خانم ش. د، دانشجوی ارشد مدیریت
دختری سیساله، دانشجو و کارمند هستم. خودم خیلی تمایل دارم که ازدواج کنم و از تنهایی دربیایم. خانوادهام هم بسیار مشتاقاند؛ اما متأسفانه تمام پیشنهادهایی که از طرف مردان اطرافم در محیط دانشگاه یا محل کار به من میشود، دیر یا زود معلوم میشود که صرفاً برای دوستی و با نگاه جنسی است و طرف مقابل، قصد آشنایی برای ازدواج و تشکیل خانواده ندارد و این مسئله مرا که دختر بااعتقادی هستم بهشدت رنج میدهد؛ چون اصلاً روابط ناسالم و دوستی با جنس مخالف را قبول ندارم. به نظر شما مشکل کجاست؟ چرا پیشنهادهایی که از طرف مردان دور و برم میشود، برای شروع یک زندگی مشترک سالم و پایدار نیست؟
مشاور: مشکلاتی که در زندگی برای ما پیش میآیند، همیشه منشأ بیرونی ندارند. گاهی با یک بازنگری و نگاه معطوف به خود، علت بسیاری از مسائلمان را درمییابیم. آیا تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که از دید مردان در جامعه چه جایگاهی از نظر رفتار، پوشش و ظاهر دارید؟ این مشکل بارها از زبان دانشجویان دختر در جلسههای مشاوره طرح شده است. دخترانی که پس از گفتوگو در زمینهی مسائل اعتقادی، نمازخواندن و غیره، معلوم میشود علیرغم ظاهر نامناسب، اعتقادات بسیار خوبی دارند و واقعاً پاک هستند؛ ولی بهدلیل ناآگاهی یا چشموهمچشمی با دیگر دختران همسنوسال، خود را به شکل و شمایل دخترانی از لحاظ پوشش و وضعیت آرایش درمیآورند که در جامعه جایگاه مثبتی ندارند. حال، خودتان را جای مردی بگذارید که در محیطهای اجتماعی دنبال تفریح است. او در نگاه اول یا اولین برخورد، از کجا باید بفهمد که شما به زندگی مشترک فکر میکنید و دختر بااعتقادی هستید؟
آقای ع. م، کارشناس اقتصاد
حدود بیست سال است که ازدواج کردهام و یک دختر و یک پسر نوجوان دارم؛ اما مسئلهای که من و همسرم را رنج میدهد بیاحترامی، بیاعتنایی و پرخاشگری فرزندانم به من و مادرشان است. دختر و پسر ما با گستاخی نصیحتهای من و مادرشان را مسخره میکنند و جواب میدهند. ما از این بابت خیلی ناراحت میشویم؛ چون خودمان هرگز با والدینمان اینطور رفتار نمیکنیم. با آنها قهر میکنیم؛ اما جواب نمیدهد و بیشتر لجبازی میکنند. خلاصه اصلاً فکر نمیکردیم روزی از فرزندان خود که اینقدر برایشان زحمت میکشیم، چنین رفتاری ببینیم. لطفاً بگویید با آنها باید چگونه رفتار کنیم؟
مشاور: بهعنوان یک مادر، میزان ناراحتی و دلشکستگی شما را درک میکنم؛ اما حتماً وضعیت اینگونه نخواهد ماند. در پاسخ شما توجه به چند نکته لازم است: اول اینکه گرچه پدر و مادر مسئول تربیت فرزندان هستند، همهی تربیت فرزندان دست پدر و مادر نیست و بخشی از تربیت آنها در محیطهای مختلف مانند مدرسه، جمع دوستان و آشنایان، رسانهها و غیره شکل میگیرد و چنانچه هر یک از این عوامل ناسالم باشند، آثار منفی خود را میگذارند. پدر و مادر مقتدر با توجه به شناخت خود از ظرفیتهای فرزندانشان و ریزبینیای که دارند، میتوانند آنان را به طرق مختلف از این آسیبها حفظ کنند. مسئلهی دیگر اینکه فرزندان شما نوجوان هستند و در این دوره، تحمل آنها پایین میآید؛ لذا نحوهی برخورد و تعامل با آنان، صبوری و ظرافتهای خاصی را میطلبد؛ مثلاً اینکه نوجوانان اصلاً تحمل انتقاد یا قدرتنمایی والدین را ندارند؛ بلکه هدایت و کنترل آنها از سوی والدین باید با مهربانی و درایت کامل انجام شود تا حرمتها حفظ گردد.
همچنین بهتر است از آنها انتقاد جدی نداشته باشیم؛ یا باید با نگاه به ویژگیهای مثبت نوجوانان از آنها انتقاد کنیم. نکتهی سوم اینکه در روند تربیت فرزندان، باید با ایجاد محبوبیت بین آنها زمینهی اثرپذیریشان را فراهم کنیم. به این منظور، والدین باید برای فرزندان خود شنوندهی خوبی باشند و ارتباط عاطفی خوبی را پیریزی کنند. همچنین خودشان به ظاهر و شأن خود در محیط خانه ارج بگذارند و انجام کارهایی را که به بچهها نصیحت میکنند، حتماً خود بهموقع و بهدرستی انجام دهند؛ یعنی فراخواندن بچهها به کاری که خود عامل آن نیستیم، هیچ فایدهای ندارد. از طرفی در حوزهی تربیتی هر خانواده، میبایست سطح توقعات و انتظارات پدر و مادر و دیگر اعضا، براساس احترام متقابل و محبت تعریف شده باشد تا در نوجوانی کاملاً برای فرزندان روشن باشد که خطوط قرمز کجاست و پدر و مادر از چه نوع رفتار و کلامی میرنجند. مسلماً تحقق این اصول تربیتی یکشبه امکانپذیر نخواهد شد و باید پایهگذاری آن از دوران کودکی انجام شود. البته ما به هیچ وجه پرخاشگری و بیاحترامیکردن نوجوانان را تأیید نمیکنیم و توصیه میکنیم که نوجوانان مهارتهای کنترل را بیاموزند و در خود تقویت کنند؛ زیرا نوجوانی به هیچ وجه، دلیل موجهی برای بیاحترامی به پدر و مادر نیست و البته نوجوانانی وجود دارند که در همین سن، بسیار بااخلاق و سنجیده عمل میکنند و با جلب رضایت والدین، راه موفقیتهای آیندهی خود را هموار میسازند.
خانم ح. ص، کارشناس حسابداری
خواهرم 28 سال دارد و از من سه سال بزرگتر است. او بعد از یک شکست در ازدواج، دچار افسردگی شد و یک بار با قرص خودکشی کرد؛ اما زود فهمیدیم و پزشکان نجاتش دادند و بعد از آن دارو مصرف میکرد؛ اما الآن داروهایش را قطع کرده است. چند ماهی است با حرفهایش مرا میترساند: او مرتب از بیارزش بودن زندگی و مرگ حرف میزند، از همه دوری میکند، به وضعیت ظاهر و لباسهایش بسیار بیتفاوت شده و بهتازگی چند بار با من از خودکشی حرف زده است. نمیدانم این حرفها را برای جلب توجه میگوید یا واقعاً تصمیم به خودکشی دارد. من چه باید بکنم؟ لطفاً راهنماییام کنید!
مشاور: باید توجه داشته باشید اغلب افرادی که به خودکشی روی میآورند، مبتلا به افسردگی هستند و ممکن است احساس ناامیدی، بیارزشی و احساس داشتن رنجی که هرگز از بین نمیرود، آزارشان دهد. این افراد خودکشی را تنها راهحل برای مشکلات و پایاندادن به رنج و بدبختیشان میدانند. مهم این است بدانیم افسردگی قابل درمان و خودکشی برگشتناپذیر است؛ بنابراین اگر خواهرتان در مورد خودکشی حرف میزند، بهتر است او را تنها نگذارید؛ حتی اگر تلاش دارد شما را متقاعد کند که حالش خوب است، وادارش کنید تا هرچه سریعتر از یک مشاور یا پزشک کمک بگیرد. اغلب مواقع، افرادی که در مورد خودکشی فکر میکنند، نشانهها و سرنخهایی از خود بروز میدهند که نشانگر احتمال برنامهریزی برای آسیب به خود است. حواستان با دقت به نشانهها و علائم خطر باشد.
با توجه به شرح حالی که دادید، هرگز فکر نکنید خواهرتان میتواند بهتنهایی بر مشکلش غلبه کند و فقط حرفش را میزند و این فکر بدون اتفاق ناگواری به پایان میرسد. از نظر روانشناختی، فردی که در خطر خودکشی است، علائم هشداردهندهای مانند: افسردگی یا سابقهی افسردگی در خانواده، سابقهی تلاش برای خودکشی، صحبت در مورد خودکشی، اشتغال ذهنی ناگهانی به مرگ، بخشیدن وسایل شخصی، ناراحتی به خاطر شکست، انزوا، عدم تمایل به فعالیتهای اجتماعی، عدم توجه به وضعیت ظاهری، ایجاد جراحتهای مکرر و غیرعادی، افزایش مصرف الکل و مواد مخدر، تغییر در عادات خورد و خوراک و خواب دارد که در خواهر شما چند علامت هست؛ بنابراین شما باید باور کنید که این عمل ممکن است اتفاق افتد؛ پس حاضر و در دسترس باشید. او را تشویق کنید که دنبال یک مشاورهی تخصصی برود. به حرفهای خواهرتان گوش دهید و به احساساتش توجه کنید. وی را نقد و مسخره نکنید و به او امید دهید که راه چارهی دیگری هم هست. به او بگویید که چهقدر برایتان مهم است تا بداند خودکشی وی چهقدر برای شما، پدر و مادر و دیگران عذابآور است. چیزهای بالقوهی خطرناک مثل سم، دارو، اسلحه، طناب و تیغ را از دسترسش دور کنید و اگر خواهرتان اینها را قبول نکرد، فوراً با اورژانس تماس بگیرید.