سلام، صلای صلح و صفا
سادهترین روابط افراد با یکدیگر، برخوردهای کوتاه در اماکن عمومی است که شاید چندان مهم بهنظر نرسد؛ ولی اسلام تأکید دارد این دیدارهای ناگهانی و کوتاه میتواند سبب ایجاد پیوستگی، تقویت عواطف و مهر و محبت گردد. توصیهی آیین محمدی این است که ارتباطهای مذکور با رویی گشاده، سلام کردن و در صورت امکان با فشردن دست یکدیگر انجام گیرد. بسیاری از دوستیهای ارزنده و پایدار از سلام کردن آغاز شده و چه بسیار خصومتهایی که بر اثر سلام کردن زائل شده است، به همیندلیل رسول اکرم h فرمودهاند: «شایستهترین مردم در پیشگاه خداوند و رسول او، کسی است که ابتدا به سلام کند.» و امام باقر a میفرمایند: «خداوند متعال دوست دارد بندگانش باصراحت و آشکارا بر یکدیگر سلام کنند.» اسلام علاوه بر توصیهی مؤکد این سنت پسندیده، برای اینکه سلام کردن در میان مردم متروک نگردد، فرمان داده است اگر کسی قبل از سلام کردن، شروع به تکلم با شما کرد، جواب او را ندهی و خاتم رسولان بخیلترین مردم را کسی میداند که در سلام کردن به دیگران بخل بورزد(کلینی، ج4، ص147).
به هرکس که درود میفرستیم، این پیام کوتاه پرمعنا را به وی میدهیم که: تو از شرّ من و آزار و اذیت من در امان هستی و از سوی من آسودهخاطر باش. معصومین در این باره به فرمودهها و ارائهی طرح و برنامه اکتفا نمیکردند بلکه شخصاً آن را در روابط اجتماعی پیاده میکردند. رسول اکرم (ص) و حضرت علی(ع) در سلام کردن به دیگران، حتی افراد خردسال، بر افراد پیشی میگرفتند. از دیدگاه قرآن، اهل بهشت ضمن اینکه خداوند را تسبیح میگویند، با سلام به یکدیگر تهنیت میگویند(یونس/ 10). به چه کسی سلام نکنیم! هرچند آیین اسلام میخواهد روح محبت و عطوفت را در میان افراد بشریت گسترش دهد، رسول اکرم(ص) از مسلمانان خواسته است بر آنان که آشکارا در جامعه عصیان میورزند و بر معاصی و فسق و فجور اصرار دارند سلام نکنیم، چراکه سلام پیام آرامش و احساس امنیت روانی است و هرگز نباید فسادگستران و اهل منکر در حصار این امنیت قرار گیرند و از ضربههای منفی مسلمانان جهت تغییر در رفتار خویش و اصلاح خود مصون باشند. امیرمؤمنان(ع) فرمودهاند به میخواران و بادهگساران و قماربازان، کافران، شرابخواران، اهل ساز و آواز، کسانی که اهل دشناماند و نیز شاعران بددهن سلام نکنید. امام صادق(ع) هم هشدار دادهاند به کافران، قماربازها، میخواران، منحرفین جنسی، رباخواران و متظاهرین به فسق سلام نگویید. در برخی جاها هم سلام کردن امری پسندیده نیست، بهعنوان نمونه، موقعی که وارد مسجد میشویم و مشاهده میکنیم همه به نماز ایستادهاند؛ هنگامی که شخصی در حمام مشغول نظافت خویش است و یا در دستشویی است، سلام کردن به وی روا نیست(صدوق، 484). اگر کافری یا فاسقی به ما سلام کرد، در پاسخ میگوییم: علیک (بر تو) در حالی که اگر مسلمانی به ما سلام کرد، شایسته است بگوییم: سلام علیکم(فیض کاشانی، ج3،ص386). خوب است مومنین را شاد کنیم! موقعی که با مسلمانان ملاقات و برخورد میکنیم، شایسته است سیمایی خندان داشته باشیم؛ و اگر هم حزن و اندوهی در درون داریم، آن را آشکار نکنیم. یک لبخند ساده بر روی برادری مسلمان خود حسنهای فراموش نشدنی بهشمار میرود. امام پنجم در سخن دیگر اینگونه گوهرافشانی کردهاند: «خدا به کاری مورد پرستش واقع نشده که نزد او محبوبتر باشد از شاد کردن دل مؤمن.» و امام سجاد(ع) نوید دادهاند: «دوستداشتنیترین کارها نزد خدای عزّوجل، شاد کردن مؤمن است»(کلینی، ج4، ص559). اولین قدمهای عطوفت موضوع مهم دیگری که در برخوردهای افراد مورد تأکید قرار گرفته و پیامبر و ائمهی هدی بر آن اصرار ورزیدهاند به گرمی دست یکدیگر را فشردن است. رسول اکرم(ص) میفرمایند: «در برخوردهای شما تحیت کامل میگردد که با دست دادن و مصافحه کردن توأم گردد»(فیض کاشانی، ج3، ص387). امیرمؤمنان(ع) میفرمایند: «وقتی برادران مؤمن خود را دیدار کردید پس با آنان مصافحه کنید و دست در دست هم گذارید و با لبخند و سیمای شاداب و خندان با آنان ملاقات کنید. در این حال وقتی از یکدیگر فاصله میگیرید تمام گناهانتان آمرزیده میشود؛ حتی اگر با کسی کدورتی دارید، دست بده اگرچه او تمایل به مصافحه ندارد؛ زیرا این فرمان خداست آنجا که میگوید: «با وضعی نیکوتر برخورد کن؛ زیرا امکان دارد عداوت موجود میان تو و دیگری از میان برود و دوستی و گرمی جایگزین آن گردد»(فصلت/ 34). زبانت را نگهدار مثل طلا و نقره و دینار! مسلمان واقعی همواره خود را خادم مردم میداند. همین احساسها و محبتهای بااصالت است که بار ارشاد و راهنمایی، دلسوزی و امربهمعروف و نهی از منکر را بهعنوان وظیفهای سنگین بر دوش مسلمانان میگذارد و اینجاست که مسلمان نباید در برابر رفتار و کردار دیگران بیتفاوت باشد. حضرت علی(ع) در وصیت به فرزندش محمد حنفیه میفرماید: «کمال خود بعد از ایمان به خداوند متعال، محبت و احسان به مردم است. آن کسی که با اقشار گوناگون به نیکی معاشرت نکند در او خیری نیست. خداوند متعال چیزی را بهتر از سخن گفتن نیافریده است و از آن زشتتر چیزی را نیافریده است (هنگام ارتباط با مردم) زبانت را نگاهدار همانطور که طلا و نقره و دینار را حفظ میکنی»(حر عاملی، ج8، ص535). سدی جلوی راه محبت از عواملی که مانع محبت نسبت به مردم است؛ خودخواهی است. این تمایل به خوددوستی وقتی شکل افراطی به خود گیرد و بهصورت خودپسندی درآید، غیر از اینکه فرد را از ترقی معنوی و شکوفایی اخلاقی باز میدارد و نقایص او را در نظرش پنهان میسازد از ایجاد ارتباط با دیگران ناتوان میگردد. در تعالیم دینی آمده است که اگر میخواهید از زندگی لذت ببرید و به ساحل آرامش برسید خود را فراموش کنید. خویشتن را قطرهای از اقیانوس جامعه بدانید، به همه مهر بورزید و صفت پسندیدهی دیگردوستی را در خود تقویت کنید. عامل دیگری که سد راه دوستی و محبت ورزیدن است؛ بدگمانیهای بیمورد و خیالی است. در این باره مردم سه گروهاند: عدهای که به همه اعتماد دارند و بدون توجه به اینکه امکان دارد دوستی از بین برود، هرچه در دل دارند بیرون میریزند؛ گروه دوم، به هیچکس اعتماد ندارند و فکر میکنند همهی اقشار غیرقابل اعتمادند و کمترین صداقتی در افراد دیده نمیشود؛ گروه سوم در اعتماد به مردم حالتی متوازن دارند. شیوهی درست در ایجاد رابطه با مردم این است که نه به افراد کاملاً اعتماد داشته باشیم و نه به همه بدگمان باشیم؛ بلکه هنگام پیوند با اشخاص باید حدود اعتماد و معیارهای دوستی را مدنظر داشته باشیم. گاهی امکان دارد فردی در برههای از زندگی درست و سالم باشد؛ ولی در مقطعی دیگر راه خطا بپیماید و رفتهرفته بر اثر لغزش، پلید شود و عکس این حالت هم صادق است. در روایتی آمده است: «دوست خود را چنان دوست بدار که شاید روزی دشمن تو شود و با دشمنت چنان خصومت ورز که امکان دارد روزی جزء دوستان تو باشد»(مجلسی، ج75، ص37). چگونه میتوان محبتی خردمندانه داشت؟ عدهای تصور میکنند حُسن خلق و لطف معاشرت همین است که انسان همه را با خود همراه کند و بهاصطلاح دلجمعی را بهدست آورد؛ اما برای انسانی که به تعالیم الهی معتقد است و در برابر رفتارها و موضعگیریهای خود مسئول است، این روند قابل تأمل است و در هر جامعهای افرادی گوناگون وجود دارند که عدهی کثیری از آنان همچون یک انسان معتقد فکر نمیکنند و خواه ناخواه اهداف والای یک مسلمان مؤمن با منافع عدهای در تصادم و تضاد است. اگر انسان ملتزم به دیانت باشد، در نتیجه با عدهای ارتباط برقرار میکند و از عدهای دیگر گریزان است. امام صادق(ع) فرمود: «پدرم برایم نقل کرد که پدرم علی بنالحسین(ع) به من فرمود: ای فرزند عزیزم! با پنج کس همنشین مباش، گفتوگو مکن و رفیق راه مشو. بپرهیز از همنشین گردیدن و طرح دوستی با دروغگو؛ زیرا چون سراب است، دور را به تو نزدیک و نزدیک را به تو دور میکند. بپرهیز از مجالست فاسق و بزهکار؛ زیرا به خوراکی که تو شدیداً به آن نیاز داری، از تو دریغ میدارد. مبادا با بیخرد رفاقت کنی؛ زیرا او میخواهد به تو سودی برساند و در عوض زیان میرساند. مبادا با کسی که قطع رحم میکند طرح دوستی بریزی و همصحبت گردی؛ زیرا من او را درسه جای قرآن ملعون یافتم(محمد/ 24-23؛ رعد/ 25؛ بقره/27)(کلینی، ج6، ح7، ص499). محبتی که قرآن دستور میدهد آن نیست که با هرکس مطابق خوشایندی او رفتار کنیم و وی را در تمایلهای خود آزاد بگذاریم. محبت خردمندانه آن است که خیر و مصلحت جامعهی بشری باشد نهتنها بهدست آوردن رضایت گروهی خاص. منابع: - قرآن کریم. - حر عاملی، محمدبن الحسن، وسایلالشیعه، ج8، تهران، انتشارات اسلامیه. - شیخ صدوق (1403)، خصال، انتشارات جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم. - کلینی، محمدبن یعقوببن اسحاق، اصول کافی، ترجمهی محمدباقر کمرهای، ج4 و 6 . - فیض کاشانی، ملا محسن (1406)، تفسیر صافی، مؤسسة الاعلمی، بیروت. - مجلسی، محمدباقر(1404)، بحارالانوار، ج 75 و 76، بیروت، الوفا.