بروید با هم رفیق باشید!

نویسنده


توصیه‌های امام‌خمینی (ره) برای رفتار با زنان و حفظ کرامت خانواده‌

یکی از مهم‌ترین مسائل زندگی، رعایت اخلاق و حدود آن است. این ویژگی در اولیای خدا و بزرگان تاریخ، نمود زیادی داشته و هر کدام از آن‌ها به تناسب دوره و شرایط زندگی‌، یاد نیکی از خود بر جای گذاشته‌اند؛ برای نمونه می‌توان از آیت‌الله خمینی(ره) نام برد. ایشان علاوه بر مسند مهمی که داشته‌اند، از خانواده و رسیدگی به آن‌ غفلت نکرده و همواره به نکته‌هایی توجه داشته‌اند که امروزه در بسیاری از خانواده‌ها بی‌اهمیت تلقی می‌شود و فراموش شده است. نمونه‌هایی از اصول اخلاقی امام‌خمینی(ره) را از قول نزدیکان ایشان در زیر می‌خوانید.

رفتار امام با خانواده

ایشان، هیچ‌گاه در منزل به اهل خانه، امر و نهی نمی‌کردند و کارهای شخصی‌شان را خود انجام می‌دادند. برای یک لیوان آب به کسی فرمان نمی‌دادند و همواره احترام خاصی برای همسرشان قائل بودند. هرگاه به مجلسی وارد می‌شدند، به همگان سلام می‌کردند و حتی اهل منزل نیز کم‌تر می‌توانستند در این کار، از امام پیشی بگیرند. در شب‌های غیر ماه رمضان که قرار نبود کسی روزه بگیرد، ایشان هیچ‌کس را بیدار نمی‌کردند. خودشان چای درست می‌کردند و اغلب یک تخم‌مرغ، سحریِ ایشان بود؛ حتى خویشاوندان ایشان مى‌گفتند: «آقا از پانزده سالگى‌اش که در خمین بودیم، یک چراغ کوچک موشى برمی‌داشتند و مى‌رفتند به یک قسمت دیگر که هیچ‌کس بیدار نشود و نماز شب مى‌خواندند.»

خانم مى‌گویند: «تا حالا نشده که من از نماز شب ایشان بلند شوم. چون به‌هیچ‌وجه چراغ را روشن نمى‌کردند. نه چراغ اتاق را روشن مى‌کردند، نه چراغ راه‌رو و نه حتى چراغ دست‌شویى را. براى این‌که کسى بیدار نشود، هنگام وضوى نماز شب، یک ابر زیر شیر مى‌گذاشتند که آب چکه نکند و صداى آن کسى را بیدار کند.»

رفتار امام با همسر: امام، محیط زندگی و احترام به همسر و فرزندان را، بخشی از سلامت و سعادت جامعه‌ی آینده می‌دانستند. همسر امام در پاسخ به این پرسش که ایشان در طول سال‌های زندگی با شما چگونه رفتار کرده است، می‌گوید: «رفتار ایشان با من، بسیار خوب بود. من خیلی راضی هستم. همیشه احترام مرا داشتند. هیچ‌وقت با تندی صحبت نمی‌کردند. هرگز حاضر نبودند در خانه کار کنم . اگر لباس و حتی چای می‌خواستند، می‌گفتند ممکن است، بگویی به من فلان لباس را بدهند! حتی گاهی خودشان چای خودشان را می‌ریختند. امام، احترام ویژه‌ای برای من قائل بودند و حتی در اوج عصبانیت نیز هرگز بی‌احترامی و اسائه‌ی ادب نمی‌کردند. همیشه جای خوب را به من تعارف می‌کردند و همیشه تا من سر سفره نمی‌آمدم، شروع به غذاخوردن نمی‌کردند؛ به بچه‌ها هم می‌گفتند صبر کنید تا خانم بیاید (ستوده، ج 1، ص 50).»

فاطمه طباطبایی (همسر سیداحمد خمینی) از همسر امام این‌گونه نقل می‌کند: «آن زمان که بچه‌ها کوچک بودند، شب‌ها خیلی گریه می‌کردند و تا صبح بیدار می‌ماندند. امام شب را تقسیم کرده بودند؛ یعنی مثلاً دو ساعت خودشان از بچه‌ها نگه‌داری می‌کردند و من می‌خوابیدم و دو ساعت خودشان می‌خوابیدند و من بچه‌ها را نگه‌داری می‌کردم.»

رفتار امام با فرزندان: یکى از دختران امام مى‌گوید: «آن‌چه که در منزل ما مطرح نبود، دختر یا پسر بودن بچه‌ها بود. همه‌ی بچه‌ها براى امام عزیز بودند. ما هیچ‌وقت احساس نکردیم که حتى ایشان کدام‌یک از ما را بیش‌تر دوست داشتند و کدام‌یک را کم‌تر؛ البته به‌ظاهر، به اولاد دختر، محبت بیش‌ترى اظهار مى‌کردند (ستوده، ج 1، ص 102).»

یکی دیگر از فرزندان امام، رفتار او را این‌گونه بیان مى‌کند: «رفتارشان با تک‌تک فـرزندان به‌گونه‌اى بود که هر کس فکر مى‌کرد او را بیش‌تر از بقیه دوست دارند.»

رفتار امام با بچه‌ها

خانم طباطبایی، درباره‌ی رفتار امام با بچه‌ها و بازی ایشان با نوه‌اش علی، چنین می‌گوید که امام به بچه‌ها خیلی علاقه داشتند. به آن‌ها خیلی محبت می‌کردند و سعی داشتند بچه‌ها را خوش‌حال کنند. علی کوچک بود. گاهی کارهایی می‌کرد که مناسب نبود؛ حتی ممکن بود برای آقا ایجاد ناراحتی کند؛ ولی آقا با کمال خوش‌حالی و خنده می‌گفتند مسئله‌ای نیست! بچه را آزاد بگذارید؛ چون آقا تمام شبانه‌روز را در خانه بودند و علی هم در کنار ایشان بود؛ لذا با علی مأنوس بودند و علی هم به آقا انس گرفته بود. یک بار من پیش آقا رفتم و دیدم علی در کنار ایشان نشسته است و از آقا تقاضای ساعت‌شان را دارد، ایشان فرمودند: «پدرجان! آخر ساعت زنجیرش می‌خورد به چشمت و اذیت می‌شوی.» علی گفت: «خوب عینک‌تان را بدهید.» ایشان فرمودند: «عینکم نیز همین‌طور، به چشمانت می‌زنی و چشمانت اذیت می‌شود؛ چشم تو حالا ظریف است، گل است.» علی اصرار کرد که آقا، عینک را بدهد. ایشان فرمودند: «نه؛ دسته‌اش را می‌شکنی و من دیگر عینک ندارم. نمی‌شود بچه به این چیزها دست بزند.» چند دقیقه‌ای گذشت و علی در خانه چرخی زد و دوباره آمد و گفت: «آقا!» امام فرمودند: «جانم!» علی گفت: «آقا! بیا تو بچه شو، من آقا می‌شوم!» امام فرمودند: «خیلی‌خوب، باشد.» علی گفت: «پس پاشو از این‌جا، بچه که جای آقا نمی‌نشیند.» امام بلند شدند و خودشان را کنار کشیدند. علی گفت: «عینک را بده، ساعت را هم بده. بچه که به عینک و ساعت دست نمی‌زند!» آقا فرمودند: «بیا، من به تو چه بگویم؟ راهش را درست کردی و عینک و ساعت را گرفتی.» گاهی علی به آقا می‌گفت بنشینید تا من شما را حمام کنم. آن‌وقت آقا می‌نشستند و علی سر و صورت ایشان را می‌شست. علی دستش را به دیوار می‌کشید که مثلاً صابون است بعد به سر و صورت آقا می‌مالید. من به علی می‌گفتم با این کار آقا را اذیت می‌کنی و آقا می‌فرمودند: «نه اذیت نمی‌کند، بگذارید کارش را بکند.» تعجب می‌کردم و به خود می‌گفتم: «امام با این‌ همه کار و با این‌ همه خستگی، چه‌قدر حوصله دارند و چه‌قدر به بچه‌ها محبت دارند.»

امام بعد از سن تکلیف بچه‌ها، بیش‌تر دقت‌شان در تعلیم و تربیت آن‌ها بود. همیشه از ما می‌پرسیدند: «آیا شما می‌دانید بچه‌ی‌تان کی از خانه بیرون می‌رود و کی می‌آید؟ با چه کسانی رفت و آمد دارد، یا چه صحبت‌هایی می‌کند؟»

توجه امام به نقش مادر و زن در خانواده

امام بارها به من می‌گفتند: «این‌که می‌گویند بهشت زیر پای مادران است؛ یعنی باید این قدر جلوی پای مادر صورت به خاک بمالی، تا خدا تو را به بهشت ببرد.»

امام نقش مادر را در خانه خیلی تعیین‌کننده می‌دانستند و به تربیت بچه‌ها خیلی اهمیت می‌دادند. گاهی که ما شوخی می‌کردیم و می‌گفتیم پس زن باید همیشه در خانه بماند، می‌گفتند: «شما خانه را دست‌کم نگیرید! تربیت بچه‌ها کم نیست. اگر کسی بتواند یک نفر را تربیت کند، خدمت بزرگی به جامعه کرده است.» ایشان معتقد بودند: «تربیت فرزند، از مرد برنمی‌آید و این کار، به‌طور دقیق به زن بستگی دارد؛ چون عاطفه‌ی زن بیش‌تر است و قوام خانواده هم باید براساس محبت و عاطفه باشد (ستوده، ج 1، ص 172).»

حضرت امام درباره‌ی شغل بانوان نیز هیچ‌گونه ممانعتى نکرده و پیوسته مى‌فرمودند: «فعالیت کنید؛ ولى حدود شرعى، از جمله رضایت همسر، را رعایت کنید (ستوده، ج 1، ص 173).»

یکی از فرزندان امام می‌گوید: «اگر ما دو ـ سه نفری با هم نزد امام می‌رفتیم و صحبت می‌کردیم، ایشان می فرمودند: «چرا این‌جا نشسته اید و مادرتان در حیاط تنهاست؟ بروید پهلوی مادرتان صحبت کنید.» همیشه خیلی به خانم احترام می‌گذاشتند و خیلی به ایشان اظهار محبت و علاقه می کردند و مقید بودند این اظهار محبت و علاقه را جلوی ما فرزندان علنی کنند (پابه‌پای آفتاب، ج 1، ص 67).» فرزند دیگر امام می گوید: «یک روز من ایستاده بودم و دخترهایم نشسته بودند. امام با ناراحتی گفتند: «بلند شوید! مادر شما جلوی شما ایستاده؛ چرا شما نشسته اید؟ بلند شوید از جای‌تان (ستوده، ج 1، ص 91)!»

توصیه‌ی امام به زوج‌های جوان

حجت‌الاسلام و المسلمین سیدعلی‌اکبر حسینی نقل می‌کند: «فرزندم را برای جاری‌کردن خطبه‌ی عقد، خدمت حضرت امام q بردم. بعد از اتمام عقد، امام‌ رو به عروس و داماد کردند و سه‌بار فرمودند: «با هم بسازید و با هم رفیق باشید. این امر، رمز موفقیت زندگی است. زن باید در خانه به شوهر و فرزندان خدمت کند و شوهر هم در بیرون از خانه کار کند. اگر صمیمیت باشد، حتی اختلاف‌های جزئی پیش نمی‌آید. سعى کنید با هم رفیق باشید. اگر مرد هستى و در بیرون از خانه هزاران مسئله دارى، وقتى به خانه می‌آیی، ناراحتی‌هایت را پشتِ در بگذار و سعى کن با لطف و مهربانى داخل خانه شوى (ستوده، ج 1، ص 173).»

 امام خطاب به عروس خانم‌ها مى‌گفتند: «تو هم ممکن است در خانه خیلى کار کرده و خسته باشی؛ ولى نباید خستگى خود را به شوهرت منتقل کنى. به استقبالش برو و زندگى گرمى براى خودتان درست کنید.»

امام در هنگام خواندن خطبه‌ی عقدی به عروس گفتند: «هروقت شوهرت خیلی عصبانی است و به تو تهمتی زد و چیزهای خلافی گفت، آن‌موقع به او چیزی نگو. بعد که از عصبانیت افتاد، به او بگو این حرفت تهمت بوده.» بعد هم به داماد گفتند: «اگر وارد منزل شدی و دیدی خانمت عصبانی است، آن تذکرها را به او ندهید (شریعتی‌مهر، 1392، 30).»

 

منابع:

1. ابراهیمی‌اقلیدی، علی و عباسی، رقیه (1392)؛ رازهای همسرداری، انتشارات بیت الاحزان.

2. ستوده، امیررضا (1388)؛ پابه‌پای آفتاب، تهران: نشر پنجره.

3. شریعتی‌مهر، غلامرضا (1392)؛ زمانی برای خدا، قم: بوستان کتاب.

4. محمدی‌ری‌شهری، محمد (1389)؛ تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث، قم: دارالحدیث.