آیا با تغذیه، فرهنگ هم منتقل می‌شود؟

نویسنده


این روزها وقتی در خیابانی قدم می‌زنیم، مغازه‌ها و رستوران‌هایی را می‌بینیم که مشتریان محصول‌های آن‌ها تا بیرون مغازه در صف می‌ایستند. والدینی که برای شادی فرزندان‌شان آن‌ها را به خوردن غذاهای فست‌فودی و چرب ترغیب می‌کنند و دوستانی که تنها دل‌خوشی‌شان، دور هم جمع‌شدن‌های آخر هفته و خوردن چیپس، پفک و نوشیدنی‌های گازدار است؛ بدون آن‌که هیچ‌کدام متوجه کم‌شدن فاصله‌ی مرزهای فرهنگی و تغییر سبک زندگی‌شان باشند.

در واقع، انسان امروز چنان به استفاده از اتومبیل شخصی، تلفن همراه، آپارتمان‌نشینی، تلویزیون رنگی، موسیقی پاپ و غذاهای سرد و آماده خو گرفته که دگرگونی رسم و شیوه‌ی زندگی‌اش را کم‌تر احساس می‌کند. گاهی حتی باور هم نمی‌کند همین شیوه‌ی تغذیه و غذاخوردن او در طول شبانه‌روز که به‌نظر خیلی هم ساده می‌آید، می‌تواند باعث نفوذ فرهنگ، ایجاد تغییر در تفکر، شیوه‌ی زیست و عادت‌های فردی و اجتماعی وی شود. متأسفانه در بین مردم کشور ما نه‌تنها توجه چندانی به رواج روزافزون فست‌فودها نمی‌شود، بلکه بیش‌تر مردم شهرنشین، خوردن خوراکی‌های غیربومی و فست‌فود را به‌منزله‌ی تغییر عادی ذائقه و مدرن‌شدن می‌دانند! گرایش به انواع غذاهای غیربومی بیرون از خانه، یکی از پی‌آمدهای مخرب فرهنگی در فضای جهانی‌شدن است. شاید برای عده‌ای پذیرش این امر که غذا و صنعت غذایی نیز می‌تواند انتقال‌دهنده‌ی فرهنگی خاص باشد، قدری مشکل به‌نظر برسد؛ اما آن‌چه در اطراف ما می‌گذرد نشان می‌دهد چگونه عادت‌های غذایی افراد و گاهی به تبع آن، رفتارها نیز که یکی از موضوع‌های مهم فرهنگ غذایی هستند، تحت‌تأثیر غذاهای وارداتی به‌سرعت تغییر می‌کنند.

فرصتی برای تهیه‌ی غذا ندارم

خانم «رسولی» کارمند و مادر سه فرزند است. او که به‌دلیل اشتغال خارج از خانه، فرصت چندانی برای تهیه‌ی غذا ندارد می‌گوید: «من قبول دارم غذایی که در خانه تهیه می‌شود هم سالم‌تر است و هم به‌صرفه‌تر؛ اما به‌دلیل اشتغال خارج از خانه، فرصت ندارم برای هر سه‌ وعده‌ی روزانه، غذا تهیه کنم. به همین‌خاطر، معمولاً یک‌ وعده غذا آماده می‌کنم و یک‌ وعده هم غذای حاضری مصرف می‌کنیم. ابتدا فرزندانم از این مسئله راضی بودند؛ چون غذاهای فست‌فودی را خیلی دوست داشتند؛ اما چند وقتی است که دیگر میلی به آن غذاها ندارند و مدام گله‌ می‌کنند چرا غذایی آماده نمی‌کنم تا همگی دور هم آن را میل کنیم.»

زمان پختن غذا توسط زن خانه، گذشته است

خانم «جعفری» 28ساله که پختن و آشپزی را برای زمان‌های قدیم می‌داند و معتقد است: «زن‌های امروز دیگر نباید تمام وقت خود را در آشپزخانه صرف کنند. امروز با پیش‌رفت‌هایی که در صنایع غذایی انجام شده، انواع غذاهای فرنگی و ایرانی به آسانی در دسترس است و دیگر نیازی نیست مثل گذشته زندگی کنیم. من فکر می‌کنم جدای از این حرف‌ها، دیگر فرصتی برای این کار هم نیست. زمان برای انجام خیلی از کارهای مهم و ضروری دیگر کم است؛ چه برسد به این‌که ما بخشی از این فرصت کم را هم در آشپزخانه بگذرانیم. باید پابه‌پای دنیا پیش رفت!»

اما آیا به‌راستی غذاهای فست‌فودی و غیربومی که به‌سرعت آماده شدن‌شان، در حال گسترش هستند، می‌توانند ابزار انتقال فرهنگ باشند و شیوه‌ی زندگی افراد را دست‌خوش تغییرهایی ناخواسته کنند؟ یا این سبک زندگی ماست که نحوه‌ی تغذیه‌ی‌مان را دست‌خوش تغییر کرده است؟

غذا، عنصر فرهنگی

دکتر «مهدی محمودی» جامعه‌شناس در این خصوص گفت: «نمی‌توان این‌ها را از هم تمیز داد. در واقع می‌توان گفت که هم نوع تغذیه‌ی ما می‌تواند شیوه‌ی خاصی از زندگی را ترویج کند و هم شیوه‌ی خاصی از زندگی می‌تواند مروج نوع خاصی از تغذیه باشد. به هر صورت، زمانی که غذایی جزء مصادیق صنعت است، می‌تواند ابزاری باشد حامل یک فرهنگ. غذا نیز جزء مصادیق صنایع فرهنگی است؛ یعنی می‌تواند فرهنگی را با خود جابه‌جا کند؛ برای مثال، ما غذای حلال و حرام را از هم جدا می‌کنیم و این امر خود انتقال‌دهنده‌ی یک فرهنگ است؛ بنابراین همین غذا و نحوه‌ی غذا خوردن ما که امر ساده‌ای هم به‌نظر می‌رسد، می‌تواند زیست ما را تحت‌تأثیر قرار دهد؛ برای مثال در جامعه‌ی سنتی، فرهنگ صرف غذا بر جمع خانوادگی استوار است و در جوامع صنعتی، نوعی جدایی را بین افراد به‌دلیل طبخ غذاهای فست‌فودی شاهد هستیم؛ یعنی به نوعی فردگرایی.»

 وی در ادامه افزود: «این‌طور بگویم که مثلاً فست‌فود، سبک زندگی خاص خود را می‌طلبد، ذائقه‌ها را تغییر می‌دهد، نشان می‌دهد که وقت و فرصتی نیست و این زاییده‌ی فرهنگ کار زیاد است؛ چراکه با انجام کار فراوان، دیگر فرصت برای خوردن کم است؛ اما در فرهنگ غذایی اسلامی ما، سلامت غذا و در نهایت نیز سلامتی حائز اهمیت است؛ یعنی باید برای پخت غذا در یک فضای مناسب، مواد غذایی سالم و همین‌طور تناول آن در زمان و شرایط محیطی مناسب برنامه‌ریزی کرد. فرهنگ صرف غذاهای اصیل ایرانی، شرایط دور هم بودن، محبت، احساس نزدیکی، ارتباط رودررو، بیان مسائل و مشکلات و حتی مشورت‌کردن را برای افراد خانواده فراهم می‌کند و با داشتن آداب خاص برای پختن و خوردن، سبک خاصی را از فرهنگ غذایی منتقل می‌کند؛ اما ما در غذاهای فست‌فودی شاهد نوع دیگری از فرهنگ هستیم؛ فرهنگی که انتقال‌دهنده‌ی مفاهیمی مثل سرعت، نداشتن زمان کافی، اهمیت زیاد کار، اشتغال و پیش‌رفت است و این‌که نباید زمان را از دست داد و صرف درست‌کردن یا خوردن غذا کرد.»

سنت‌های خوب تغذیه‌ای در حال نابودی است

دکتر «محمودی» ضمن اشاره به این‌که نباید پیش‌رفت‌ها و تغییر در شیوه‌ی زندگی ما موجب شود عادت‌های خوب تغذیه‌ای را فراموش کنیم، تصریح کرد: «باید توجه کنیم که استفاده از فست‌فودها و غذاهای غیربومی، می‌توانند تمام سنت‌ها و عادت‌های خوب تغذیه‌ای ما را نابود کنند. چیزی که متأسفانه امروز در اطراف‌مان مشاهده می‌کنیم، این است که افراد به جای خوردن دوغ و شربت‌های ایرانی، به خرید نوشابه‌های خارجی روی آورده‌اند و برخی عادت‌های سنتی ما، مثل استفاده از میوه و سبزی‌ها، عرق‌های سنتی، میان‌وعده‌های غذایی، خشکبار و لبنیات کم‌رنگ‌تر شده است. البته ناگفته نماند به‌طور کلی با دو نگاه مواجه هستیم؛ یک نگاه که بیان می‌کند مهم نیست غذا چه‌طور آماده می‌شود و با چه تکنیک و تکنولوژی همراه است و نگاه دیگر این‌که هیچ کدام را خنثی نمی‌داند و هر کدام از این عوامل را حامل یک مفهوم و ایدئولوژی می‌داند. بدون شک، بین فرهنگ مردمانی که می‌دانند مواد غذایی را چگونه فراهم کنند و با تعقل با هم بیامیزند، در شرایط مناسب آن را با ابزارهای لازم بپزند و با آدابی خاص آن را به میهمانان خود عرضه کنند با فرهنگ مردمانی که به تغذیه‌، تنها برای یک لذت آنیِ خوردن می‌اندیشند و پدیده‌ی فست‌فود را می‌آفرینند، تفاوت بسیاری وجود دارد.»

تغییر تدریجی و ناخواسته عادت‌های اجتماعی و رفتاری

این جامعه‌شناس خاطرنشان کرد: «قدر مسلم، سبک زندگی ما نوع تغذیه‌ی‌مان را می‌تواند تحت‌تأثیر قرار دهد؛ اما اگر در این بین به نفوذ و گسترش استفاده از غذاهای آماده توجه نکنیم، در آینده‌ای نه‌چندان دور، متوجه خواهیم شد که با ادامه‌ی این روند فقط تغییر در نوع غذاخوردن به‌وجود نمی‌آید یا تنها یک عنصر غذایی خاص به سبد فرهنگ غذایی ما اضافه نمی‌شود، بلکه تغییر در عادت‌های اجتماعی و رفتاری ما نتیجه‌ی دیگری است که باید منتظر آن باشیم. با ادامه‌ی چنین فرآیندی، دیگر لزومی به دور هم نشستن و با هم غذا خوردن را احساس نمی‌کنیم و بیش‌تر دنبال رفع گرفتاری‌ها و مشکلات زندگی خود در کوتاه‌ترین زمان ممکن خواهیم بود. بدیهی است این مسئله در درازمدت موجب دوری اعضای خانواده‌ از یک‌دیگر، دوری افراد فامیل از هم‌دیگر، نداشتن خبر از مشکلات یک‌دیگر، کاهش انسجام خانوادگی، کم‌رنگ شدن صمیمیت بین افراد، تداخل در کارکرد فرهنگ تغذیه‌ی بومی و از طرف دیگر افزایش برخی بیماری‌های خاص در سطح جامعه می‌شود.»

 وی در پایان گفت: «البته به این نکته نیز باید توجه داشت که در انتخاب شیوه‌ی خاصی از زندگی و به تبع آن، اخذ عناصر فرهنگ غذایی غیربومی، باید بدانیم که این امر بدون توجه به دیگر عنصرهای فرهنگی همراه با آن، باعث می‌شود عوارض و پی‌آمد‌های منفی این تقلید حساب‌نشده برای ما دوچندان شود. عادت به خوردن انواع فست‌فود با نوشابه‌های گازدار و سس‌های چرب، گرچه عادتی است که از غرب به کشور ما آمده، باید توجه داشت در غرب معمولاً ورزش و تحرک، جزئی از زندگی روزمره‌ی است و این امر در کشور ما قدری در حاشیه قرار دارد؛ بنابراین مطمئناً تغییر سبک زندگی بر فرهنگ تغذیه‌ای افراد اثرگذار خواهد بود.»