گفتوگو با دکتر زهرا سجادی، محقق و استاد دانشگاه
رهبری معظم انقلاب، سال 1393 را سال «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» نامگذاری کردند که این نامگذاری موجب هدایت دستگاههای مدیریتی کشور و همچنین زندگی آحاد مردمان ایران زمین شده است. در خصوص این نامگذاری، ارتباط فرهنگ و اقتصاد، تأثیر متقابل آنها و نقش زنان در اقتصاد فرهنگی و مقاومتی با سرکار خانم دکتر «زهرا سجادی»، محقق و استاد دانشگاه که سابق بر این معاون مرکز امور بانوان ریاستجمهوری بود، گفتوگویی داشتیم. او خانواده را مهمترین نهاد فرهنگساز در جامعه میداند و معتقد است قناعت در مصرف، یکی از مهمترین ابعاد اقتصاد مقاومتی است.
* از نظر شما چه رابطهای بین فرهنگ و اقتصاد وجود دارد؟
رابطهی این دو، رابطهای کاملاً طبیعی است. اقتصاد هر جامعه مبتنی بر فرهنگ جامعه است. اگر جامعهای با اشاعهی فرهنگ کار و فعالیت، ترویج فرهنگ صرفهجویی و قناعت، کسب رزق حلال و سالم به رشد خود رسیده باشد، مطمئناً از یک خرد جمعی در زمینهی رشد اقتصادی برخوردار است و در این زمینه رسانهها و صداوسیما و... نقش بسیار عمدهای ایفا میکنند.
* نقش زنان در اقتصاد فرهنگی و مقاومتی چیست؟
اقتصاد مقاوتی، یک ریاضت اقتصادی یا کوپنیکردن کالاها و خدمات نیست؛ بلکه آن را میتوان بهنوعی صرفهجویی در مصرف بیرویهی کالاهای تجملی و خارجی دانست و در بخش تولید نیز صرفهجویی در استفاده از نهادههای تولید و افزایش بهرهوری.
اقتصاد مقاومتی را میتوان نوعی فرهنگ اقتصادی یا اقتصاد فرهنگی برشمرد؛ اقتصادی که مبتنی بر فرهنگ رفتاری خاصی در تولید و مصرف است. نگرشی که برخاسته از جهانبینی اسلامی است و در آن الگوی خاصی از سعادت مادی و معنوی برای انسان لحاظ شده است. آنچه ضروری چنین اقتصادی است، تغییر نگاه تولیدکنندگان به نهادههای تولید از منابع لایزال به نعمتهای الهی که دربارهی آن باید جانب اعتدال و پرهیز از اسراف را در نظر داشت و تغییر نگاه مصرفکنندگان از وسیلهای برای تجمل و تفاخر به ابزاری برای تقویم و برپاماندن پایدارِ فرد و جامعه است. بر این مبنا نقش زنان کاملاً روشن میشود. در حقیقت توجه به تولیدات داخلی بهگونهای افتخارآمیز و نه تحقیرآمیز، یک فرهنگ عمومی است که یکی از مهمترین نهادهایی که میتواند چنین فرهنگی را تقویت کند، نهاد خانواده است. از این لحاظ نقش زنان در چنین امری بسیار پررنگ و محوری است. از جنبهی تولید نیز خانواده میتواند با رشد و پرورش فرهنگ کار شرافتمندانه و کسب رزق حلال به افزایش تولید ملی و تقویت بنیانهای اقتصاد مقاومتی کمک کند و از این منظر نیز نقش زنان که محور فرهنگی خانوادهاند، بسیار مهم است.
* باتوجه به اهمیت فرهنگسازی در زمینهی اصلاح الگوی مصرف که یکی از ارکان اقتصاد مقاومتی است، زنان در این مورد چه نقش ویژهای میتوانند داشته باشند؟
همانگونه که به اجمال توضیح داده شد، اصلاح فرهنگ مصرف یکی از مهمترین ملزومات اقتصاد مقاومتی است؛ از این رو نقش خانواده که مهمترین نهاد فرهنگساز در جامعه است، بسیار بااهمیت مینماید. در حقیقت اگر اقتصاد مقاومتی را جلوهای از اقتصاد اسلامی بدانیم که همینگونه هم هست، قناعت در مصرف یکی از مهمترین ابعاد آن است. قناعت در مصرف به معنای عدم مصرف و رفع نیازهای خانوار نیست؛ بلکه به معنای مدیریت عقلانی و انسانی بر کم و کیف مصارف خانوار برای رفع نیازهای واقعی خانواده است. توانایی بر چنین امری و در دام معضلات فرهنگیای چون چشم و همچشمی نیفتادن، نیاز به رشدیافتگی فرهنگیای دارد که خانواده و آموزش و پرورش میتوانند مهمترین شکلدهندگان آن باشند. البته همانگونه که در سؤال پیشین نیز توضیح داده شد، جایگاه زنان کاملاً روشن و مهم است.
* آیا تولید نیاز فرهنگی مطلوب است؟ چه جوانبی را باید در این مسئله مدنظر داشت؟
قطعاً توجه به نیازهای فرهنگی یکی از مهمترین ابعاد اقتصاد فرهنگی است؛ از این لحاظ، تولید بر مبنای نیازهای فرهنگی جامعه اسلامی بسیار مطلوب و شایسته است. در حقیقت، اسلامی زیستن و توجه به ابعاد وجودی انسان در سایهسار تعالیم روحبخش اسلام، نیازهایی برای او و جامعهی اسلامی پدید میآورد که برای جامعهی غیراسلامی حاصل نمیشود و این نیازها هم البته حالتی پیشرونده داشته و رو به سوی تشکیل شبکهی نیازهای اسلامی دارند؛ چیزی که رو به سوی تشکیل تمدن اسلامی دارد؛ اما باید متوجه این امر نیز بود که نیازسازی، حتی نیازسازی فرهنگی هم نمیتواند امر مطلوبی باشد؛ زیرا نیازسازی مبتنی بر تبلیغات و انحراف شبکهی نیازهای انسان از جایگاه اصلی خویش است و این به خودی خود امر مطلوبی نیست.
* نیاز فرهنگی چگونه در فرد پدید میآید و زنان در ایجاد نیازهای واقعی فرهنگی چه نقشی در خانواده و جامعه ایفا میکنند؟
بهطور کلی نیاز فرهنگی در پی اراده و انتخاب فرهنگی حاصل میشود. اگر کسی انتخابی فرهنگی و فرامادی بکند، این انتخاب و اتخاذ، رویکرد فرامادی احتیاجات فرهنگی نیز در پی دارد. زنان بدون شک هم از این لحاظ که نیمی از جامعه را تشکیل میدهند و هم از این لحاظ که جامعهی آینده را در خانواده پرورش میدهند، میتوانند با اتخاذ رویکرد فرهنگی و نیز تزریق روحیهی انتخاب و ارادهی فرهنگی به اعضای خانوادهی خویش، جامعه را به سمت توجه به نیازهای فرهنگی و اسلامی سوق داده، زمینه را برای تشکیل جامعه و تمدن اسلامی مهیا سازند. در این میان، نقش رسانهها و نخبگان در توجه دادن زنان به چنین رسالت عظیمی انکارناپذیر است.
* چه رابطهای میان فقر مالی و فرهنگی وجود دارد؟ برای کاهش تأثیر منفی فقر بر فرهنگ، چه راهکارهایی وجود دارد؟
در حقیقت وجود فقر مالی و برطرف نشدن نیازهای اولیهی زیستی در جامعه، عموماً باعث صرف نظر از توجه به ابعاد فرهنگی در چنین جامعهای میشود و چنین امری زمینه را برای پدید آمدن فقر فرهنگی آماده میکند؛ هرچند این رابطه یک رابطهی ضروری نیست و در یک جامعهی رشدیافتهی فرهنگی همچون جامعهی اسلامی، پدیدآمدن فقر در بخشی از جامعه باعث تغییر سبد مصرف در کل جامعه میشود و با سنتهای پسندیدهای همچون انفاق، قرضالحسنه، وقف و... ثروت جامعه به نحوی باز توزیع میگردد که فقر حاد اقتصادی برطرف گردیده و خود همین کار نیز زمینه را برای رشد هرچه سریعتر فضائل انسانی و الهی مهیا میکند. البته پرواضح است که چنین سنتهای پسندیدهای، جز در یک جامعهی الهی و آخرتگرا روی نمیدهد و این، از خصوصیتهای ذاتی جوامع دینی است. با توجه به آنچه ذکر شد، میتوان نتیجه گرفت مهمترین راه برای کاهش اثر فقر مالی بر فرهنگ، تربیت فرهنگی و دینی جامعه است؛ چیزی که در پی آن، فقر نه تنها اثر منفیای بر فرهنگ نخواهد گذاشت، بلکه خود باعث تقویت فرهنگی جامعه میشود.
* از نظریات و راهکارهایی که ارائه کردید، متشکریم!