مهاجر
صغری آقااحمدی، انتشارات امیرکبیر، 1393، 135صفحه
این کتاب جلد بیستم مجموعهداستان «چشمههایی به سوی خورشید» است که قرار است در 110 جلد به صورت داستان به بیانات نهجالبلاغه بپردازد. «مهاجر» براساس فرمایش «پارسایان، قاریان خوشالحان قرآن هستند» نگاشته شده است. «کلمات برایش بزرگ بود، غریب بود و دور. دهانش آمادگی و گنجایش آن را نداشت. الیاس در سکوت فرزاد رفت و بساط خوشنویسیاش را آورد و جلوی او پهن کرد و شروع کرد به نوشتن. نقش نیلوفری قلم و آرایش غلیظ مرکب سیاه، شکل دلانگیز و دلربایی از کلمات را روی سفیدی بکر کاغذ ریخت و هوش از سر فرزاد پراند.»
مادر، که از تمام دلش چشم بست
مرضیه وزیریمقدم، سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای مشارکت بانوان در دفاع مقدس، 1393، 100 صفحه
موضوع این کتاب عبارت است از دلنوشته، خاطرات و حرفهای ناگفتهی فرزندان شاهد خطاب به مادران خویش. «به سیاهی چادرت چنگ میزنم و کوچههای کودکیام را در لابهلای آرامشبخشترین سیاهیها طی میکنم. در روزهایی که طبل جنگ نواخته شده بود و مردان در پی حفظ دین و میهن روانه جبههها شده بودند و زنان صبورانه بار زندگی را به دوش میکشیدند. مادر! با تو سخن میگویم. تو که اکنون در کیسهی داروهایت قرصهایی برای پادرد، دستدرد، فشارخون و قلب داری و راستی چهقدر این دردها برای من آشناست؛ انگار با کودکی من رشد کرده و هر روز عمیقتر شده است!»
و عشق پاشنهی آشیلم بود
الهام حیدری، انتشارات بوتیمار، 1393، 92 صفحه
این کتاب شامل 56 قطعه شعر کوتاه است. عناوین این اشعار عبارت است از: «جهان را»، «شخصهای بیپرداخته»، «پناه»، «سفری»، «داشتی محبت میکردی»، «بیگدار»، «دمکردگی»، «متناهی»، «روی صورت شما»، «سهگانهی درخت»، «شنی»، «این طرفها کسل است»، «امکان تماس؟ ندارد»، «مترصد عریانی»، «خیال مژهها»، «بوی سوخته»، «تکهتکههای توام»، «پوسیده»، «حالت بازماندگی»، «این صدفها شش تا بودند. دوتایشان را برای تو آوردهام»، «حرف برف»، «فال قهوه»، «از عسل چشمهاش» و...
گوهرهای خفته در خاک
ریحانه خوشطینت، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، 208 صفحه
کتاب «گوهرهای خفته در خاک» روایت خاطراتی دربارهی پس از جنگ است. روایت پیداکردن گوهرهایی که در گوشه و کنار نزدیک مرزهای غرب و جنوب ایران خفتهاند و خانوادههایشان سالها چشمانتظار برگشتن گوهر دردانهای هستند که به اسلام تقدیم کردهاند. پس از پایان جنگ خیلیها کارشان این شد که خاکهای این سرزمین را بکاوند و گوهر پیدا کنند و با احترام در پرچمی مقدس بپیچند و اگر نام و نشانی نداشته باشند، به خانوادهی اصلی آن شهید، یعنی مردم ایران تقدیم کنند.
مشق از روی دست فرشتگان
مرضیه وزیریمقدم، سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای مشارکت بانوان در دفاع مقدس، 1393، 70 صفحه
کتاب «مشق از روی دست فرشتگان» با موضوع «سبک زندگی ایثارگران» برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری در خصوص سبک زندگی است. «یادم میآید در سفری، سومین شهید محراب حضرت آیتالله صدوقی که به شهرمان که دیار حضرت آیتالله حاج شیخ محمدتقی بافقی است، آمده و منزلمان بودند، در همان اوان کودکی شهید، به او فرمودند میخواهم حاجآقا روحالله بشوی و توصیه کردند که بشود و...»
خوشبوترین گل سرخ برای من
منیژه جانقلی، انتشارات صریر، 1393، 87 صفحه
این کتاب به زندگی نرجس عطارنژاد، مادر شهید میپردازد. در این کتاب، داستان زندگی او از زمان ازدواج تا هنگامی که برای نخستین بار و به اشتباه خبر شهادت فرزندش را به اطلاعش میرسانند، شرح داده شده است. نرجس عطارنژاد از بانوان فعال در دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود که پس از جنگ تحمیلی نیز به عنوان مُبلّغ و فعال سیاسی در داخل و خارج از کشور، بهویژه انگلستان و عربستان به معرفی و شناساندن انقلاب اسلامی پرداخت .
در خدمت و خیانت زنان
شهلا زرلکی، انتشارات رسا، 1393، 207 صفحه
کتاب «در خدمت و خیانت زنان» با عنوان فرعی «گفتارهایی در باب زنان» با موضوع زن و رویکرد روانشناسی و جامعهشناسی نوشته شده است. این کتاب نظریات و دیدگاههای شخصی نویسنده است، با اتکا و استناد به نظریات و تئوریهای شناختهشدهی فلسفه، روانشناسی و حتی روانپزشکی. «در این کتاب تا آنجا که توانستهام از پرداختن به فرهنگ و تاریخ مردسالار و نقش آن در فروکاستن نقشهای زنانه پرهیز کردهام. تنها به این دلیل ساده که امروز هر روزنی را که بگشایی، سخن از ستم تاریخی مردان است و مظلومیت زنان؛ پس نخواستم مرتکب تکرار این قصهی مکرر شوم که تکرار مکررات جز ملال حاصل دیگری ندارد. تمرکز بحثهای این کتاب بر بازنمایی و توصیف ویژگیهای زیستی زن است.»
بادبادکها
وجیهه علیاکبریسامانی، نشر سورهی مهر، 1393، 125 صفحه
این داستان روایتی از تنهایی، سکوت و فقر عاطفی یک خانوادهی بهظاهر مرفه و امروزی جامعهی ماست که در اثر تهاجم فرهنگی و فقدان معنویت، دچار نوعی پوچی و بیهویتی شدهاند، تا جایی که به مرز فروپاشی و جدایی میرسند. مادر خانواده، قصد دارد بچهها را بهطور غیرقانونی از مرز رد کند تا به خانوادهی خود در آن سوی آبها ملحق شود؛ در حالی که هیچ شناختی از فرزندانش و خواستههای آنها ندارد و نمیداند که دخترش «سارا» برخلاف او، دنیا و زندگی را از دریچهی دیگری میبیند...
زنان پایار
لیلا محمدی، نشر صریر، 1393، 272 صفحه
این کتاب در پنج فصل به ذکر خاطرات مقاومت زنان ایلامی در دوران دفاع مقدس میپردازد. «پیرزنی، تکههای متلاشی شده را به جای کفن در داخل کیسهها میریخت و در مزار شهدا دفن میکرد. میگفت وقتی هواپیماها آمدند و عروسک ریختند، بچهها به سمت عروسکها دویدند و به محض در دست گرفتن، عروسکها منفجر شدند و به همین خاطر بچهها اجسادشان متلاشی شده بود.»
سامار
الهام فلاح، نشر ققنوس، 1393، 176صفحه
این داستان با محوریت مسائل و زندگی زنان، روایتی موازی از زندگی دو زن متفاوت را در دو دوران متفاوت روایت میکند. یکی از این زنان در زمان حال و دیگری در زمان حکومت رضاخان پهلوی زندگی میکند. در قسمتی از این کتاب میخوانیم: «خودت رانندگی میکنی، تنهایی تو یه خونه زندگی میکنی. حتی شبام که تنهایی نمیترسی. تنهایی میری خرید، میری مسافرت، دکتر. مامانم هرجا میخواد بره یا باید بابا هم باهاش بره یا بره دنبال خالهفرشته با اون بره. خالهفرشته هم شبها که شوهرش بیمارستان شیفته، خوابش نمیبره. تا صب چند بار زنگ میزنه به مامانم. من دوس دارم عین تو بشم. وقتی با توام میتونم مثل تو باشم.»
شهود
نادره عزیزینیک، نشر ارزشهای مشارکتهای زنان در دفاع مقدس، 1393، 72 صفحه
این کتاب خاطرات پنج تن از شهدا از زبان همسر و خانوادهی شهداست. «یک نوجوان پانزدهساله روی مین رفته بود و پایش قطع شده بود. چهار شب همانجا مانده بود؛ بدون آب و غذا. گفت در این چند شب چند بار آقایی آمد به من آب و غذا داد و گفت فردا تو را نجات خواهند داد.»
خونمردگی
الهام فلاح، نشر چشمه، 1393
نویسنده در این رمان به تأثیرهای جنگ بر خانواده و جامعه توجه دارد. «خونمردگی» به سه مقطع زمانی میپردازد که از پایان جنگ تحمیلی آغاز میشود. در دههی 70 و با موضوع تبادل اسیران ادامه و در نهایت با موضوع خروج آمریکاییها از کشور عراق در سال 1391 پایان مییابد. در بخشی از «خونمرگی» میخوانیم: «ابتسام دست از کفمالیکردن سر بچه کشید و رفت توی فکر. بچه به نق افتاد. ابتسام پرسید؟ هان؟ کف رفته تو چِشِت؟ میسوزه نه؟ جنگ هم همیجوره؛ اما جای چشم، خانمان آدمو میسوزونه. قلب آدم. اینایی که میگَُم میفهمی؟...»
و غیره
سپیده جدیری، انتشارات بوتیمار، 1393، 56 صفحه
این کتاب سه بخش دارد که به ترتیب عبارت است از: «و غیره بودیم ما، و غیره بودیم»، «برای ایتالیا که نه رام، آرامم کرد» و «آریو آریو آریو/ در شروع که.. . » در بخش «برای ایتالیا که نه رام، آرامم کرد» میخوانیم: صورت از شکاف بیرون زد/ و پرسید/ کنارههای تَن به کجا میرسد؟/ من نمیدانم زن به کجا میرسد/ طرفهای شب است آن طرف/ بگذار شیطان در پوستم نگنجد/ من هوایی شدم هوایی ! / و روح به جای تنم تصمیم میگیرد.