قدیمترها وقتی از خیابانها، محلهها و بهخصوص کوچهها گذر میکردی، بوی انواع غذاها از پنجرههای باز آشپزخانهها به مشام میرسید. ارزش پولی و غذایی آن غذاها خیلی مهم نبود؛ مهم این بود خانهای که غذا در آشپزخانهی آن طبخ شده، خانم کدبانوی خانه و مادر ایرانی، عشق و علاقه به همسر و فرزندان خود را در آشپزی به مدد گرفته است و از اینروست که عطر خوش و رنگ زیبای غذاها، هر مرد ایرانی را متوجه این هنرِ آمیخته با عشق و محبت زن ایرانی میکند. غذاهای ایرانی حاوی این پیام فرهنگی است که کانون خانوادهی ایرانی با مدیریت، اهمیت و محبت زن کدبانو بسیار گرمتر و منسجمتر است. خانهی ایرانی، همیشه نشانهای از فرهنگ و برداشتهای خاص از مفهوم زندگی است؛ خانهای که همان کانون گرم محبت و عشق اعضای خانواده به یکدیگر است. با ورود به هر خانه و کمی سرچرخاندن به زوایای خانه، بهراحتی میتوان دریافت که با خانم کدبانوی ایرانی طرف هستید یا نه؟ مهمترین جایی هم که بیشتر از همه نمایانگر این قضیه هست، آشپزخانه است و تا خانم خانه آنجا را درست و حسابی و به میل خود نچیده و تزیین نکرده و غذایی ایرانی طبخ نکرده باشد و عطر و بوی آن تمام فضای خانه را نگرفته باشد، همچنان عیب و هنرش نهفته باشد.
قدیمیترها شاید بیشتر یادشان باشد که یکی از شرط و شروطهای هنگام خواستگاری، کدبانوگری و دستپخت عروسخانم آینده بود که البته فیالحال در هیاهوی مدرکهای رنگارنگ و یکی از یکی بالاتر، کمرنگ شده است و صد البته نه اینکه این دومی، یعنی همان تحصیلات عالیه بد باشد؛ ولی چهقدر خوب بود که با اولی، یعنی همان هنر خانهداری و کدبانوگری همراه بود!
اخیراً با پیشرفت چشمگیر فنآوری، تغییرهای بسیاری در وسایل و لوازم آشپزخانه پدید آمده که وقتی وارد آشپزخانههای مدرن امروزی میشوی، بیشتر از اینکه غذا و عطر و بویی در کار باشد، انواع مدلها و برندهای معروف و نامعروف ابزار و لوازم آشپزی را میتوانی پیدا کنی و چندین مدل هم از بهترین و خوشرنگترین پیشبند، کلاه و دستکش آشپزی هم به در و دیوار آن آویزان است و با انواع لامپهای رنگی نورپردازی شده که به همان مثل معروف قدیمی میرسی که خیلیچیزها هفت دست و شام و ناهار، هیچی! تازه از لابهلای این لوازم، آن از همه عزیزتر است که اصلاً یکبار هم مصرف نشده باشد. از سر و شکل لوازم که بگذریم، سخن ظاهر و ساخت آشپزخانه خیلی خوشتر است. آشپزخانههای ایرانی که قبلاً مطبخ نامیده میشد و محدود به فضایی برای تنور، اجاق یا یک چراغگاز ساده و چند ظرف گلی و مسی بود، حالا جایش را به فضایی داده که از نظر معماری و هویت کمتر شباهتی به فرهنگ دیرینهی ایرانی اسلامی دارد. آشپزخانههایی اُپن و بعضی مواقع خیلی اپن و جزیرهای که باید برای رسیدن اتاقخوابها یا سرویسها از وسط آن بگذری.
از اینها که بگذریم، حال و هوا و خواستههای آقایان دمِبخت امروز هم با دیروزیها فرق کرده و دیگر خیلی مایل به این نیستند که خانم خانه بوی سیرداغ و پیازداغ بدهد و بهتر است که خانم خانه خیلی مرتب و شیک با لباسهای مد روز بنشیند و با تلفنهای همراهی که اندازهی درِ ماکروفر یا کنترلهای کوتاه و بلند لوازم امروزی است، وارد فضاهای مجازی بشود و از سر و شکل، خانه، لوازم، ماشین، علایق و سلایق خود بگوید و شمارهای که بیشتر در ذهنش باقی میماند، همان شمارهی فستفودی یا رستوران سرِ کوچه باشد و بس!
در آخر به یک سؤال چهارگزینهای خیلی مهم در زندگی مردان جوان میرسیم: کدام دختر برای ازدواج مناسبتر است؟
1ـ دختر کدبانو؛
2ـ دختر تحصیلکرده؛
3ـ هر دو؛
4ـ هیچکدام.
مطمئناً بهترین جواب، سومی است که طبق مثل قدیمی که نمیشود؛ ولی اگر بشود، چه میشود. جواب چهارمی هم که از همه راحتتر است و نشان از این دارد که آقای جوان خانه، حالاحالاها باید با روشهای مختلف طبخ تخممرغ سر کند تا شاید وقتی دیگر!
دبیر تحریریه