زندگی راحت و آسان
قسمت نهم: سرگرم مالی نباش که...
«مال و ثروت» بهشت شادمانیِ مردمان بسیاری است که با آن، خوشبختی را در آغوش میگیرند و رؤیای خفتهی خود را تحققیافته میبینند!
این بینش موجب شده که «پول» مایهی عزت در زندگی، قدرت، پایندگی و حتی دلاوری و مردانگی دانسته شود و معیار آسایش و آرامش تلقی گردد؛ از این رو گفتهاند:
* شرط اصلی موفقیت در تمام مراحل زندگی سه چیز است: اول پول، دوم پول و سوم پول (ناپلئون بناپارت).
* با پول میتوانیم مردهها را به حرف بیاوریم و بدون پول نمیتوانیم حتی لالها را هم ساکت کنیم (ضربالمثل چینی).
* هیچ چیز از عسل شیرینتر نیست؛ جز ثروت (ضربالمثل آمریکایی)!
در کنار این دیدگاه، برخی به آن سو غلتیدهاند و مال و ثروت را باعث تجملگرایی، شهوتپرستی، تنبلی و تنپروری دانستهاند که ارمغانی غیر از ترس و دوری از عشق، ایمان و احساس ندارد؛ چنانکه «اوناسیس» با تجربهی چند دهسالهی خود میگوید: «وقتی ثروت از حد معینی بگذرد، پول بیمعنا میشود و هدفبودن خود را از دست میدهد؛ از آن به بعد، ارقام اهمیت پیدا میکنند و بس!»
صاحبنظر دیگر (کنت دوژان) نیز بر این باور است که «تنبلی، تجملگرایی و شهوترانی فرزندان ثروت هستند و کم اتفاق میافتد که این فرزندان ناخلف پدر را نکشند.»
* وقتی طلا و نقره، ساکن دل میشوند، ایمان، امید و عشق دم در میایستند (ضربالمثل دانمارکی).
* مال، مادهی نالایقی است که بیهنران را وادار میکند بر هنرمندان برتری جویند (فتحی الرملی).
در کنار این دو عقیدهی احساسی و افراطی، دیدگاهی متعادل و همسو با حقایق زندگی وجود دارد که بیشتر، از سوی حکیمان و سخنسنجان جهان بیان شده و آثار و آسیبهای مال را ترسیم کرده است.
سقراط حکیم، سرآمد والای این گروه میگوید: «دنیا به آتش افروخته ماند، چون زیاده طلب کنی، سوخته شوی و چون به قدر حاجت برگیری، با فروغ آن راه را از چاه بازشناسی... من نمیتوانم حکم به خوبی ثروتمندی دهم، مگر آنکه بدانم دارایی خود را در چه راهی صرف میکند.»
* ثروت ابزار لذت است، نه خود لذت. باید اعتراف کنیم که منبع بدبختی ما دنیایی است که در سینه داریم، نه دنیایی که ما را احاطه کرده است. ثروت به منزلهی پلی است که از روی آن عبور کرده، به آرزوی خود میرسیم (لرد آویبوری).
* ثروت، زنبور است که اگر از نگهداری آن آگاه باشید، عسل میدهد؛ وگرنه نیش میزند و پرواز میکند (مارن).
* ثروت، در دست کسانی که صاحب عزم و ارادهی قوی و تسلط بر نفس نیستند یا نمیتوانند امیال و هواهای نفسانی خویش را اداره کنند، به منزلهی دام و سرچشمهی بلا و مصیبت است؛ چه برای خودشان و چه برای دیگران (اسمایلز).
با دانش است فخر، نه با ثروت و عقار
تنها هنر تفاوت انسان و چارپاست
جان را هر آنکه معرفت آموخت مردم است
دل را هر آنکه نیک نگه داشت، پادشاست (پروین اعتصامی).
دیدگاه آموزههای مذهبی به مال و دارایی
واژهی «مال» از «میل داشتن» یا «مایل شدن» است و متموّل کسی است که مال فراوان دارد و همانگونه که ثروتمند به صاحب مال بسیار گویند (کلینی، ج 2، ص 263).
میل به مال یا علاقه و عشق به آن، غریزی است؛ زیرا هرچه انسان صاحب مال و دارایی باشد، باز هم به آن میل دارد و به سوی ثروت کشیده میشود؛ از این رو اگر این علاقه کنترل نشود، به عشق و شیفتگی و حتی جنون و دیوانگی میرسد و به جای آنکه مال در اختیار انسان باشد، آدمی در بند ثروت قرار میگیرد و گاه برده و بندهی زیباییهای فریبندهی زندگی میشود.
بر این اساس، آموزههای دینی مرز و معیار یا حدود و حریم برای ثروت و دارایی ترسیم کردهاند تا انسانهای ظاهربین را آشنای بایدها و نبایدهای دین سازند و از آسیب و انحراف یا هلاکت و انهدام آنان جلوگیری کنند.
این آموزهها، نخست با خواستههای انسانها همسو شده، ثروت را «ستایش» میکند و آن را «رزق الهی» و «فضل خداوندی» میداند که وسیلهی «برپایی و قوام جامعه» بوده و همراهی «سعادت دنیا و آخرت» را برای انسان فراهم میکند؛ بهگونهای که این هدیهی الهی «خیر»، «پاداشی بیپایان» به صاحب خود میبخشد (روم، آیهی 28؛ توبه، آیهی 59؛ قصص، آیهی 77 و سبأ، آیهی 37).
چنانکه زنان و مردانی چون حضرت خدیجه(س)، حضرت شعیب(ع) و حضرت سلیمان(ع) با ثروت بسیار از صراط سعادت به بیراهههای هلاکت سقوط نکردند.
در نگاهی دیگر، مال و ثروت نکوهش شده؛ زیرا باعث «غفلت از یاد خدا» و «خسارت بسیار در این سرا و آن سرا» شده، همراه خود «غرور، تکبر و تفاخر» میآورد و «روحیهی فرعونی» به ثروتمند بیظرفیت میدهد. «در پایان صاحبان مال و دارایی را به «دوزخ خشم الهی» و «آتشگاه جاودان و ابدی» میکشاند» (بقره، آیهی 247؛ فجر، آیهی 15؛ کهف، آیهی 26 و مؤمنون، آیهی 99).
پروردگار حکیم «راز انحراف» و «راه اعتدال» را بازگو کرده تا صاحبان بصیرت، مال و ثروت را تنها «ابزار» و «وسیله»ی آرامش بدانند و در کنار آن، خود را به «بندگی و بالندگی» و «آگاهی و هوشیاری» بیارایند تا آنها، باعث عزت مال شوند؛ نه دارایی و ثروت، سبب زینب و شخصیت آنها.
با این بینش، درمییابیم که مال علت تام و تمام خوشبختی نیست و تنها «فضل» است، نه «فضیلت»؛ آن هم اگر از راه حلال بهدست آید و حق دیگران در آن نباشد که اگر چنین بود، «فضله» است که باعث ناپاکی و پلیدی تمام زندگی میشود.
امام صادق(ع) میفرمایند: «چنانکه خدیجهی کبری(س) نه تنها دارایی عظیم خود را «هدف» نمیدانست، بلکه وسیلهای تمام عیار هم نمیدید و از این رو، مال را مالُالله میدانست که نزد او امانت است و باید با میانهروی از آن بخورد، با میانهروی از آن بنوشد و با میانهروی از آن بپوشد و بقیه را در راه خدا ببخشد تا برای همیشه بماند» (تفسیر عیاشی، ج 2، ص 13).
این نگاه نورانی، زمینهساز سخن آسمانی رسول خدا(ص) شد که به یکایک پیروانش فرمود: «سرگرم [داشت و انباشت] مال و دارایی نباش که پایان آن به ارث ماندن است (مجلسی، ج 7، ص 394).
چراکه سرگرمی، دلگرمی میآورد و در پی آن وابستگی و دلبستگی ایجاد میشود و آدمی را بندهی دنیا میسازد؛ چنانکه امام حسین(ع) از این حقیقت پرده برداشت و فرمود: «مردم (بیبصیرت) بندهی دنیایند و دین، بازی زبان آنان است تا به دنیایشان لطمهای نخورد. هرگاه با بلا امتحان شدند، دینداران اندک خواهند بود» (مجلسی، ج 44، ص 383).
آن امام روشنبین در جملهای جاودان فرمود: «مال و داراییات، اگر برای تو نباشد، تو برای آن خواهی بود. هیچ از آن نگاه ندار که برای تو چیزی نگاه نمیدارد. تو از آن بخور و بهره ببر، پیش از آنکه تو را بخورد و فانیات سازد» (مجلسی، ج 75، ص 127).
بیدلیل نیست کسانی که در دنیا به دنبال انباشت ثروت و افزایش فراوان دارایی هستند، در نگاه حکیمان، مانند کسانیاند که در زندگی در پی چوبکبریتهای سوخته، روزگار خود را سپری میکنند و هر لحظه شادان و خندان به این عملشان افتخار میکنند.
از این رو، امام علی(ع) با بینش و بصیرت خویش، آزادمرد و حُرّی میطلبد تا از این لقمهی بهظاهرزیبا و فریبا و در باطن زشت و نازیبا چشم بپوشد و به دیگری واگذارد: «آیا انسان آزادهای هست که این طعام باقیمانده در دندان را، به اهل آن واگذارد و خود به امور جدّی و نیاز روز واپسین بپردازد؟» (آمدی، ص 331) آگاه باشید که برای جانهای شما بهایی نیست مگر بهشت برین؛ پس خود را به غیر از بهشت مفروشید [که زیان بیجبران میکنید].
آسیبشناسی زندگی مادی
پیامبر پرمهر خدا، حضرت محمد مصطفی(ص) با نگاه نورانی و نبوی خویش، جامعهی امروز و هر روز مسلمانان را آسیبشناسی کرده، توصیهها و هشدارهایی به پیروان خویش داده، میفرماید:
* هر امتی گوسالهای دارد [که او را منحرف میکند] و گوسالهی امت [من] دینار و درهم [وابستگی دنیا] است.
* [دوستی و دلبستگی] درهم و دینار، کسانی را که پیش از شما بودند هلاک کرد و هلاککنندهی شما هم خواهد بود.
* جبرئیل امین، از سوی پروردگارم به من خبر داد که هرگز کسی نمیمیرد تا تمام روزی خود را بخورد؛ پس از خدا بترسید و در طلب روزیِ بهاندازه، تلاش کنید و بدانید روزی شما دوگونه است: رزقی که شما طلب میکنید و رزقی که شما را طلب میکند [بیآنکه تلاش ظاهری در زندگی داشته باشید].
* رزق خود را از حلال بجویید که اگر از حلال طلب کنید، حلال میخورید و اگر از حلال طلب نکنید، حرام میخورید و همان روزی شما میشود و از خوردن آن ناچارید (شیخ صدوق، ص 49).
* کسی که مالی از راه غیرحلال به دست آورد [تا در رفاه و غنای بیشتری قرار گیرد]، خداوند او را تنگدست میکند (مجلسی، ج 103، ص 5).
* زمانی فرامیرسد، بعضی هیچ باکی ندارند مالی که از دیگری گرفتهاند، حلال بوده یا نه؟ خداوند هم، هیچ باکی ندارد که آنان را از چه دری وارد جهنم کند.
* هر کس از روزی حلال بخورد، خداوند با نظر رحمت به او نگاه کرده و هرگز عذابش نمیکند، فرشتهای بالای سر او قرار میگیرد و برای او طلب آمرزش میکند تا وقتی از خوردن روزی فارغ شود و پروردگار مهربان قلب او را نورانی کند (مجلسی، ج 103، ص 16).
بهترین مال و دارایی
بهراستی اگر هر یک از ما به این باور برسیم که همهی درآمدها و داراییها با تلاش ظاهری یا زرنگی به دست نمیآید، بلکه برخی با الهامهای قلبی یا امدادهای غیبی و تعدادی با بازشدن گرهای روحی و معنوی فراهم میشود یا بهخوبی بفهمیم تا وقتی از آخرین لقمهای که رزق ماست بهره نبریم از دنیا نمیرویم، آرامش روحی و آسایش جسمی بسیاری مییابیم و از هر راهی و به هر وسیلهای به دنبال مال و ثروت دنیوی نمیگردیم و دستکم، مال پاک و ثروت طیّب و طاهر نصیب خود میکنیم که فرمودهاند:
* بهترین دارایی آن است که ستایش و شکری برای تو فراهم کند و خیر و مزدی واجب سازد.
* بهترین داراییها آن است که یاری کند بر افعال خیر و صفات نیکو.
*بهترین اموال آن است که تو را از دیگران بینیاز سازد [و به طغیان و سرکشی نینجامد].
* بهترین ثروت آن است که آبروی تو را [در خانواده و جامعه] حفظ کند [نه آنکه تو برای کسب آن آبروی خود را از دست بدهی].
* پاکترین مال تو آن است که آخرتت با آن خریداری شود.
* برترین اموال آن است که حقوق [الهی و انسانی] با آن ادا شود و بهترین تأثیر را در زندگی تو داشته باشد.
* بهترین مال آن است که از حلال به دست آید و در حلال صرف شود.
* بهترین اموال آن است که در راه خدا خرج شود و زکاتش پرداخت گردد (آمدی، ص 380 ـ 369).
* بسیاریِ مال، با انسان سه کار میکند: سقوط [از مراتب انسانی]، سرکشی [تا مرحلهی حیوانی] و نابودی [از لذتهای زندگانی](آمدی، ص 162).
* آدمی پس از خود چیزی بر جای نمیگذارد که بر او سختتر از مال صامت [بیکار] باشد؛ مالی که درون دیوار، باغ و خانه پنهان کند [بیآنکه به کسی بدهد یا به کاری زند](امام صادق(ع))(کلینی، ج 5، ص 91).
انحراف زاهدان دیروز و دنیازدگان امروز
پرسشی که از دیرباز برای بسیاری وجود داشته، آن است که چگونه افراد عادی یا چهرههای شاخص و مذهبی که در ایام فقر و ناداری انسانهای عابد و زاهد به زخارف دنیوی بودهاند، پس از رسیدن به ثروت و دارایی و دیدن برق سکههای زیبای دنیوی، به یکباره دل و دین باختهاند و به تمامی شعارها و ارزشهای گذشتهی خویش پشت کردهاند.
پروردگار حکیم راز انحراف اینان را «دنیا» نمیداند، بلکه «دنیازدگی» میداند که باعث سرخوشی، کامرانی و لذتگراییشان شده است.
اینان نعمتزدگان بیظرفیتی هستند که خود را به جای مال گذاشتهاند و به جای آنکه بر مال امیر باشند، مال را بر خود امیر کردهاند و خود را برده و اسیر آن! بنیان این وارونگی شخصیت، کمظرفیتی و بیظرفیتی یا بیهویتی شخصیتی است که آنان را همانند تازهبهدورانرسیدهها، به فساد و اصرار گناه کشانده و به عصیان و طغیان رسانده است (کلینی، ج 2، ص 236).
قرآن به این افراد «مُترف» میگوید؛ زیرا مال و ثروت، آنان را به فساد میکشاند. مترفان یا ثروتمندان مست از شهوت و مکنت، گمان میکنند چون پول دارند، هر کاری که بخواهند میتوانند انجام دهند و قارونصفت، دیگران را به تحقیر و ذلت بکشانند. «غافل از اینکه پروردگار متنعمان مغرور را در چنگال عذاب خود گرفتار میسازد تا نالههای دردناک و استغاثههایشان بلند شود» (مؤمنون، آیهی 64). «همانگونه که هنگام نزول عذاب، نخست نعمتزدگانِ سرکش که شادمان از شهوت و سرکشاند درهم کوبیده میشوند» (اسراء، آیهی 16) و در سرای آخرت نیز، نماد و نشان روشن اینان به هنگام عذاب یک چیز است و بس: «مُترفبودن». «اینان پیش از این [در عالم دنیا] مُترف، مست و مغرور از نعمت بودند» (واقعه، آیهی 45).
منابع:
ـ قرآن کریم.
ـ آمدی، عبدالواحد (1366)؛ غررالحکم و دررالکلم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
ـ شیخ صدوق (1400)؛ امالی، پنجم، بیروت: اعلمی.
ـ عیاشی، محمد بن مسعود(1380ق)؛ التفسیر، محقق و مصحح: هاشم رسولیمحلاتی، تهران: المطبعة العلمیه.
ـ کلینی، فخرالدین (1408ق)؛ مجمعالبحرین، مکرر، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
ـ کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق (1362)؛ الکافی، دوم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
ـ مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، مکرر، تهران: اسلامیه.