راهکارهایی برای جلوگیری از تنش میان زن و شوهر در خانواده
بیشتر زنان جامعهی ما خوب هستند؛ فقط تعداد کمی از آنان بدخُلق، منفعل، بیهدف و ناسازگار یا بهاصطلاح بد هستند؛ بنابراین، بیشتر آنان میتوانند مردی را خوشبخت کنند. بیشتر مردها نیز خوب هستند؛ فقط تعداد کمی از آنان بداخلاق، خشن، ضعیف، بیبرنامه و ناسازگار یا بهاصطلاح بد هستند؛ از اینرو، بیشترشان توان خوشبختکردن زنی را دارند؛ ولی چرا با این همه زن و مرد خوب در جامعهی امروز، وقتی آنها در کنار یکدیگر در زیر یک سقف قرار میگیرند، ناسازگارشده، لحن بیانشان با یکدیگر فرق کرده، رفتارشان تندشده، و بدیهایشان مشخص شده یا بد جلوه میکنند؟ برای جلوگیری از اینگونه تنشها، بداخلاقیها و آشفتگیها، بهتر است زن و شوهر، روی نقاط قوت یکدیگر تمرکز کنند و ویژگیهای مثبت یکدیگر را پررنگتر ببینند؛ چراکه در نهادِ همه ی انسان ها، نیکی و بدی با یکدیگر در هم آمیخته و هیچ فردی بهطور مطلق خوب یا بد نیست. برای رهایی از تنش در بین زن و شوهر، راهکارهایی مطرح می شود که می تواند در بستر خانواده مفید و کارساز باشد.
مدیریت اختلاف
در زندگیهای مشترک بین زن و مرد، بر سر مسائل مختلف، اختلافهایی پدید می آید که ممکن است زن و شوهر را عصبانی و ناراحت کند و به یکدیگر پرخاش کنند. «در این هنگام، ابتدا بهتر است بیفاصله، اعلام آتشبس موقت کرده و در مقابل دیدگان یکدیگر قرار نگیرند؛ چون امکان دارد عصبانیتشان تشدید شود؛ بنابراین، هر یک به اتاقی رفته و کمی فکر کنند تا عصبانیت زیاد باعث تخریب زندگی شان نشود. توجه داشته باشیم که در موقع اختلاف، تمام پردهها را پاره و پل های بین خود را تخریب نکنند. بعد از فکرکردن، دوباره به سراغ هم رفته و جلسه ای ترتیب داده، و سعی کنند همدیگر را محکوم نکنند و دنبال مقصر نباشند (منادی، 1391، 138)»؛ چون این کار نیز سودی نداشته و هر دو در آن سهیم هستند. در واقع، در این برخورد، شناسایی سهم هر یک در بهبود یا تخریب زندگی ملاک است و نه یافتن مقصر! در رویارویی با مسائل و مشکلهای زناشویی، همواره باید انصاف داشت. به بیان دیگر، باید خود را در وضعیت طرفِ مقابل قرار داد. قبول مسئولیت و شناخت انتظارهای متقابل، قدم اول در حلوفصل اختلافها و جلوگیری از تنش است.
تمرکز بر نقاط قوت یکدیگر
همهی انسانها، نقاط قوت و ضعف بسیاری دارند. در مواقعی، این تفاوتها خوب و در مواقعی دیگر بد هستند؛ اما مهم درک این نکته است که زن و شوهر به جای اینکه عیبهای یکدیگر را ببینند و مدام توانمندیهای خود را به رخ طرف مقابل بکشند، بیشتر سعی کنند روی نقاط قوت و توانمندیهای زوج خویش توجه کرده و بهخاطرِ داشتن برخی ویژگیهای خوب، از یکدیگر تعریف کنند. این کار باعث می شود زن و شوهر بعد از مشاجره، زمانی که به رفتار خود فکر می کنند، کلام خوب و تعریف و تمجید از همدیگر را بهخاطر آورده، فقط به رفتار سرد و کلام تند یکدیگر فکر نکنند و مهربانیها و تعریفها به دلیل میزان فراوانی شان، بیشتر ملکهی ذهن زن و شوهر شود؛ از این رو، در صدد ترمیم رابطهی مخدوششده ی خود برمی آیند. برای ترمیم رابطه، بهتر است آنچه را که باعث کدورت و ناراحتی بین زن و شوهر شده فراموش کنند، به همدیگر فرصت جبران دهند و روی جنبه های مثبت رفتارِ طرف مقابل تمرکز کنند. «کسی که میخواهد آثار نامطلوب رفتارهای ناخوشآیند را مهار کند، جنبههای سالم عملکرد خانواده را در نظر میگیرد. خانوادهای که دچار مشکل شده، ممکن است ابتدا قادر نباشد جنبههای مثبت روابط خود را ببیند. افراد این خانواده، به درمانکنندهای نیازمندند تا در میان آنها، ارتباط و همدلی برقرار کند و نقاط قوت را یادآور شود (کنت، 1382، ص 79).» در نظر داشته باشید که هر یک از زوجها، ویژگی و توانمندی خاصی دارد که میتواند مکمل دیگری باشد؛ از این رو، نباید روی نقاط ضعف یکدیگر تمرکز کرد. ضربالمثل این که «متضادها یکدیگر را جذب میکنند» هنوز ممکن است دربارهی برخی ویژگی های مکمل شخصیتی صادق باشد؛ پس به این نکتهی مهم نیز باید توجه شود که لزوماً نباید زن و شوهر، در تمامی زمینه ها مشابه یکدیگر باشند تا اختلاف پدید نیاید؛ بلکه اختلاف در همه ی خانواده ها هست.
توجه به نیازهای یکدیگر و برطرفکردن آنها
هر زن و شوهری خوب میدانند که رابطهی زناشویی، نقش بسیار حساسی را در زندگی زناشویی و بروز اختلاف در خانواده بازی میکند. اشباع بهموقع زن و شوهر از لحاظ جنسی، با فعالیت، کار و کوشش در برآوردنِ وسائل راحتی در زندگی، حسن اخلاق، عواطف انسانی و خویهای نیکو ارتباط مستقیم دارد؛ چنانکه عدماشباع و برآوردهنشدن نیازهای هر یک از زوجین در این زمینه، یک نوع ناراحتی، گرفتگی روحی، کسالت جسمی و تندخویی را در پی دارد و باعث ناراحتی در همسر و فرزندان و موجب سردی روابط می شود و چهبسا، خیانت و حتی در برخی موارد، جنایت را در پی خواهد داشت.
هر زنی به مقتضای فطرت سالم خود، خوب درک میکند که زناشویی رموزی دارد و بهکاربردن این رموز - که در رأس آن، ظرافت زنانه است - چهقدر در جلب رضایت مرد و دلبستهساختن او به خانه و زندگی نتایج حیاتی دارد و محرومکردن شوهر از آنها، عواقب ناگواری در ذهن و روح او باقی میگذارد؛ از این رو، همواره تسلیم شوهر خویش است؛ حتی در مواقعی که خشمگین و عصبانی است. این نکته نیز حائز اهمیت است که شور و شوق جنسی برای همیشه باقی نمیماند؛ اما محبت و عشق، تا پایان عمر با انسان است. زن و شوهر باید سعی کنند محبت و عشق را، جایگزین شور و شوق جنسی زودگذر کنند که دیگر، خیانت مرد به همسر پیش نیاید؛ همینطور مرد نیز مؤظف است با عشق و محبت، زن را سیراب کرده، به نیازها و خواستههای او توجه ویژه داشته باشد و آنقدر درگیر فرزندان نشود که از توجه به همسرش غافل شود.
با بروز مشکل نیز، زن نباید جنجال راهانداخته و دست شکایت به پیش دیگران ببرد و اگر نتیجه ی مثبتی نگرفت، دست به اهانت، جدایی، خودکشی و... بزند! از این رو، بهترین راه این است که در چنین مواقعی نخست به خود بپردازد و سعی کند بفهمد عامل ناراحتی و آشفتگی شوهرش چیست. وقتی خود را از هر جهت، آمادهی اقدام دید، آنوقت با مهربانی، لطف و محبت سرشار - که نثار شوهرش می کند - او را به خانه و زندگی زناشویی خود راغبتر کرده و در واقع، از نعمت زیبایی و رسیدگی به خود، برای خوشبختیاش در حیات زناشویی کمک بگیرد.
یکی از تفاوتهای روانشناسی زن و شوهر، نیاز زن به احترام و نیاز مرد به تقدیر است. وقتی مرد در رفتارش به اندیشهها و احساسهای همسرش توجه میکند، زن کاملاً مطمئن میشود که شوهرش برای او احترام قایل است و وقتی زن حس کند که شوهرش به او احترام کرده است، بهراحتی از همسرش تقدیر میکند؛ بنابراین، با این کار یکی از نیازهای اساسی او را برآورده میسازد. بیتردید حفظ احترام و شخصیت یکدیگر، باعث صمیمیترشدن و تحکیم روابط زوجین و در نتیجه، حفظ استحکام خانواده خواهد بود و بر فرزندان اثر مثبت مستقیم دارد؛ چراکه به فرزندان میآموزد که به همگان احترام بگذارند و از توهین و تحقیر دیگران بپرهیزند. «تعامل خوب زوجین با یکدیگر، علاوه بر فراهمکردن فضای گرم و صمیمی در خانواده، گام بزرگی در تأمین امنیت روانی، نشاط، شادابی، سلامت جسمی و روحی اعضای خانواده خواهد بود (حرعاملی، 1347، ص 169، ج 14)»؛ از این رو، امیرالمؤمنین بهترین زنان را چنین معرفی کردند: «بهترین زنان شما، پنج صفت دارند: سبکبار و کمصداقاند، نرمخو و خوشرفتارند، مطیع و موافقاند، آنگاه که همسر خشم گیرد، خواب به چشمشان نرود تا راضی گردد و در غیاب شوهر، حافظ (مال و آبروی) اویند. چنین زنانی کارگزاری از کارگزاران خداوندند و عامل خداوند نیز، ناکام و خسارت دیده نخواهد شد (کلینی، 1365، ص 325، ج 5).»
شوخیکردن با یکدیگر
«گرچه تعریف شوخی دشوار است، تشخیص آن آسان است. شوخی، یک سرچشمهی طبیعی در خانوادههاست که در بسیاری از مواقع، بهندرت اتفاق میافتد. شوخی میتواند موقعیتهای تحملناپذیر را تحملپذیر و موقعیتهای ناگوار را گوارا کند (کنت، 1382، ص 79).» زندگی چندسویه است؛ گاهی چنان در جدیبودن گرفتار میشویم که سمت روشنتر زندگی را فراموش کرده و توجه خود را کاملاً به ساحتهای تاریک زندگی متمرکز میکنیم. زندگی باید از سرچشمهی عواطف سیراب شود و چهرهی بیش از اندازه جدی در خانواده، میتواند منشأ آسیبهای فراوان باشد. شاید همسر، بیرون از منزل در محدودهی قواعد و مقررات، به سمتوسوی جدیبودن سوق داده شود (مثل مردی که در محیط نظامی فعالیت میکند)؛ اما باید بداند که منزل، محل کار نیست! اگر شوهر، یک نظامی است یا خانم، یک مدیر است، با اینکه هر دو خارج از خانه در یک چارچوب مقررات منحصر هستند، باید در محیط خانه، نقش شغلی خود را فراموش کرده و در سِمَت زن و شوهر ایفای نقش کنند و جریان منزل و روابط خانوادگی را از قواعد بیرون از خانه جدا سازند. در چارچوب خانه، هر دو باید یک همسر مهربان و پرعطوفت بوده و برای استحکام و گرمای خانواده، لازم است همواره از فن شوخی استفاده کنند. «شوخی، خواه خودجوش باشد یا مرحلهای، سبکبالی و احساس خوبی ایجاد میکند. وقتی یکی از زوجین شوخطبع باشد، میزان تضاد در آنان 67% کمتر است (حسینزاده، 1386، 322).»
بخشش یکدیگر
«بخشش، عبارت از روال منطقیِ رویارویی با تألمِ ناشی از جراحت روحی، بازسازی احساسها و باورهای شخصی است. فرآیند بخشش شامل سه مرحله است: فراموشکردن آنچه از قبل رخ داده است، تشخیص آنچه فعلاً در حال رویدادن است و آیندهنگری (کنت، 1382، ص 75).» گاهی دیگران به شدت، احساس انسان را جریحهدار میکنند؛ بهویژه کسانی که انسان دوستشان دارد و بهدلیل احساس خوبی که به آنها دارد، بهطور طبیعی، از آنها انتظار بیشتری دارد و نمیتواند از آنچه اتفاق افتاده است، صرفنظر کند؛ لذا تنها یک راه برای برقراری ارتباط میبیند و آن، بخشش است. برای اینکه چنین روالی در پیش گرفته شود، باید آگاهانه تصمیم بگیرد او را ببخشد. اگر چنین کاری برای انسان غیرممکن است، حداقل تصمیم بگیرد که درصدد انتقامجویی نباشد؛ البته عمل به این تصمیم، بهویژه در ابتدای کار، دشوار است؛ زیرا برای اینکه احساس بخشش شکل بگیرد، زمان لازم است.
دقت در انتخاب واژهها
برخی از زوجها، بدون اینکه به عواقب واژهها و جملهها فکر کنند از آ ن ها استفاده میکنند و این نوع رفتار، کدورت زیادی بین زن و شوهر ایجاد می کند؛ برای مثال، شوهر به همسرش چنین میگوید: «تو همیشه هر وقت مادر من اینجا میآید، بیحوصلهای و حالت، خوب و مساعد نیست!» یا زن به همسرش چنین میگوید: «هر وقت برادر من قصد دارد به اینجا بیاید، تو اضافهکاری داری؛ تو هیچوقت حوصلهی فامیلهای من را نداری!» زن و شوهر، واژههایی را همچون: هیچ وقت، هرگز، اصلاً، همیشه و هزاران نوع از این مثالها در زندگی بهکار می برند که به عواقب آن نمی اندیشند. به اینکه آیا این حرفها در واقع، صحت دارند، یا فقط برای ناراحتکردن همسر از این عبارتها استفاده میشود. در مجموع، بیان این واژهها در زندگی مشترک، اثر منفی زیادی گذاشته، هر دو را برای ادامهی رابطه با یکدیگر و زندگی مشترک، دلسرد می کند.
تعریف مشابه از موقعتهای زندگی
هر موقعیتی که با آن برخورد میکنیم، ابتدا تعریفی از آن در ذهن داریم؛ یعنی قبلاً آموختهایم که آن موقعیت، چه شکلی است و قوانین و آداب آن موقعیت چگونه باید باشد. «اگر زن و مردی، تعریف مشابهی از موقعیتهای مختلف زندگی خود داشته باشند، کمتر تنش بین آنان پدید آمده؛ بنابراین زندگی مشترک آنان بیشتر تضمین خواهد بود. این امری است که در ازدواجهای سنتی، بیشتر شاهد هستیم؛ چون در این حالت، شخصیتها، عادتوارهها و فرهنگهای مشابه، بیشتر دیده میشود؛ بنابراین هر دو، تعریف مشابهی از موقعیتهای مختلف زندگیِ مشترک دارند (منادی، 1391، 52).» طبق تعریفهایی که از موقعیت زندگی مشترک داریم، از خانوادههای خود آموختهایم چگونه رفتار کنیم، چه وظایفی بر عهدهی ماست، چه کارهایی را نباید انجام دهیم و در آخر، چگونه زندگی کنیم. اگر مشابهت بیشتر بین تعریف موقعیت زن و مرد باشد، امکان تداوم زندگیِ مشترکشان بیشتر خواهد بود! و برعکس، تفاوت در تعریف موقعیت زن و مرد، اختلاف را پدید آورده و تشدید خواهد کرد.
مداراکردن با یکدیگر
یکی از مهمترین عوامل در پایداری زندگی مشترک، رفق و مداراست. «رفق، عبارت است از برخورد نرم با دیگران، به آنها جادادن و در حق آنان خشونت روانداشتن که در پیدایش این سه زاویهی خوشاخلاقی، یعنی نرم برخوردکردن، همدمیِ نیکو و تحملکردنِ دیگران بهگونهای که از انسان فرار نکنند، نقش فراوانی دارد (حسینزاده، 1386، 322).» این ویژگی، در زندگی اجتماعی بهطور عام و در نهاد خانواده بهطور خاص، اهمیت ویژهای دارد. این اصل، از مهمترین اصول سیاسی در مدیریت، رهبری و تربیت مردم است. در نهاد خانواده نیز، اجرای این اصل از قوانین بسیار فراگیر است. بهطور کلی، در برخورد با حالتهای درونی همسر و موقعیتهای بیرونی زندگی باید مدارا کرد. یکی از اصحاب امیرالمؤمنین a از همسر خود شکایتی را نزد حضرت طرح کرد و حضرت پس از پذیرش نواقصی که در میان آنان بود، به او توصیه کردند: «در تمام حالتها، با همسران مدارا کنید»؛ بنابراین، بیشترین اثر در اصلاح یا حداقل تقلیل ناسازگاری همسران، از طریق مدارا شکل میگیرد.
دریچهی پایانی عوامل متعددی میتوانند در داشتن زندگی مشترکِ خوب و مستحکم مؤثر باشند. ابتدا شناخت خود و آگاهی از اولویتهای موردپسند، سپس رسیدن به اولویتهایی که زن و شوهر در نظر دارند و بعد، مشابهبودن یا نزدیکبودن شخصیتها و عادتوارهها و در نهایت هم، داشتن تفاهم فکری و شناخت از روحیههای یکدیگر، باعث میشود زوجین از موقعیت پدیدآمده، برای داشتن یک زندگیِ سراسر شاد و خوشبخت، استفاده کنند؛ البته لزوماً نباید زن و شوهر کاملاً شبیه یکدیگر باشند تا زندگی آرام و بانشاطی داشته باشند؛ چراکه زن و مرد با تفاوتهایشان اگر مکمل یکدیگر باشند، یعنی هر یک نیمهی خالی دیگری را پر کند، نهتنها تفاوتها باعث تضعیف نیست؛ بلکه باعث تحکیم و انسجام زندگی مشترک نیز هست؛ مثلاً عصبانیت یکی با آرامش و خونسردی دیگری تکمیل می شود و خساست یکی با دستودلبازی دیگری کامل می گردد. به این شکل، گاهی تفاوتها چهبسا باعث تحکیم و انسجام زندگی مشترک نیز بشود. زن و شوهر باید سعی کنند بدانند که تفاوت در چه زمینههایی میتواند زندگی مشترک آنان را تقویت کرده و چه عناصری میتواند برای زندگی مشترکشان خطرساز باشد؛ پس بهتر است زن و شوهر روی جنبه های مثبت یکدیگر تمرکز کرده، با هم مدارا کنند و از اشتباههای یکدیگر بگذرند و فقط به زندگی فیزیکی در کنار همدیگر اکتفا نکنند. بهتر است سعی کنند تا با دقت کافی در تکتک این نکتهها، از زندگی مشترک خود نهایت استفاده و لذت را ببرند؛ لذا هم از ایجاد تنش در بین زن و شوهر جلوگیری شده و هم فضایی برای فرزندان مهیا میشود که آنان نه فقط در رفاه مادی، بلکه در فضایی آرام بخش و توأم با عشق و محبت رشد کنند و بتوانند از تمام استعدادهای بالقوهی خود، نهایت استفاده را ببرند. در چنین شرایطی، برندگان اصلی، زن و شوهری هستند که از زندگی خود نهایت لذت را میبرند و فرزندانی که زندگی خوب، آرام و سالمی در کنار والدین بامحبت خود دارند؛ از این رو، هم والدین به محصولهای خوبِ خود افتخار میکنند و هم جامعه میتواند به رشد، پیشرفت و انسجامِ پایدار برسد. منابع: 1. حسین زاده، علی (1386)؛ نقش رفق و مدارا در خانواده، قم: مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امامخمینی. 2. حرعاملی، محمد بن الحسن (1347)؛ وسائلالشیعه، ج 14، قم: آلالبیت الإحیاءالتراث. 3. کلینی، محمد بن یعقوب (1365)؛ الکافی، ج 5، تهران: الاسلامیه. 4. کنت، دیویس (1382)؛ خانواده، ترجمهی فرشاد بهاری، تهران: تزکیه. 5. منادی، مرتضی (1391)؛ عوامل مؤثر بر بهبود زندگی خانوادگی، تهران: آوای نور.