زینب رزاقی
پنجرهی چوبی
فهیمه پرورش، انتشارات کتابستان معرفت، 1393، 360 صفحه
داستان بلند «پنجرهی چوبی»، از وقایع تاریخی پیش از انقلاب آغاز میشود و در ادامه، به روایت دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران میپردازد و ماجراهای آن تا سال 65 ادامه پیدامیکند. تمام این وقایع، در قالب یک داستان عاشقانه و اثری که انقلاب بر افراد میگذارد، بیان شده است. قصه به سرگذشت دختری، قبل از انقلاب بازمیگردد که به پسری علاقهمند میشود. آن پسر از مبارزان و انقلابیون است و این علاقه، وی را به جریان مبارزهها سوق داده و همراه و همپای پسر میکند.
خداحافظی با افسردگی
معصومه تیموری، انتشارات کتاب سبز، 1393، 51 صفحه
«سرطان خاموش» یا «افسردگی و سرماخوردگی روانی»، یکی از شایعترین بیماریهای روانپزشکی است. خانواده و دوستان به افسردگی بیمار، واکنشهای متفاوتی نشان میدهند. برخی از اطرافیان با سرزنش یا نصیحتهای مختلف از قبیل: به خودت بیا، تو باید قوی باشی، مشکل نداری، به خودت تلقین نکن، دارو لازم نداری، از این حالتها و کسلیهایت خسته شدیم، سعی در ایجاد انگیزه و حرکت در فرد بیمار دارند.
کتاب «خداحافظی با افسردگی»، دریچهای است برای تولدی دوباره. چگونه افکار منفی را سهطلاقه کنیم؟ خود را باور داشته باشیم و با توکل به خدای مهربان، زندگی سراسر عشق و زیبایی را شروع کنیم، خود را ببخشیم و به سوی آیندهای بهتر و درونی آرامتر پیش برویم، از مباحث این کتاب است.
مهدویت در ایران معاصر
فاطمه امانی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، 208 صفحه
در این کتاب، پس از طرح مبانی نظری و بیان الگوی حکومتی، مهدویت و ویژگیهای حکومت مطلوب مهدوی، با الگوپذیری از آموزههای مهدویت، به بررسی و تبیین اثر آن آموزهها در تحولهای سیاسی ـ اجتماعی ایران معاصر، از زمان قاجاریه تا رژیم پهلوی پرداخته شده است.
«مهدویت در ایران معاصر»، در قالب چهار فصل و یک نتیجهگیری کلی سازماندهی شده است. فصل اول، شرح کلیات و چارچوب نظری است. فصل دوم، ساختار نظام سیاسیِ مطلوب مهدوی است. فصل سوم، نقش آموزهی مهدویت در تحولهای عصر قاجار در قالب دو گفتار: اثرهای ایجابی و سلبی در سه حوزهی اثرهای شناختی، گرایشی و اخلاقی بررسی شده است. در فصل چهارم، نقش آموزهی مهدویت در عصر پهلوی در قالب دو گفتار: اثرهای ایجابی و سلبی در سه حوزهی اثرهای شناختی، گرایشی و رفتاری، بررسی شده است.
لیلا از جزیرهی مجنون
شبنم فرضیزاده، ادارهی حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، 1393، 70 صفحه
این کتاب، شامل بیش از شصت سرودهی این شاعر معاصر است که در قالب رباعیاند. موضوع اشعار این کتاب، دفاع مقدس است و بیشتر رباعیها، با نگاهی زنانه و دربارهی مادران و خواهران شهداست.
بر شانهی سوگوار مردم میرفت
اشکی که شبیه یک تبسم میرفت
یکلحظه تمام چشمها غرق شدند
دریا شده بود و با تلاطم میرفت
میخواهم تغییر کنم
ملیحه آقاجانی، نشر ائلشن، 1393، 110 صفحه
هر انسانی از اتفاقها و خاطرههای گوناگون زندگی خویش، برداشتهای ویژهای دارد که همین برداشت، افکار و به دنبال آن احساسهای متفاوتی را پدیدمیآورد. در واقع، همه حق دارند با توجه به برداشتهای ذهنیشان فکر کنند، احساس کنند و برای زندگیشان تصمیم بگیرند. همین برداشتهای متفاوت است که باعث میشود آدمها با هم تفاوت داشته باشند.
اگر ما توان شنیدن نظرها و عقاید گوناگون و نوع زندگیهای متفاوت و... را داشتیم، واقعاً رنجش یا نزاعی درمیگرفت؟ یکچیز در همهی افراد مشترک است و آن هم، متفاوتبودن است. اگر ما، آدمها را با تمام تفاوتها، سلیقهها و انگارههایشان بپذیریم، درک کنیم و به همه آنها حق بدهیم، از همه مهمتر نقش خودمان را در هر اتفاقی بپذیریم، آنوقت دنیایی خواهیم داشت سرشار از صلح و آرامش.
بوی برف
شهلا شهابیان، انتشارات ققنوس، 1393، 191 صفحه
این رمان دربارهی زندگی سه نسل از یک خانواده است و محل شکلگیری حوادث آن، گیلان است و داستانش، بستر زمانیِ اشغال گیلان بهدست ارتش روسیه، حکومت رضاخان و سالهای معاصر را دربرمیگیرد.
این کتاب ۳۲ فصل دارد که برخی از عناوین آن عبارتاند از: بوی برف، این کابوس، قصهی من است، قصهای که مال یحیی نیست! شب مصیبت، خیالکن بزرگشدهای! یادداشتهای بیصاحب، بوی چای از دهنافتاده، روزی که جایی توی سینهام سوخت، رازهای تو کابوسهای من هستند و...
در قسمتی از این رمان میخوانیم: «موهای مرد اسیر را از ته تراشیدند. پوست تازهی گوسفند را به سرش کشیدند و او را زیر آفتاب تشنهی صحرا نشاندند؛ دستوپا بسته و در غلوزنجیر. زمان برای مرد اسیر، از حرکت بازایستاد و مکان صفر شد. نشسته بر بالای گودالی که ناگهان او را ببلعد. او را بمیراند. بمیرد؟ چه پایان خوشی به خواب میبیند!»
آب، آسمان
آذردخت بهرامی، نشر چشمه، 1393، 345 صفحه
نویسنده در این رمان، ناهید را برای روایتگری انتخاب کرده است که به شغل پرستاری در بیمارستان مشغول است و شخصیتی به شدت درونگرا دارد. او قادر نیست از کنار هیچ واقعه و خاطرهای به سادگی عبور کند و گذشته، مدام در ذهنش تکرار میشود و آزارش میدهد. او میداند که باید بایستد و بر خاطرههایی که دارد او را خفه میکند و نمیگذارد به زندگیاش ادامه بدهد، نقطهی پایانی بگذارد. جداشدن از این گذشته، برای او مثل بریدن عضوی از بدن است که سرمازده و سیاه شده؛ یک جراحی دردناک؛ اما ضروری.
در بخشی از این رمان میخوانیم: «دنبال داروی نوید میگشتم. از همان روزها بود. ناصرخسرو را خیلیراحت؛ اما دفترشان را با پرسوجوی بسیار یافته بودم. سرتاپایم را براندازکرده و گفته بود: «چندتا میخوای؟ جعبهش 120تاییه؛ اما برای اینکه دستخالی نری، آدرس میدم بیا. شاید بتونم برات جور کنم.» آدرس خانهاش را داده بود و شمارهی تلفنش را. کنار ساعت تماس نوشته بود: «نُه شب، به بعد.» کجای قیافهام او را به این فکر انداخته بود؟ عشوه که بلد نبودم، آرایش که نداشتم، صدایم را که نازک نکرده بودم، وقت حرفزدن نیملبخندی هم نزده بودم؛ چرا باید این فکر را میکرد؟»
بهار فرزانه
سیدحسن حسینی، انتشارات بوستان کتاب قم، 1393، 124صفحه
فرهاد به سبب مشکلهای جسمی همسرش، برای مدت کوتاهی به ازدواج با زن دیگری به نام فرزانه که بهخاطر اعتیاد از همسرش جدا شده است، اقدام میکند. او در اثنای معاشرت با فرزانه، متوجه میشود که هنوز شوهر سابقش را دوست دارد؛ لذا سعی میکند وی را پیدا و برای ترک اعتیادش اقدام کند. فرهاد، باعث میشود زندگی ازهمپاشیدهی آنها روبهراه شود و زندگی جدیدی را آغاز کنند.