محبت هدیه‌ای الهی است، قدردان نعمت‌های خداوند باشیم

نویسنده


گفت‌وگو با فریبا حاجی‌علی، مدرس دانشگاه

خداوند در قرآن کریم وعده داده است که میان زن و مردی که عقد ازدواج با هم بسته‌اند، مودت و رحمت ایجاد خواهد کرد. این تحفه و هدیه‌ی الهی به زوجین، مانند تمام نعمت‌های الهیِ دیگر، باید قدر دانسته شود و شکر شود تا همواره این محبت و مودت در دل آن‌ها رشد کند و پایدار گردد؛ زیرا «شکر نعمت، نعمتت افزون کند». درباره‌ی راه‌کارهای تحکیم روابط میان زوجین و علت وقوع طلاق عاطفی و سردشدن روابط زن و مرد، با خانم «فریبا حاجی‌علی»، عضو گروه فقه و حقوق اسلامی دانشگاه الزهرا d به گفت‌وگو نشستیم.

*ازدواج زن و مرد در بدو تحقق، به نیت پایداری تا پایان عمر صورت می‌گیرد و هر یک از زوجین، ابتدا هرگز فکر نمی‌کنند که پیوند آن‌ها روزی به جدایی بینجامد. چه اتفاقی در زندگی زوجین رخ می‌دهد که کم‌کم احساس می‌کنند از هم دور شده‌اند؟

عوامل متعددی موجب سردی روابط و ایجاد فاصله میان زوجین می‌شود. برخی عوامل، مربوط به قبل از ازدواج و برخی مربوط به بعد از ازدواج است. عوامل قبلی مثل عدم کفویت و تناسب میان آن‌ها، ممکن است از نظر شئون مختلف زندگی، مانند تحصیلات، طبقه‌ی اجتماعی، قدرت اقتصادی، اعتقادها، زیبایی و معیارهای مختلف هم‌سان‌گزینی، با یک‌دیگر تناسبی نداشته باشند و بنا به هر دلیلی، وقتی به ازدواج راضی می‌شوند و ارتباط زناشویی برقرار می‌گردد و کنار یک‌دیگر قرار می‌گیرند، این تفاوت‌ها آشکار می‌شود و همراهی آن‌ها را در مسیر مشترک زندگی دشوار می‌سازد.

عوامل بعد از ازدواج، به مشکل‌هایی که به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز آن‌هاست بازمی‌گردد؛ مانند روزمرگی، عادت، تکراری‌شدن زندگی، فراموش‌کردن یک‌دیگر، توجه نکردن به خواسته‌های طرف مقابل، بی‌اعتنایی و بی‌اعتمادی و مشکل‌های اقتصادی که موجب بیگانگی و دوری از یک‌دیگر می‌شود؛ در حالی ‌که همیشه در ظاهر کنار هم هستند.

* با توجه به این‌که خداوند - در آیه‌ی 21 سوره‌ی روم - جعل محبت را در دل زوجین وعده داده است، چه می‌شود که محبت میان آن‌ها کم‌کم سرد می‌شود و گاه از بین می‌رود؟

البته جعل الهی مودت و رحمت، طبق وعده‌ی خداوند، شکل می‌گیرد و مانند بسیاری از نعمت‌هایی که به انسان داده می‌شود و زوجین از همان ابتدا آن را احساس می‌کنند؛ اما همان‌گونه که هر نعمتی نیازمند مراقبت و محافظت است، این لطف الهی هم باید محافظت و تقویت شود. انسان از بدو تولد، دارای فطرتی الهی است؛ اما در اثر عدم‌توجه در رسیدگی و پرورش و ظهور این نعمت، فطرت الهی کم‌کم تضعیف می‌شود. زوجین باید توجه کنند که شمع محبت بین آن‌ها، نباید خاموش شود و زندگی را تاریک سازد. مهم‌ترین عامل، نداشتن شناخت کافی از یک‌دیگر است. از نظر روحی، حسی، اعتقادی، اخلاقی و رفتاری، درک درستی از یک‌دیگر ندارند و همین امر، موجب کاهش محبت و ایجاد شکاف می‌شود. اختلاف در خواسته‌ها و ایده‌آل‌ها، دیدگاه‌ها، هوش، درایت، ابعاد معنوی و عدم برقراری ارتباط صحیح و گفت‌وگوی سالم، مزید بر علت شده و دامنه‌ی این شکاف را وسیع می‌کند.

اگر زوجین درک درستی از تفاوت‌های بین خود داشته باشند، می‌توانند روابط میان خود را به‌گونه‌ای تنظیم کنند که اختلاف‌ها به حداقل رسیده و انعطاف لازم، برای ادامه‌ی زندگی مشترک و پایدار حاصل شود. اغلب طلاق‌های عاطفی، نتیجه‌ی یک ازدواج عاشقانه‌ی بدون منطق بوده که با فروکش‌کردن شعله‌ی عشق، به‌دلیل عدم درک متقابل و صحیح، گاهی به تنفر و مرگ عشق بدل‌می‌شود و اغلب، طلاق عاطفی در همان سال‌های اولیه‌ی ازدواج، یعنی سه تا پنج‌سال اول اتفاق می‌افتد.

* از دید شما طلاق عاطفی چه نشانه‌هایی دارد و چه‌طور اتفاق می‌افتد؟

طلاق عاطفی را می‌توان پایان ارتباط عاطفی زوجین در زندگی مشترک نامید؛ به‌گونه‌ای که اولین مرحله و مقدمه‌ی طلاق قانونی از همین جا شکل می‌گیرد. بی‌تفاوتی به سرنوشت یک‌دیگر و تلاش برای آزار و ناکامی طرف مقابل، نتیجه‌ی طبیعی این قطع ارتباط عاطفی است. رابطه‌ی زناشویی رو به زوال گذاشته و در عین کنارهم‌‎بودن و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز روزمره، همه‌ی جاذبه، اعتماد و علاقه‌ی آن‌ها به یک‌دیگر از بین رفته و انتقام و کینه‌جویی، جای حمایت و پشتیبانی را می‌گیرد. تنها علت ادامه‌ی زندگی مشترک، گاهی وجود فرزندان، نیاز مالی زن، قبح طلاق در جامعه و اطرافیان و برخی الزام‌های خارجی است؛ اما انگیزه‌ی مشترک از بین رفته است. نشانه‌های طلاق عاطفی عبارت است از: بی‌توجهی به برخی امور مرتبط با خود و دیگری، مانند رسیدگی به سلامت، نظافت، اشتغال، افسردگی، بی‌نشاطی، آشفتگی روحی، منفی‌گرایی، سوءظن به یک‌دیگر، نزاع بی‌مورد، تحقیر و توهین به یک‌دیگر، تقلیل رابطه‌ی زناشویی، گذراندن بیش‌ترِ وقت در خارج از منزل و با دیگران، خشونت و پرخاش‌گری، لجاجت، خودبینی و نفاق.

* چه‌طور می‌توان از وقوع این پدیده جلوگیری کرد؟

با راه‌کارهایی مثل: اظهار علاقه به یک‌دیگر، هرچند تصنعی و غیرواقعی، فروخوردن خشم و پایین‌آوردن توقع‌ها، به‌کارگیری ادبیات محترمانه در کلام، اعتراف به اشتباه‌ها و تلاش برای برقراری ارتباط کلامی و رفتاری صحیح.

* چه عوامل اجتماعی باعث وقوع این پدیده می‌شود و چه راه‌کارهایی برای مقابله با آن است؟

برخی ضرورت‌های اجتماعیِ عصر حاضر: مانند مشکل‌های اقتصادی برای معیشت و ضرورت‌های تحصیلی موجب می‌شود که اکثر افراد، بیش‌ترین و بهترین وقت خود، را خارج از منزل صرف کرده و برای یک‌دیگر وقت کافی نگذارند و به تدریج، فرآیند بی‌نیازی از خانواده و وابستگی شدید به محل کار و تحصیل، طی شود. اگر تنوع‌طلبی و بلندپروازی را - که ناشی از تجربه‌ی اجتماعی فرد یا گاهی خیانت زوجین است - نیز در نظر بگیریم، این دلایل اجتماعی، هم‌افزا شده و فرد را به شدت از محیط خانه و خانواده جدا کرده و فراری می‌کند و عدم برقراری رابطه، همان شکاف و انفصال عاطفی را در پی خواهد داشت، تا جایی ‌که ارتباط‌های درون خانواده به حداقل رسیده و دیوار سکوت، موجب ندیدن و نشنیدن یک‌دیگر می‌شود و هر چه اعضا و افراد خانواده کم‌تر باشند، این دیوار، مرتفع‌تر نیز خواهد شد.

طلاق عاطفی در پنج مرحله شکل می‌گیرد: ابتدا زوجین به سرزنش یک‌دیگر می‌پردازند و سپس برای این زندگی رقت‌بار و همراه با شکست خود، سوگواری می‌کنند؛ سپس به خشم و عصبانیت رومی‌آورند و به هم پرخاش می‌کنند و بعد از یک‌دیگر فاصله گرفته و تنها زندگی می‌کنند؛ اما سرانجام مجبور به بازگشت به زندگی - در نهایت بی‌رغبتی و عدم تمایل- وادار به ادامه‌ی زندگی مشترک می‌شوند؛ در حالی‌که همواره آرزوی جداشدن از یک‌دیگر را دارند.

آموزش مهارت‌های زندگی، یکی از برنامه‌های مهم است که باید از طریق نهادهای متولی آموزش رسمی و غیررسمی کشور، توجه ویژه‌ای به آن شود. نقش رسانه‌ها، به‌ویژه رسانه‌ی ملی را نباید در این‌ باره فراموش کرد. مراجعه به مشاوران متخصص که با توجه به آموزه‌های دینی، وظایف و حقوق زوجین را برای یک‌دیگر تشریح می‌کنند، یکی از راه‌کارهای مؤثر در کاهش طلاق عاطفی است.

* سبک زندگی جدید در افزایش میزان طلاق اثر دارد؟ چه راه‌کاری برای حل این مسئله است؟

سبک زندگی جدید و دوران معاصر، مبتنی بر مبانی نظری و تفکر حاکم بر جهان غرب - که عمدتاً نیل به تفرد، فردگرایی و اصالت لذت دارد - موجب تحول در ساختار خانواده، تشکیل خانواده، ازدواج و رابطه‌ی زوجین شده است؛ به‌گونه‌ای که کوچک‌شدن بعد خانوار، کاهش فرزندان، افزایش زندگی مشترکِ بدون ازدواج، تعهد متقابل و تأمین نیازها در خارج از خانه و خانواده، پدیدآمدن یک زندگی دوم در فضای مجازی و گسستن روابط در حیطه‌ی خانواده‌ی گسترده، از آثار طبیعیِ این‌گونه نگرش است؛ بنابراین، با جذابیت‌های زندگیِ خارج از محدوده‌ی خانواده و برقراری ارتباط‌های عاطفیِ خارج از چارچوب و بدون تعهد، آزادی عملی کاذبی را به افراد القا می‌کند که تمامی پای‌بندی‌های گذشته را - که ناشی از ازدواج قانونی و شرعی بوده - از بین می‌برد و یکی از مهم‌ترین علل افزایش آمار طلاق در دنیا، همین شیوه‌های به‌ظاهر مدرنِ زندگی مشترک است.

برای حل این معضل، باید به سنت‌های اصیل دینی و ملی خود مراجعه کرده و براساس ارزش‌های بومی و آموزه‌های اسلامی - که منبعث از فطرت انسان است - شیوه‌های صحیح را احیا کرده و ارتقا دهیم. نیازهای زمانه را به شکلی منطقی و معقول پاسخ دهیم و از الگوهای برترِ دینی، در سطح عموم مردم، الگوپذیری را عملی کنیم.

* نهایت تشکر را از توجه شما داریم!