سیری در سیرهی عملی رفتار علمای دین با همسر
به کوشش: نرگس اسفندیاری
کارشناس ادبیات عرب
در دین اسلام، هیچ کانونی محبوبتر از کانون خانواده نیست. در متون دینی، بهترین مردان کسانی هستند که برای خانوادهی خود، خشن و متکبر نباشند، به آنان ترحم و نوازش داشته باشند و آنان را آزار ندهند. رسول خداh میفرمایند: «بهترین شما کسی است که در رابطه با خانوادهاش بهترین باشد و من در رابطه با خانوادهام بهترین شما هستم (تهذیب الاحکام).» رفتار علمای دین با همسران خود میتواند الگوی خوبی برای نیکی به همسر در اسلام باشد. در میان این علما، چند شخصیت دینی انتخاب شده تا گوشهای از زندگی آنان یادآور رفتار دینی پسندیده در میان زوجین باشد.
حضرت امام خمینیq
امام خمینی علاقه و محبت وافری به همسرشان داشتند. ایشان همواره میفرمودند: «خوش به حال من که چنین همسری دارم! فداکاریای که خانم در زندگی کردند، هیچکس نکرده است.» همسر امام تعریف میکردند که چون شبها بچههایشان خیلی گریه میکردند و تا صبح بیدار میماندند، امام شب را تقسیم کرده بودند؛ دو ساعت خودشان بچه را نگه میداشتند و دو ساعت خانم. روزها بعد از تمامشدن درس، امام ساعتی را به بازی با بچهها اختصاص میدادند تا در تربیت بچهها کمک کرده باشند.
آیتالله محمدعلی قاضیطباطبایی
آیتالله شهید قاضی، ادارهی خانوادهی هفتنفره را عهدهدار بود. در هر محفلی، فرزندان را به احترام و تکریم مادرشان سفارش میکرد و بارها به آنان میگفت: «مادر در حق شما زحمتهای طاقتفرسایی تحمل کرده و کمتر بانویی اینگونه با سختیها و دشواریها کنار آمده است. قدرش را بدانید و با او رئوف و فروتن باشید. ایشان با آنکه ناملایمتهای زیادی را تحمل میکردند، عوارض این گرفتاریها و آشفتگیها را به منزل نمیبرد و با سیمایی آرام، شاد و بانشاط به خانه گام مینهادند، گویی هیچ اتفاقی روی نداده است.»
علامه محمدحسین طباطبایی
خانم نجمهسادات طباطبایی، دربارهی رفتار پدر با مادرش میگوید: «پدرم همیشه از گذشت و تحمل مادرم تمجید میکرد و میگفت: «این زن، یازدهسالونیم در نجف، تحمل هر سختی را کرده است. من مشغول درسخواندن بودم و او تنها در خانه.» وقتی مادرم مریض میشد، اصلاً اجازه نمیدادند از بستر بلند شود و کاری انجام دهد. مادرم پیش از فوت، حدود 27روز در بستر بیماری بود. در این مدت، پدرم از کنار بستر ایشان لحظهای بلند نشدند. تمام کارهایشان را تعطیل کردند و به مراقبت از او پرداختند.» علامه طباطبایی میگفتند: «این زن بود که من را به اینجا رساند. او شریک من بود و هر چه کتاب نوشتهام، نصفش مال این خانم است (تاجدینی، 40).»
آیتالله عبدالحسین دستغیب
از جمله ویژگیهای شهید دستغیب، اخلاق خوش و گشادهرویی ایشان بود که این ویژگی را در محیط خانواده نیز حفظ میکرد. پسرشان میگوید: «مرحوم ابوی، علاوه بر توجه به بُعد سیادت مادر، در حسن خلق با همسر خود، نمونه بود. علاقهی خاصی بین آن دو بود و هیچوقت اهل دعوا و اوقاتتلخی نبود. در ایام مریضی مادرم از بچهها نگهداری میکرد و حتی از نظافت آنها هم ابایی نداشت. بهخاطر اینکه آثار حملهی وحشیانهی عوامل پهلوی در سال 42 تا آخر عمر، مرحوم والده را آزار میداد، شهید دستغیب گاهی پرستاری از ایشان را عهدهدار میشد و نهایت رفق و مدارا را داشت و هر سال، مرحوم والده را به زیارت میفرستاد.»
علامه محمدتقی جعفری
در زندگی مشترک علامه جعفری و همسرشان درسهای زیادی بود. استاد برای همسرشان احترامی خاص قائل بودند. احترام مثالزدنی استاد به همسرش سه دلیل عمده داشت: نماز اول وقت، صبر و شکیبایی در مرارتها و سختیها و مهمانداری و مهماننوازی ایشان.
همسر این فیلسوف، دانش بالایی نداشت. فرزندشان در اینباره میگوید: «استاد پس از مباحثه با افلاطون، ارسطو، کانت، ماکیاول و... نزد همسر میآمد و همسطح و همزبان او میشد. استاد بدون ذرهای خودبینی به زبان آذری با همسرشان صحبت و به او محبت میکرد. یکبار سوءتفاهمی بین همسر استاد و ایشان پیش آمد، کمی صحبت کردند. استاد ده دقیقه سکوت کردند سپس رفتند و در حضور خانواده عذرخواهی کردند، خم شدند و دست همسر را بوسیدند. فیلسوف شرق خم میشود و دست همسر بیسوادش را میبوسد. هنگامی که همسر استاد بر اثر بیماری به دیار باقی شتافت، استاد چنین گفتند: همهچیز من، از دست رفت (جوادی، 148 ص).»
آیتالله العظمی عبدالکریم حائری
مؤسس حوزهی علمیهی قم، فرموده بود: «من به جایی نرسیدم؛ اما اگر توانسته باشم خدمت به اسلام بکنم در اثر دو عمل است: اول اینکه در نجف زنی داشتم کور و پیر، این زن کور و پیر را مستراح میبردم، حتی کولش میکردم و روی پشتبام میبردم، صبح هم کولش میکردم و پایین میآوردم. او را کول میکردم در سرداب میبردم، غذا دهانش میگذاشتم، غذا برایش میپختم و او هم گاهی میگفت: آقا خیرت دهد (اسفندیاری، ص27)!»
آیتالله میرزا جوادآقا تهرانی
همسر آیتالله میرزا جوادآقا تهرانی از سادات علویه بود. علاوه بر احترام زیادی که آقا برای ایشان قائل بود، هروقت هم که فرصت بود در خانه یار و کمککار ایشان بود. گاهی دیده میشد که جارو به دست گرفته و حیاط منزل را جارو میزنند و این در حالی بود که راهرفتن با عصا برایشان مشکل بود.
ایشان در یکی از شبها، دیروقت به منزل میرسد و متوجه میشود کلید منزل همراهشان نیست. برای رعایت حال خانوادهیشان که در خواب هستند از درزدن خودداری میکنند و با توجه به اینکه هوا هم قدری سرد بوده است، در کوچه میماند و تا اذان صبح قدممیزند. هنگام اذان صبح که اهل خانه برای نماز صبح بیدار میشوند، آقا درمیزند و وارد خانه میشود، سؤال میکنند: «چرا زنگ نزدید؟» ایشان میگویند: «شما خواب بودید. زنگ من موجب اذیت و آزار شما میشد (کریمخانی، ص 44).»
حجتالاسلام علی دوانی
استاد دوانی، در کتاب ارزشمند خاطرههای خود دربارهی گذشت و ایثار همسرش نوشت: «اگر ایشان نبود، یک کتاب هم نمینوشتم.» دختر ایشان دربارهی محیط سرشار از محبت و یکرنگی در خانهیشان، نکتهی جالبی را بیان داشت: «مادرم دچار عارضهی سکتهی مغزی شد و پدرم که تحمل یکربع دیرتر بیدارشدن ایشان را نداشت، وقتی او را میدید، غصه میخورد. بابا وقتی به اتاق میآمد، بلند سلام میکرد. جای تعجب بود که مادرم، قادر به تکلم نبود؛ اما طوری که همه میشنیدیم جواب سلام را میداد. بابا روی تخت کنار مادرم مینشست و دست او را میبوسید و میپرسید که حال دختر علامهی مجلسی چهطور است؟»
شهید آیتالله مرتضی مطهری
همسر شهید مطهری دربارهی 26 سال زندگی مشترک با همسرش میگوید که ایشان بسیار مهربان بودند و بعد از چندین سال زندگی، همان مهر و محبت روزهای اول ازدواج بین ما برقرار بود. یکبار برای دیدن دخترم به اصفهان رفته بودم و بعد از چند روز با یکی از دوستانم به تهران برگشتیم. نزدیکیهای سحر بود که به خانه رسیدم. وقتی وارد خانه شدم، دیدم همهی بچهها خواب هستند؛ ولی آقا بیدار است. چای حاضر کرده بود. میوه و شیرینی چیده بود و منتظر من بود. دوستم از دیدن این منظره، بسیار تعجب کرد و پرسید: «همهی روحانیون اینقدر خوب هستند؟» بعد از سلام و علیک وقتی آقا دیدند بچهها هنوز خواباند، با تأثر به من گفت: «میترسم یکوقت من نباشم و شما از سفر بیایید و کسی نباشد که به استقبالتان بیاید.» ایشان همیشه به من و دخترها میگفتند: «خوشحال باشید که زن هستید، زن مقام بالایی دارد.»
حجتالاسلام عبدالکریم هاشمینژاد
شهید هاشمینژاد برای همسرشان احترام خاصی قائل بود، زن را موجود باارزش الهی میدانست و عقیده داشت زن به اختیار خود و در حد متعارف باید در خانه کار کند. گاه در کارهای خانه کمک میکرد و میگفت اگر لازم باشد باید برای زن خدمتکار فرستاد. او را شریک زندگی خویش تلقی میکرد و از مشورت با زن مضایقه نمیکرد. همسر ایشان میگفت: «ایشان مرد بینظیری بود و از ابتدای زندگی به من گفته بود که مرز بین من و تو خداست و خدا در زندگی ما حاکم است. من تا زمانی از این زندگی راضی هستم که خدا راضی باشد.»
منابع:
1. اسفندیاری، نرگس (1393)؛ کاشانهی ابرار، تهران: خورشید باران.
2. تاجدینی، علی؛ یادها و یادگارها، انتشارات پیام نور.
3. جوادی، محمدرضا (1378)؛ فیلسوف شرق، نشر فرهنگ اسلامی.
4. کریمخانی، حمزه (1389)؛ اخلاق خانوادگی عارفان، عطر یاس.