گزارشی از نشست فرهنگ و تعلیم و تربیت
زهرا افشار
تربیت، مقولهای مهم در بحث انسانسازی و به فعلرساندن استعدادهای انسان است؛ لذا برای قرارگرفتن در مسیر کمال، لازم است به ابعاد مختلف تربیت توجه شود. در تربیت، عوامل فردی و اجتماعی دخیل هستند و از عوامل اجتماعی، میتوان بر فرهنگ تأکیدکرد. با توجه به مسائل امروز جامعه، مانند تهاجم فرهنگی یا نفوذ فرهنگهای بیگانه، برآن شدیم تا به مناسبت روز «امور تربیتی و تربیت اسلامی»، گزیدهای از نشست تخصصی رابطهی فرهنگ و تعلیم و تربیت را که در دانشگاه پردیس خواهران امام صادقa برگزارشده، در این شماره بیاوریم.
دکتر «خدیجه ابوالمعالی»، عضو هیئت علمی دانشگاه، با طرح این سؤال که چگونه در روند تربیت، یادگیرندگان را پرورش دهیم تا عناصر پذیرفتهی فرهنگ را در رفتار، اعمال، گفتار و باورهایشان نشاندهند. الگوی یادگیری و آموزش sow (sociology of world) را ـ که به نظام باورهای فرد توجهمیکند و مبتنی بر شناخت اجتماعی است ـ ارائهکرد. این مدل از رویکردهای مختلفی مانند: جنبهی زیستی رشد انسان(پیاژه)، شناخت حاصل از تعاملهای اجتماعی(ویگوتسگی)، نظریهی بومشناختی (برون فنبرگر)، توانمندسازی یادگیرندگان، مبنای زیستی یادگیرنده، مانند توجه به تغذیهی سالم، ورزش و چگونگی کنترل استرس، یادگیری همکارانه، یعنی پرورش عقاید مشترک و بهرهمندی از بارش افکار در جمع، توجه به تفاوتهای فردیِ یادگیرندگان و خودکارآمدی فرد (بندورا) اثر پذیرفته است. در این الگو، بر تقویت شناخت اجتماعی فرد تأکید میشود؛ بهگونهای که اگر فرد، خود، دیگران و کل جهان هستی را بشناسد و با آنها ارتباط برقرارکند، به شناخت اجتماعی دستمییابد و متعاقباً به سطحی از شناخت اخلاقی، علم به عرف اجتماعی، استدلال اخلاقی، قضاوت اجتماعی و کنترل هیجانهای خود، نائلمیشود که او را از میزان مطلوبی از سلامت روان برخوردارمیکند. در این الگو، یادگیری یک موضوع با یادگیری موضوع دیگر، مرتبط است؛ لذا نمیتوان توقعداشت فرد، رفتاری متناسب با هنجارهای جامعه نشاندهد، بدون اینکه به پرورش خود پرداخته باشد و با دیگران تعامل داشته و محیط خود را بشناسد؛ بنابراین، برای تسهیل مسیر جامعهپذیری فرهنگی، یادگیری و ارتباط آن با مؤلفههای مختلف، مهم است. برای رسیدن به هدف جامعهپذیری فرهنگی، باید بتوانیم یک برنامهی آموزشی در این راستا تدوینکنیم که نقش معلم و یادگیرنده مشخص و بر تعاملشان تأکیدشود. همچنین راهبردهای یادگیری، روشهای آموزشی و منابع مؤثر، تبیینشده باشد.
دکتر «نیکو دیالمه»، عضو هیئت علمی دانشگاه، در ادامهی بحث دربارهی پیشگیری از استحالهی فرهنگی، در عصر حاضر را با برشماری راههای تهاجم فرهنگی بیانکرد: «تهاجم فرهنگی، به کشور ما از طرق مختلفی، چون: تضعیف باورهای مذهبی با انتشار کتب ضددین، شبههافکنی، تقبیح احکام دینی در لباس آزادی و دفاع از حقوق بشر، تحریف گرایش به معنویتها با تبلیغ عرفانهای کاذب، رواج افراطیگری دینی برای اثبات چهرهای منفور از دین مانند: وهابیت و داعش، تحقیر الگوهای الهی از طریق فیلمها، رواج اسلامهراسی و اسلامستیزی در عرصههای بینالمللی، رهایی از تقید به احکام دینی با استفادهی گسترده از فنآوریهای پیشرفته مانند: عدمکنترل حریم خصوصی و عمق اثر آن در ترویج فساد، انجام میشود و در صحنهی ملی تهاجم فرهنگی، دو راهبرد اساسی مدنظر است: ابتدا نقد هویت ملی و ایجاد روحیهی خودباختگی، طوری که تخریب الگوها و مصنوعهای خودی باعث شود، ما بهتدریج از خویش جدا شویم و همچنین گسترش حوزهی غربگرایی، از طریق اشاعهی باور سعادتمندی، با اتخاذ شیوههای غربی در سبک زندگی. در این راستا، یعنی با هدف صیانت فرهنگی، نتیجهی تحقیقی که در سال 92 انجام شده است، نشانمیدهد انتقال درست عناصر فرهنگی جامعه از طریق خانواده، بیشترین اثر و از طریق دستگاههای فرهنگی کشور، کمترین اثر را دارد و این ضرورت، بازمهندسی خانواده و تقویت مسئولیتپذیری خانواده در قبال نسل آینده را طرحمیکند.» دکتر «دیالمه» با طرح این سؤال که چه عواملی موجب صیانت فرهنگی میشود، ادامه داد: «میزان تناسبی که بین باورها، ارزشها و مصنوعهاست، بر حفظ و صیانت یک فرهنگ، بسیار اثرگذار است. همچنین قدرت یک باور فرهنگی که هر قدر بالاتر باشد، امکان اثربخشی آن در روند صیانتِ فرهنگی، بیشتر میشود. نظارت و کنترل اجتماعی ـ که در متون دینی در قالب امر به معروف و نهی از منکر بیانشده ـ نیز موجب صیانت فرهنگی میشود. باید توجه داشته باشیم که اسلام، نگاهی ویژه به تربیت فرزند دارد؛ طوری که فرزندان ما را استمرار ما میداند؛ بنابراین، عمر ما تنها سالهای حیات ما نیست؛ بلکه عمر ذریه و فرزندان ما را نیز در برمیگیرد.»
تربیت اسلامی، مبتنی بر قرآن و سیرهی اهلبیت، در درون خود مکانیزمهایی دارد که میتواند باورها را عمقبخشد و با هم هماهنگکند. یکی از این مکانیزمها، مواجههی هدفمند با افکار غیرصحیح است. حضرت امیرa در نامهی 31 نهجالبلاغه به امامحسنa میفرمایند: «من سعی کردم ارزشهای صحیح را به تو آموزشدهم و بنا نداشتم جز آنها چیزی بگویم؛ اما ترسیدم اگر از ارزشهای غلط صحبت نکنم، دچار شبهه شوی و برایت مشکل پیش آید؛ همان چیزی که موجب اختلاف آرا و بهدنبال هوای نفس رفتن دیگران شده، برایت پیش آید؛ اما بیدارکردن تو برایم دوستداشتنیتر از آن است که تو را در این ورطه بیندازم.» این نکتهی مهمی است که خانوادههای مذهبی، یا با احتیاط واردمیشوند یا اصلاً واردشنمیشوند؛ بنابراین، اگر مربی وارد این میدان نشود، یعنی مواجههی هدفمند با نگرشهای ناصحیح نداشته باشد، نگرشهای صحیح عمق پیدانمیکند! والدین و مربی نمیتوانند به جای یادگیرنده تصمیم بگیرند؛ زیرا آموزش و تعلیم، تا پشت دیوارهای ارادهی انسان است. در تربیت دینی، فرد باید خودش تصمیم بگیرد و مربی، تنها کمککننده به تصمیمگیری اوست؛ بنابراین، رشد کودک در محیط واقعی جامعه، آشنایی با نگرشهای دیگر و مقایسهی اندیشههای خیر و شر، تضمینی برای تربیت سالم و موفق اوست. والدین و مربی باید بهگونهای هدفمند، احتمال پیشبینی آینده را در او تقویتکنند، تا او بتواند در موقع عمل درست تصمیم بگیرد. در این حالت، به تعبیر شهیدمطهری، جوانِ ما سوار بر زمان است و شبهههای هر زمان نمیتواند او را سستکند و در دفاع از عقیدهاش متزلزلسازد. در واقع، ما باید جامعه را بیاوریم داخل خانههایمان؛ لذا وقتی فرزند از خانه به محیط بزرگتر اجتماعی واردمیشود، خیلی از مباحث برایش نشنیده نیست که صرف شنیدن آن، برایش جالب و جاذب باشد. یکی دیگر از مکانیزمهای تربیت اسلامی برای تعمق باورها، معیاردهی است. تربیت اسلامی با ارائهی الگوها و معیارهای بارز و صحیح مانند صداقت و ادای امانت، به آگاهانه عادتدادنِ نفس انسان میپردازد. توزین نیز یکی دیگر از مکانیزمهای تربیت اسلامی است؛ یعنی بتوانیم بین انجام دو رفتار دینی، اولویت قائلشویم و وزنبخشی کنیم؛ مثلاً در ایام سوگواری، وزن عزاداری بیش از نماز نباشد. تقویت پیوند نسلها با تاریخ هم، از مکانیزمهای تعلیم و تربیت اسلامی است. حضرت امیرa میفرماید: «من آنقدر سرگذشت گذشتگان را مطالعهکردم که صحت و سقم برخی اعمال را از خودشان بهتر میدانم.» در واقع، به ما توصیه شده است که طوری اخبار گذشتگان را بر خود عرضهکنیم که دقیقاً بدانیم آنچه تجربهکردهاند، به چه دلیل بوده و خودمان را جای آن افراد بگذاریم؛ بنابراین، هرچه پیوند نسلها با شخصیتهای تربیتی و تاریخی بیشتر باشد، سطح قدرت باورها و همخوانی آن با نمودهای رفتاری، بیشتر خواهد بود.
در ادامه، دکتر «سمانه خلیلی» از اعضای هیئت علمی دانشگاه امام صادقa، در بخشی از صحبتهای خود، دربارهی تربیت اسلامی و صیانت فرهنگی، تأکید کرد که اگر مثلثی را با سه رأسِ تربیت، فرهنگ و فرد در نظر بگیریم، این سه رأس، برونداد مسئله را برای ما مشخصمیکند. هر کار فرهنگی که با غفلت از دو وجه دیگر انجام شود، نتیجهی مطلوبی نمیدهد و دربارهی برنامهریزیهای تربیتی هم همینطور؛ بنابراین، باید اعتدالی بین این سهعنصر باشد تا بحث صیانت فرهنگی، اتفاقافتد.
دکتر «زهره موسیزاده»، یکی دیگر از اعضای هیئت علمی دانشگاه در جمعبندی صحبتهای نشست، با تأکید بر توجه به عزت نفس در فرزندان ادامه داد: «اگر به احساس خودارزشمندی و عزتنفس کودک، در روند تربیت در برهههای مختلف زندگی، توجه نشود، باز هم نتیجهی مطلوب، بهدست نخواهد آمد. در زمینهی صیانت فرهنگی نیز توجه به این مهم ضرورت دارد. اینکه برخی نوجوانان و جوانان ما در عرصههای گوناگون فرهنگ بیگانه، خیلیزود رنگمیبازند و مقلد هستند، بخشی مربوط به عدم انتقال ارزشهاست و بخش عمده، به این دلیل است که او در خود احساس ارزشمندی، خودکارآمدی و خودباوری نمیکند و تابع مدلی میشود که گمانمیکند به او ارزشمندی میدهد و به ایندلیل، پشتپازدن به ارزشها و باورهای فرهنگی خود، برایش آسانمیشود. در گذشته، والدین بیش از این دوران، احساس خودارزشمندی را در دههی اول زندگی به فرزندان منتقلمیکردند؛ اما در عصر حاضر، والدین بار مسئولیت تربیت را بر دوش آموزش و پرورش میگذارند و با اولویت قراردادن مسائل تحصیلی و تعلیم بچهها، از تربیت آنها غافل میشوند؛ در نتیجه، با نسلی روبهرو هستیم که بهرغم تمام امکانها و فرصتها، نمیتواند از فرهنگ غنی خود بهرهمند گردد و دائماً با مدلهای غربی، همانندسازی میکند.
امیدواریم آنچه ذکر شد، لزوم توجه مسئولان فرهنگی و تربیتی کشور و والدین عزیز در خانوادهها را به مقولهی صیانت فرهنگ و ارزشهای آن بیان کرده باشد و اهمیت هشیاری و دقت در سالهای طلاییِ تربیت فرزندان را، روشن کرده باشد!