انقلاب گُلی و انقلاب لولویی


معصومه موسوی

در مقایسه‌ی انقلاب نرم با انقلاب سخت باید گفت نرم‌ها کی هستند؟ خدا نرمی و پروانه‌بودن را داده به نسوان و سختی را داده به مردان، به‌ویژه اگر بخواهند انقلاب برپا کنند. در انقلاب نرم، انقلابیون اگر بخواهند انقلاب برپا کنند، قبل از این‌که بخواهند رنگ را انتخاب کنند، اول با زن‌ها مشورت می‌کنند. در بعضی از کشورها برای این‌که نسل‌های بعدی‌شان به خاطر رنگ نیایند انقلاب راه بیندازند، در مدارس ابتدایی نمی‌گذارند بچه‌ها لباس‌های رنگی بپوشند. در بعضی از کشورها تاکسی‌های نارنجی را هم جمع کرده‌اند.

البته تقصیری هم ندارند. مادلین آلبرایت، وزیر امورخارجه کلینتون که رنگ‌رزی بلد بود، همه را خوب رنگ می‌کرد. تا این‌که یک سیاه‌پوست آمد روی کار و همه‌چیز رفت روی سیاه و سفیدشدن؛ درست مثل پرچم آمریکا که یک کپی از آن زدند و پرچم و انقلاب داعشی به وجود آوردند. داعشی‌ها خیلی اکشن و ترسناک‌اند! عین الگوی واقعی سناریوی فیلم‌های باهدف هالیودی‌اند؛ سرتاپا مشکی! حتی آن‌هایی که خیلی پانک‌اند یا پیرمردهای‌شان که دیگر ریش درنمی‌آورند، دُم کلاغ را می‌چینند و برای آرایش، به سر و صورت خودشان می‌گذارند. کلاغ بیچاره حنجره‌ی طلایی‌اش برای خبردادن کم بود، حالا باید دمش را هم بکنند برای آرایش! یادش به‌خیر قدیم‌ها وقتی به بچه‌ها می‌گفتند: «اگه نخوابی، لولو می‌یاد می‌خورتت!» همه‌ی بچه‌ها با خودشان می‌گفتند یعنی لولو چه شکلی هست؛ اما هر کسی بخواهد بچه‌های زرنگ این زمانه را بترساند، باید یک عکس لولو نشان‌شان بدهد؛ آن هم لولویی به نام داعش!

زن‌های جهادالنکاح داعشی‌ها، چون می‌خواهند در گناه انقلاب همسران پشمالوی خودشان شریک باشند، مدام در فکر این هستند که چه‌طوری نقاب را کوچک‌تر کنند تا چشمان‌شان کم‌تر دیده شود. تصور کنید قرار شود زن‌های چین و ژاپن به تقلید از آن‌ها نقاب بزنند؛ همین‌طوری، چشمان‌شان منهاست و دیگر آن‌طوری، صفر مطلق می‌شود.

هرچه در انقلاب نرم، پروانه و حلزون هست، در انقلاب سخت داعش، کرکس، گرگ، مار و روباه فراوان شده است. هرچه انقلاب نرمی‌ها مرتب‌اند و روزی سه‌بار حمام می‌روند، هر وقت مسواک می‌بینند، یاد استحمام می‌افتند و در وان با صدای شرشر آب، ملودی سکوت و گفتمان را با خودشان تمرین می‌کنند، از این طرف انقلاب سختی‌ها، بنا بر فتوای شیوخ داعشی‌ها، هر شش‌ماه یک‌بار حمام می‌روند؛ آن هم فقط در رودخانه دجله و فرات! یک‌بار در دجله و شش‌ماه بعد در فرات، هی با لباس بروند توی آب و بیایند بیرون. تصور کنید یک دانشجوی تروتمیز و صادف‌وساده‌ی اروپایی، یک‌دفعه از اروپا بیاید و بشود یک حیوان وحشت‌ناک و خشمگین، چیزی بین گوریل و شامپانزه، تا زنده‌زنده سر زن و بچه‌ی مردم را ببرد.

در انقلاب نرم، می‌بینی از چِچِن، حمیرا نرمین‌اُف، یک‌دفعه با موهای بلند و صورت شرقی اروپایی‌اش، دشتاشه‌ی سیاه بپوشد و دو چشمش بیرون باشد، مسلسل بردارد، قمه ببندد و یک‌دفعه بپرد وسط تاریخ، آن هم 1500سال پیش و بگوید: «من، هند جگرخوارم!» و به هر کسی هم رسید، یک نیزه بزند وسط شکمش. خاصیت انقلاب خشن این است که از یک زن با لطافت روسی، یک «مادر فولادزره» می‌سازد و از آن طرف، انقلاب نرم از یک مرد که باید سبیل، پشت لبش بگذارد، مردی می‌سازد که زیر ابرو بردارد، اپیلاسیون بکند، یک شال نارنجی بیندازد گردنش، یک دست‌بند آبی آسمانی ببندد به مچش و آدامس جوجه‌نشانِ فرد اعلا بیندازد دهانش.

در انقلاب نرم، همه چیز مثل شطرنج با حرکاتی نمادین و آرام صورت می‌گیرد. هرچه حلزونی و پروانه‌ای‌دل هست، در این انقلاب وسط‌اند و ابزارهای‌شان هم، ابزارهای بی‌دردسر و شادی‌آور فیس‌بوک، تانگو، لاین و... است. تازه در انقلاب نرم، همه همیشه گل‌به‌دست‌اند؛ چون باید مدام با لطافت گل، هم‌ذات‌پنداری کنند! در انقلاب نرم، بازار خیاط‌ها و بازاری‌ها، داغِ‌ داغ است؛ اما در انقلاب سخت، بازار غضنفر قصاب‌ها، داغِ داغ می‌شود؛ چون‌که از ساتور، چاقو و قمه بگیر تا بمب‌های ساعتی، همه در کارند.

یک‌دفعه می‌بینی گروه تنبک‌به‌دستان، بیانیه داده‌اند: «نرم‌ترین گفتمان، صدای گفتمان نرم تنبک‌هاست»؛ یا مثلاً گروه نرم‌زیستان بیانیه داده‌اند: «ما از هر نرم‌تنی حمایت می‌کنیم؛ کرم‌ها را آزاد بگذارید تا در کنار ما به راحتی زندگی کنند»؛ یا گروه شاعران، آن‌قدر نرم کلمه به کار می‌برند که کم مانده از هیپنوتیزم بی‌هوش شوی.

یک دعا هم ضمیمه‌ی همه‌ی خنده‌های‌مان کنیم: «خدایا! شر این داعشی‌های لولو را از سر دنیای گل، کم کن. آمین!»