سیدهطاهره موسوی
تلگراف پاراگلایدری
میگویند وقتی برای اولین بار، ناصرالدینشاه دستگاه تلگراف را به ایران آورد، در تهران نخستین تلگرافخانه افتتاح شد. مردمِ آن زمان، بهدلیل بیاعتمادی سراغ دستگاه را نمیگرفتند تا اینکه سلطان صاحبقِران اجازهداد مردم چند روزی پیامهایشان را رایگان به شهرهای دیگر بفرستند؛ چون که میدانست هر چی مفت باشد، مردم ایران به استقبالش خواهند رفت. همینطور هم شد تا بعدها استفاده از آن را پولی کردند. این ماجرایی که گفتیم فقط در دورهی ناصرالدین شاه رخنداد و در طول تاریخ ایران، بارها و بارها تکرار شد. منتها داستانش با دفعهی پیش فرقمیکرد. از همین داستانها بود که تبلیغکنندگان یادگرفتند هر چیزی و هر مکانی را که خواستند تبلیغ کنند، اول رایگانش کنند و ما هم از آنها کمال تشکر را میکنیم؛ چراکه در این برهوت بیسوژهای مغز ما، سوژهای باقلوا به ما عنایتکردند تا ما یکی از داستانها را تعریفکنیم.
در قرن 21 که از نفس گرفته تا حرکت، همهچیز در سیگنال و امواج خلاصهمیشود، مراکز تجاری، ترمینالها، فرودگاهها، کافینتها و... فقط به نیت آسایش مشتری ـ شک نکنید! نیت خالص همین است؛ حالا بگذریم که وقتی ذرهبین را نزدیک نیتشان میکنیم، به مقاصد خالصتری مثل تو چشمبودن، مشتریداشتن و خلاصه همان پول بیشتر درآوردن میرسیم ـ شروع به هدیهی امواج و سیگنالهای رایگان کردند؛ آن هم برای مشتریانی که همهی کارهای مهمشان، آن هم کارهایی که فقط وابسته به پول است یا بقچهی شخصی زندگیشان را گذاشتهاند، وقتی سیگنال مفت پیداکردند انجامدهند؛ میدانید که «سرکهی مفت از عسل شیرینتره»!
میگویند: سودجو «شود سبب خیر اگر خدا خواهد»؛ حالا به هر حال، این دوستان که نیتشان هرچه بود، سبب خیر میشوند تا بشر با امواج مفتی به کارهایش برسد؛ اما در این بین، هستند کسانی که نمیخواهند ترافیک مفتی از اینترنتپیمایت پایین برود. نیاز به حدسزدن نیست. مشخص است، چشمان عقاببین هکرها مگر میگذارد اطلاعاتی در فضا برای خودش راستراست بچرخد؛ خیر، از این خبرها نیست، خوابِ مفت دیدین، خیر باشه!
با چشمانتان به لغتهایم شلیک نکنید. مراکز محترم! شما که تقصیری ندارید، فقط در پیِ ارائهی آرامش و آسایش هرچه بیشتر به مشتریهایتان هستید. این مشتریها هستند که باید بدانند «دنیا جای آزمایش است، نه جای آسایش» و اینکه «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان». از آن جایی هم که دوران کودکی ما گذشته است، به غلط بر هدف دارتی نمیزنیم؛ پس قصد خود را از نوشتن این مطلب، صریح و بیپرده بیانمیکنیم. گیریم که اینترنت WI-FI یا همان بیسیم رایگانِ خودمان، فقط برای استفادهی بهینه به شما هدیه شد؛ چرا بدون اینکه بدانید پشت این تلگرافخانه چهخبر است، همهی اطلاعاتتان را ریختید روی اینترنتپیما؟ آخر این بار، این عقاب تیزبین هم دستبهجیب شده و یکی از پرهای خودش را کنده تا پاراگلایدری برای اطلاعاتتان درست کند؛ چون وقتی اینترنت بیسیم ارائه میشود، هکرجان که ایندفعه سخاوت به خرج میدهد، یک سرور قلابی ایجاد میکند و مشتریجان هم که نمیداند برایش دام پهنشده، بهراحتی به دام میافتد و بعد از آن، هر اطلاعاتی که واردمیکند یا اطلاعاتی که در کامپیوترش ذخیره شده را، دو دستی به هکرجان تقدیممیکند؛ درست مثل تلگرافهای رایگانی که فرستاده میشد. بقیهی داستان را هم که میدانید دیگر؛ حساب بانکی، اطلاعات شخصی، ایمیل و... و هرچه آیکن هشدار دارد، به آن اضافهکن.
اینجاست که باید گفت: «آنوقت که جیکجیک مستانت بود، یاد زمستانت نبود؟» آخر نگفتید اگر سیگنالهای اطلاعاتتان با پاراگلایدری در رایانهی هکرجان فرود بیاید چه میشود؟ با خودتان گفتید تا اینترنت مفت هست؛ همهکار باید انجامداد، آره! مثل صفکشیدن پشت در تلگرافخانه؟ یکوقت خداییناکرده، اساعهی ادب نشود خدمت دوستان؛ ما خودمان از شما بدتریم، آنقدر با پرهای عقابها، پرپر شدهایم که بعضیوقتها پر خوشنویسی که میبینیم، فاصله میگیریم. بهتر است بگوییم برای اینکه از مصافحه با اینترنتِ بیسیم پرپر نشوید، نکتههایی که میگوییم را آویزهی اینترنتپیمایتان کنید.
گوشوارهی اول: هیچوقت نگذارید اینترنتپیماتان، بهشکل خودکار، شبکهی وایفای را شناسایی و به او سلامکند. قابلیت اتصال خودکارش را غیرفعال کنید. بعد، نام شبکه را از آن مکان ارائهکننده بپرسید و با نام دقیق آن وصلشوید.
مثلاً اسم شبکهای که میخواهید به آن وصل شوید Wi-Fi Mofti است، بعد هکرجانMofti Wi-Fi میسازد و شما هم چون عجله دارید، سریع اُکیمیکنید و وصلمیشوید و مستقیم در سرزمین هکرجان فرودمیآیید. یادتان باشد شبکههای وایفایِ بدونرمز عبور، همیشه خطرناکاند.
گوشوارهی دوم: در وبهایی که از شما نام کاربری و رمز عبور خواسته میشود، در کل بهتر است همیشه از ارتباط امن استفاده کنید. برای این کار، باید در مرورگرتان، ابتدا آدرسHTTPS به جای HTTP قرار بگیرد.
گوشوارهی سوم: Keep Sharing Setting را که اجازهمیدهد از اطلاعاتتان بهشکل مشترک استفاده شود، در اینترنتپیمایتان غیرفعال کنید. برای اینکار، به Control Panel جلال نزول کنید و با استفاده از تنظیمات Network And Sharing center کلیدش را خاموشکنید.
گوشوارهی چهارم: از یک فایروال و آنتیویروسِ قلهفتحکرده و بهروز استفادهکنید؛ نه آنهایی که هنوز به نیمهی کوه هم نرسیدند. آنتیویروسها و فایروالهای AVG ، Avira، McAfee ، Comodo Firewall، Bit defender و... گزینههای خوبی هستند.
گوشوارهی پنجم: در کل، هیچ شبکهی عمومیای برای انجام کارهای مهمی که با اطلاعات شما سروکار دارند، قابلاعتماد نیست؛ چون رمز عبور یکسان است، هکرها با استفاده از این رمزهای عبور، میتوانند بپرند وسط سخن شما و شبکه و الآن سرقت نکن کی سرقت کن! بهتر است کارهای سکرتی را که اطلاعاتی مثل شمارهحساب و رمز آن، رمز ایمیل و... را دو دستی به هکرجان تقدیممیکند، با شبکهی عمومی بیسیم رایگان، انجامندهید که گرفتار نشوید.
گودبایپارتیِ صفحهای
اما اسفند که میآید، مجلهها هم نویسندهتکانی یا بعضیها صفحهتکانی میکنند؛ حالا در این تکاندن، نه اینکه به دردنخوردها را بیرون میاندازند ها؛ نه، گلچین میکنند، گلهای تکنواز و عطرنویس را! اما هر چه بخواهیم خودمان را دلداری دهیم، باز هم نتوانیم جلوی اشکهای خود را بگیریم. راست گفتهاند که: «بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد/ یا طاق فرودآید، یا قبله کج آید»
ما هرقدر هم که خوب بودهایم، از بخت بد ما، صفحهی ما دستخوش تکاندن شده است. شاید هم هکر، صفحهی ما را با پاراگلایدر پرتکرده است در دره، چه میدانیم! به هر حال، بهتر است گودبایپارتیِ صفحهای برای خودمان بگیریم. شاید حداقل خودمان در دلتنگیِ رفتن خودمان آن هم با DVDای پر از صفر و یکهای گوشکردنی کامپیوتری، قطرهای اشک بریزیم که آبرویمان نرود! باور کنید در سال 93 آنقدر در صفر و یک غرق شدهایم که هر قطرهی اشکهایمان، یکی صفر است و دیگری یک. اگر خودمان هم در سوگروز بایبایِ خودمان، اندوه و فغان سرندهیم، پاک آبرویمان در نزد دیگر صفحهها خواهد رفت. خودمان که هیچ، اشک دیگر نوشتههایمان هم درآمده. باور نمیکنید؟ اگر صفحهی مرا نوازش کنید، حس خواهید کرد که مثل خط بریل، یکی با صفر خیس شده و دیگری با یک. این اشکها، نهتنها اشک خودمان، که اشک نوشتههایمان هم هست. آخر دیگر فِیس هم در فیسبوک، فیس هوا نمیکند. فیش هم چشمانش را بازکرده و دهانش را بسته تا در تور فیشرها نیفتد. جاسوس سهبعدی هم بیکار شده؛ چون هیچکسی دیگر به لاو ترکاندنهایش، نیمنگاهی هم نمیاندازد؛ بس که های به قلب اینترنتهای دادند، خوب شده، ویندوز xp هم با همه بایکرده، دیگر خبری ازش نیست. جیمیل هم دوقفله شده و دیگر پاشنهی آشیل نیست. اردوارد هم دیگر دزدانه به هارد نگاهنمیکند. کُدهای کَدبانویی کُدبانو هم با غضبِ چشمان بانوان عزیز، پاکشده و دیگر کارنمیکند. یاهو هم دیگر کمتر به هکرها سواریمیدهد و هیچ اطلاعاتی هم، دیگر با پاراگلایدر پروازنمیکند. عجب گودبایی شده ها!
بهتر است کلک خود را هم برملاکنیم و بعد برویم: یک پیاز بهشکل زیرپوستی رندهکرده بودیم تا بویش چشم همهی نوشتههایمان را اشکآلود کند. خوب بالأخره باید از این همه زرنگی هکرها، درسگرفته باشیم دیگر.
یکوقت نگویید: «حرفات مفت، کفشات جفت؛ خوشآمدی! برو تا ابد!» خدا را چه دیدید شاید یکدفعهای سردبیر، دلش برایمان تنگ شد و ما برگشتیم؛ حال با حرفهایی با رنگ و لعابی دیگر! آنوقت دوباره باید با هم چشم در چشم شویم ها! خوبیت ندارد! در آخر آرزویی تا ابد برایتان میکنیم: اینترنتپیماییتان، بیهکر!