تا پاسخ پرسش‌های‌شان را دریافت کنند؛ به‌همین دلیل یا با اطلاعات غلط دوستان و سایت‌ها و یا با دوستی‌های خطرناک با جنس مخالف مواجه می‌شوند.

از سویی، عدم توجّه والدین به احکام دینی و توصیه‌های اخلاقی و تربیتی در انجام رفتارهای زناشویی برای سلامت روانی فرزندان و سهل‌انگاری پدران و مادران و برخورد فرزندان با منظره‌هایی که نباید آن را ببینند، سرچشمه‌ی بروز رفتارهای ناسالم فرزندان با جنس مخالف خواهد شد. بدیهی است نزدیکی عاطفی فرزندان به والدین، موجب خواهد شد تا آنان تحوّلات، دیده‌ها، شنیده‌ها و اتّفاقات پیش آمده را در این‌باره به‌راحتی و بدون دلهره، با والدین خود در میان گذاشته و راه‌کارهای مناسب فردی و اجتماعی مربوط را به دست آورند. هم‌چنین با این تعامل دو طرفه و ایجاد حسّ اعتماد، والدین قادر خواهند بود با گرایش‌ها، افکار و احساسات فرزندان خویش آشنا شده، پیش از هرگونه رفتار ناهنجار، آنان را از انحراف‌های احتمالی نجات دهند. هم‌چنین والدین با به کار گرفتن برخی تدبیرها و شیوه‌های تربیتی، می‌توانند میزان آسیب‌پذیری فرزندان خود را در این زمینه (ارتباط نامناسب دختر و پسر) بسیار کاهش دهند. مهم‌ترین توصیه‌ی اسلام برای جلوگیری از این ناهنجاری‌ها و ارضای معقول و مشروع غریزه‌ی جنسی، اقدام مناسب و به موقع برای ازدواج است. بدیهی است وظیفه‌ی والدین در سازوکارهای اوّلیه و مقدّمات این امر مقدّس نقش سرنوشت‌سازی خواهد داشت؛ از همین رو والدین باید با صحبت های دوستانه و ارشادی خود، توجّه به اصل ازدواج را برای فرزند خویش روشن کرده، سپس مراحل اوّلیه‌ی جست‌وجو، گزینش و کمک به انتخاب همسر مناسب را برای فرزند مهیّا سازند.

والدین می‌بایست شرایط روانی و نیازهای هر دوره ی سنی را خوب بشناسند و در هر مرحله متناسب با این شناخت، رفتار خود را در برخورد با فرزند تنظیم کنند. هم‌چنین والدین باید آسیب‌هایی که در جامعه و از طرف هم‌سالان، فرزندشان را تهدید می‌کند بشناسند و راه‌کارهای پیش‌گیرانه و مقابله‌ای را در ارتباط با هر آسیب به‌کار ببندند.

به مسئولان پیشنهاد می‌شود!

به جای تغییر در ارزش‌های مربوط به ازدواج که عواملی چون رسانه، دوستان و غیره در آن دخیل هستند، بهتر است وظایف اقتصادی و اجتماعی را از هم جدا کنیم؛ زیرا اغلب کسانی که از نظر عاطفی و جنسی به بلوغ رسیده و نیاز به ازدواج دارند، به بلوغ و رشد اقتصادی و اجتماعی نرسیده اند؛ بنابراین یک راه‌حل این است که زمینه ی ازدواجی فراهم گردد و از میزان هزینه های اقتصادی و اجتماعی برای زوج جوان کاسته شود. پیشنهاد دیگر این‌که باید برنامه ی آموزشی توسّط مسئولان به نحوی طراحی گردد که جوانان، به‌ویژه پسران، با اتمام دوره‌ی دبیرستان و تحصیلات دانشگاهی به‌طور کامل، حرفه ‌ای را آموخته باشند و بتوانند بعد از تحصیلات به کاری مفید اشتغال یابند و بدین ترتیب جوانان با داشتن حرفه و درآمد کافی، خواهند توانست از پس مسئولیّت های زندگی مشترک برآیند و بدون دغدغه‌ی شغل و درآمد ازدواج کنند؛ از این‌رو دیگر بیکاری و نداشتن شغل نمی‌تواند بهانه‌ای برای پسران و دختران جوان باشد که به‌راحتی از تشکیل خانواده سرباز زده، به ارتباطات پنهانی خویش سرپوش گذاشته و به مراوده‌های خویش ادامه دهند.

به جوانان پیشنهاد می‌شود!

دوستی با جنس مخالف هرچند در زمان ارتباط، شور و هیجانی عاطفی و غریزی به جوان می بخشد؛ امّا چون پنهانی، غیرقانونی و خلاف اخلاق صورت می گیرد، در همان دوره‌ی عاشقی باعث افزایش تنش ‎‎های روانی، حواس‌پرتی و هنجارشکنی می شود، انگیزه‌های پیش‌رفت تحصیلی، میزان دین‌داری و رضایت خانوادگی را کاهش داده و افسردگی و بحران هویّت و پریشانی خاطر را در پی خواهد داشت. مصیبت‌بارتر از آن هنگامی است که گسسته شدن رابطه، جوان دلداده را به وادی احساس بی‌ارزشی، تنهایی و حتّی فکر مرگ خواهد کشاند؛ بنابراین می‌توان گفت روابطی که شالوده‌ی آن براساس هواپرستی و زیر پا نهادن فرمان‌های الهی بنا شده است، آثار مخرّب و آسیب‌های جدّی فراوانی به دنبال خواهد داشت. شاید اگر کمی فکر کنیم، به نتایج بهتری در مورد ارضای نیازهای جنسی و عاطفی خود برسیم!

منابع:

1. بستان، حسین و همکاران (1388)؛ اسلام و جامعه شناسی خانواده، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چ چهارم.

2. سالاری‌فر، محمّدرضا (1387)؛ خانواده در نگرش اسلام و روان‌شناسی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چ چهارم.

3. مرتضی، مطهری (1385)؛ نظام حقوق زن در اسلام، تهران: انتشارات صدرا.