تکتم حسینپور
عنوان فیلم: خانوم
فیلمنامهنویس: تینا پاکروان و لیلا لاریجانی
فیلمساز: تینا پاکروان
نقشآفرینان: شقایق فراهانی، سیامک انصاری، اشکان خطیبی، اندیشه فولادوند، پانتهآ پناهیها، امین حیایی و...
* فیلم خانوم، سه داستان مختلف را در سه اپیزود جداگانه دنبال میکند.
داستان اول: مردی ورشکسته، تمام لوازم زندگیاش را فروخته و قصد دارد به ترکیه فرار کند؛ اما همسرش موافق این کار نیست و با اصرار و التماس، از او میخواهد بماند و با مشکلها روبهرو شود.
داستان دوم: زنی فیلمنامهنویس و مردی موسیقیدان، زندگی مغشوش و ناآرامی دارند. مرد، دائمالخمر است، در حالی که زن با فیلمنامهنویسی، به سختی مخارج خانه و زندگی را تأمین میکند. روزی زن میبیند وانتی جلوی خانهیشان در حال بارزدن پیانویی است که تنها دارایی همسرش است. زن، از وانتی خواهش میکند پیانو را به خریدار ندهد و فردا آن را بازگرداند.
داستان سوم: مردی هنگام کار، دچار حادثه شده و هر دو دستش قطع شده است. او گوشهی خانه افتاده، هیچ کاری از دستش برنمیآید و افسردگی گرفته است. همسر وی ناچار است هم کار کند و هم از همسر و فرزند خردسالش نگهداری کند. شبی زن میبیند مرد روی ریل راهآهن قصد خودکشی دارد. زن، وقتی موفق نمیشود او را به خانه برگرداند، روی ریل مینشیند تا همراه همسرش بمیرد. این کار زن بالأخره مرد را مجبور میکند، برخیزد و همراه او به خانه بازگردد.
«تینا پاکروان» فعالیت سینماییاش را از کار در مجلهی سینمایی گزارش فیلم، در سال 1374 آغاز کرده و پس از چند تجربهی سینمایی و تلویزیونی، باعنوان منشی صحنه، دستیار کارگردان، برنامهریز و... و ساخت سه فیلم کوتاه، بالأخره «خانوم» را جلوی دوربین برد. کارگردان در فیلم اپیزودیک «خانوم»، به برشهای کوتاهی از زندگی زنان میپردازد. زنانی از سه طبقهی مختلف فرهنگی و اجتماعی که هر کدام در گوشهای از تهران زندگی میکنند و نقطهی اشتراک هر سهی آنها، استقامت، صبوری و تلاش برای حفظ محیط امن خانه و خانواده است. هر سه زن فارغ از طبقهی اجتماعی، ظاهر و سر و وضعشان، دغدغهای مشترک دارند؛ تکیهگاهی فروریخته به نام همسر و تلاش برای سرپا نگهداشتن خانواده. هر سه زن ناچارند روی پای خودشان بایستند. اولی بهخاطر همسری که از دست طلبکارها قصد فرار از کشور دارد. دومی به این خاطر که همسرش یک موزیسین دائمالخمر و بیکار است و سومی بهخاطر اینکه همسرش در هنگام کار دچار حادثه شده و هر دو دستش قطع شده است. انتخاب فرم و ساختار اپیزودیک برای خانوم، انتخاب خوبی است؛ اما متأسفانه این ایدهی خوب هدر رفته است. در شکل کنونی، فیلم «خانوم» نه یک اثر اپیزودیک که بیشتر به سه فیلم کوتاه با یک موضوع تکراری و ریتم کند شبیه است که نه غافلگیری برای تماشاگر دارد و نه از لحاظ فرم و ساختار، حرف تازهای برای گفتن.
آنچه آثار اپیزودیک را جذابیت میبخشد و مخاطب را ترغیب میکند که تا پایان آن را دنبال کند، استفاده از تمهیدهایی است که موجب وحدت معنایی یا فرمی، در سه اپیزود مختلف شود و لذت کشف و رمزگشایی را در مخاطب ایجاد کند؛ برای مثال، در فیلم «کافهستاره» کاری از «سامان مقدم» همهی شخصیتها در یک محله زندگی میکردند و با هم ارتباط داشتند و داستان زندگی هر کدام از آنها، بهنوعی به دیگران گرهخورده و در جایی از داستان، شخصیتها با هم برخورد میکردند و هر بار گرهگشاییای اتفاق میافتاد که غافلگیری تماشاگر را بهدنبال داشت. یک نمونهی خوب دیگر، فیلم اپیزودیک «میگرن» کار «مانلی شجاعیفرد» را میتوان نام برد که شخصیتهای داستان، ساکنان طبقههای مختلف یک آپارتمان بودند و در جاهایی از داستان با هم برخورد میکردند.
در همهی آثار اپیزودیک، یک خط اصلی در روایت هست و مضمون واحدی دنبال میشود با شخصیتهای مختلف و داستانهای متفاوت؛ اما نقاط مشترکی در اپیزودهاست که به شکلی آنها را به هم پیوند میدهد. در «خانوم» تنها تمهیدی که برای ایجاد پیوند میان اپیزودها بهکار رفته، پژوی 206 قرمزرنگی است که متعلق به یکی از طلبکارهای مرد داستان اول است و زن را تا جلوی خانهی پدرش تعقیب میکند و بعد هم تا صبح، جلوی خانه، منتظر بیرونآمدن مرد میایستد و در اپیزود دوم معلوم میشود که او همسایهی شخصیتهای داستان دوم است و گویی حضور او در داستان فقط به خاطر پیونددادن این دو اپیزود به هم بوده و هیچ کارکرد دیگری ندارد یا پیانویی که در داستان دوم، مرد الکلی از فرط بیپولی و درماندگی، آن را میفروشد؛ اما همسرش با همهی مشکلهایی که با او دارد، از رانندهی وانتی که برای بردن پیانو آمده، خواهش میکند پیانو را تحویل خریدار ندهد و برای آنها نگه دارد؛ پیانو، پاساژ میان اپیزود دوم و سوم است و وانتی که از خیابانهای بالای شهر به حاشیهی شهر و محلهی فقیرنشینی میرود که داستان اپیزود سوم در آن میگذرد و در واقع پیونددهندهی اپیزود دوم و سوم است، بدون آنکه کارکرد دیگری در داستان داشته باشد؛ حتی ایدهی خوب کارکردن مرد اپیزود سوم، برای مرد اپیزود اول هم که با پرداخت خوب، میتوانست به کمک داستان بیاید، رهاشده و استفادهی درستی از آن نشده و تنها در حد چند دیالوگ کوتاه میان طوبا و همسرش به آن پرداخته شده است که حتی اگر از داستان هم حذف شود، اتفاق خاصی نمیافتد.
آنچه موجب شده «خانوم» در نیمهی راه تبدیل به یک اثر ماندگار متوقف شود، عدمپرداخت درست و کافی سه داستان است. بهدلیل زمان کوتاهی که در اختیار کارگردان بوده، شخصیتها بهدرستی شکل نگرفته و با همهی فداکاریهایی که شخصیتهای زن برای حفظ همسر و خانوادهی خود انجام میدهند، قادر نیستند همدلی مخاطب را برانگیزند. شخصیت زن اپیزودهای اول و سوم، به شدت مثبت و تکبُعدی هستند. در اپیزود اول، زن با اینکه میداند همسرش در حال فرار از کشور است، باز هم تمام تلاشش را میکند؛ برای همسرش غذا میبرد، در آپارتمان خالی شمع روشن میکند، از همسرش عکس میگیرد و به او التماس میکند نرود. حتی اگر از عجیب و غیرواقعیبودن این همه رمانتیکبازی در چنان اوضاع پرتنشی هم با اغماض عبور کنیم، باز هم این شخصیت نمیتواند آنطور که باید و شاید همدلی مخاطب را برانگیزد و مهمترین دلیل این امر را، باید در کوتاهبودن فرصت فیلمنامهنویس و کارگردان، برای پروراندن شخصیت جستوجو کرد. این اتفاق در اپیزود سوم هم رخ داده و طوبا آنقدر خانوم و خوب است که تا حدی غیرقابل باور به نظر میرسد و تماشاگر، این کاراکتر ـ به اصطلاح زیادیِ مثبت ـ را پسمیزند. در این میان، شخصیت زن اپیزود دوم تا حدی باورپذیرتر از دوتای دیگر است. زنان بسیاری را میشناسیم که فداکاریهای بزرگتری هم برای حفظ خانه و خانوادهیشان انجام دادهاند؛ اما به تصویرکشیدن رنج و فلاکت و حتی صبر و استقامت یک زن هم با اینکه ستودنی است، اگر بهخوبی دراماتیزه نشده باشد، فاقد اثرگذاری لازم خواهد بود.
نقطهی قوت فیلمنامهی «خانوم» در شخصیتپردازی کاراکترهای مرد داستان است. خوشبختانه «تینا پاکروان» برخلاف برخی از فیلمسازهای زن سینمای ما که برای به تصویرکشیدن مظلومیت و فداکاری زنان، اولین کاری که انجام میدهند، کوبیدن مردان داستان و هیولا جلوهدادن آنهاست، در پرداخت شخصیتهای مرد داستان، منصفانه عمل کرده و نگاه منفی و توأم با بغض و کینهای به مردها ندارد. مرد داستان اول، با اینکه مرد ضعیفی است، به همسرش علاقهمند است و به او دروغ نمیگوید. مرد داستان دوم بیاراده است که خودش هم از وضعیت فلاکتباری که در آن گیر افتاده، در عذاب است و مرد داستان سوم در اتفاقی که برایش افتاده، هیچ نقشی نداشته و نهتنها ظلمی به همسرش نکرده، بلکه خودش هم قربانی شرایط موجود است. مردهای داستان، آدمهایی واقعی با واکنشهای طبیعی به محیط اطرافشان هستند و نه موجودهایی متقلب، فریبکار و خائن.
«خانوم» با نقاطضعفی که دارد، اثری آبرومند و نجیب است و «تینا پاکروان» در اولین قدمش، در جایگاه یک کارگردان زن در سینمای ایران، موفقشده اثری قابلقبول ارائه کند. یک اثر زنانهی آرام و قابلاحترام که شاید مهمترین ویژگی آن همانطور که قبلاً اشاره کردم، نگاه منصفانه و دور از غرضورزی به مردان داستان است! او ثابت کرده که میشود فیلمی در ستایش مقام زن ساخت، بیآنکه لازم باشد برای نشاندادن مظلومیت و خانومیاش، شخصیتهای مرد را تحقیر کرد و کوبید. از این منظر باید به خانوم «پاکروان» خدا قوت گفت!