آموزش مهارت‌های زندگی و افزایش قدرت مدیریت زنان

فضه خاتمی‌نیا

کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی

مهارتهای زندگی جلوهای از تدبر

در عصر جهانیشدن و ارتباطات، در زندگی مجهز به فن‌آوریهای روز، انسان به‌مثابه‌ی یک موجودی سردرگم، در تنوع رنگارنگ این ابزار پیش‌رفته، پرسه میزند و خویشتنِ خویش را آن‌چنان گم‌کرده که گویی بدون این ابزار، هرگونه حرکتی برای او ناممکن میشود. در واقع، این ابزار ساخته‌ی دست بشر - که قرار بود کاملاً در اختیار انسان باشند - به‌گونهای قدرت را در اختیار گرفتهاند که اکنون بشر به تمامی در کنترل آن‌هاست. آن‌چه که انسان امروزیِ وابسته به فن‌آوری به فراموشی سپرده، انسان‌بودنِ خود یا به‌عبارت بهتر، فراموشی هویت خود است. انسانِ امروز، گسسته از خود و جامعه، محو تماشای جلوه‎های این عصر در فضایی مجازی است که در شبکههای اجتماعی، رسانههای مختلف شنیداری و... متجلی شده است.

شاید این وضعیت، مطلوبِ روی‌کردهایی باشد که انسان را فارغ از مبدأ و معاد، رها از هرگونه ارزشهای معنوی، و تحت سلطه‌ی حاکمیت اندیشه‌ی اصالت لذت در نظر میگیرند؛ اما برای انسان معطوف به الله، وضعیت مطلوب با توجه به نتایج آن، هم در منزل‌گاه دنیا و هم در آخرت، مورد نظر است؛ لذا این انسان، همواره زندگی خود را براساس تدبر و تعقل مدیریت خواهد کرد. در دین اسلام، آیه‌ها و روایت‌های متعددی بر تدبر و تعقل در حوزههای مختلف تأکید کرده است( طباطبایی، ص57). از جمله نمادهای این تدبر، آموزش نحوه‌ی مواجهه با جهان پیرامون است که امروز از آن به مهارتهای زندگی تعبیر میشود. این مهارتها، قابلیتهای لازم برای مدیریت خود و خانواده و استفاده‌ی بهینه از عمر را در اختیار انسانها قرار میدهد تا از وضعیت‎های موجود، نظیر جهانیشدن ‌- که هم فرصتها و هم آسیبهایی را همراه دارد - به نحو مطلوبی استفاده شود.

مطلوبیتهای فراگیری مهارت زندگی

مهارتهای زندگی، به‌معنای توانایی انجام رفتار مثبت است که فرد را قادر میسازد تا با مشکل‌ها و درگیریهای زندگی کنار بیاید و در مواجهه با این موقعیتها، رفتار مناسبی از خود نشان دهد؛ از این رو میتوان گفت که یکی از راههای درمان فراموشیِ برآمده از تغییرهای زمان، آموزش مهارتهای زندگی است؛ اگرچه در شمارش این مهارتها، وحدت نظر نیست و ممکن است در قالب‌های مختلفی نظیر هفتگانه و دهگانه تقسیم‌بندی شود؛ اما همه‌ی آن‌ها با یک‌دیگر هم‌پوشانی دارند. این مهارتها بهطور خلاصه عبارت‌اند از: خودآگاهی، تصمیمگیری، هم‌دلی، روابط بین فردی، ارتباط اثرگذار، تفکر انتقادی، حل مسئله، تفکر خلاق، توانایی مقابله با استرس، و... . که فراگیری آن‌ها برای افراد و به‌ویژه زنان مطلوبیتهایی را همراه دارد که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره میشود.

شناخت ویژگیها و تواناییهای فردی: این آموزشها به شناخت انسان از خود، یاری می‎رساند؛ زیرا افزایش قابلیتهای مدیریتی، نقش مؤثری در حفظ سلامت روانی و جسمانی فرد ایفا میکند. زمانی که فرد به شناخت تواناییهای خود ـ هم جسمی و فیزیکی، و هم فکری و روحی ـ مبادرت میورزد، میتواند تصویری واقعی از خود ترسیم کند و براساس آن، ارزشها، نیازها، احساس‌ها و به‌طور کلی، ویژگیها و اهداف خود را بسنجد. در ذکر اهمیت خودشناسی همین بس که از منظر دینی، خودشناسی همان خداشناسی است: «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّه (مجلسی، ج۲، ص۳۱).»

خودشناسی از آن‌جایی که به منزله‌ی شناخت فرد به آگاهیهای خود در نظر گرفته میشود، میتواند باعث افزایش اعتمادبه‌نفس افراد شده و به آن‌ها در شناخت نقاط ضعف و قوتِ خود یاری رساند؛ از این رو، ارتقای تواناییهای فردی در زمینه‌ی خودشناسی، اعتمادبه‌نفس، کنترل فشارهای روحی و عوامل استرسزا را میتوان از مهم‌ترین اهداف آموزش مهارتهای زندگی است که میتواند انگیزه‌ی تعیین هدفهای مختلف و تلاش برای تحقق آن‌ها و هم‌چنین افزایش مهارتهای ارتباطی فرد را تقویت کند.

تعیین هدف و افزایش امکان دست‌یابی به آن: زمانی که فرد آگاهی و شناخت بیش‌تری به خود و تواناییهایش داشته باشد، میتواند در انتخابهای متعددی که زندگی او را به تصمیم‌گرفتن مجبور میسازد، موفقتر عمل کند و همین امر، اعتمادبه‌نفس او را در مواجهه با مسائل مختلف افزایش میدهد؛ یعنی فرد با شناخت از خود و تواناییهای خود در شرایط مختلف، میتواند با اتکا به تمامی ویژگیهای خود، تصمیمی درست اخذ کند؛ به عبارت دیگر آموزش این مهارتها، علاوه بر ارتقای تواناییهای روانی فردیِ شخص، به رشد تواناییهایِ روانی اجتماعی او نیز کمک میکند و انگیزهای در او ایجاد میکند که با آن میتواند دیدگاهش را در رابطه با خودش تغییر دهد، استعدادهای بالقوه خود را بپروراند و بستر بالفعل‌شدن را در آن‌ها پدید آورد.

مهارت حل مسئله و ارتباط اثرگذار: آموزش مهارتهای زندگی، ارتباط مستقیمی با افزایش اعتمادبه‌نفس افراد دارد. آموزش این مهارتها، فرد را قادر میسازد تا بتواند در مواجهه با مسائل مختلف فردی و گروهی، خانوادگی و اجتماعی واکنش مناسبتری نشان دهد و راه حلهای مناسبتری را ـ بسته به تواناییهای خود و شرایط موجود ـ انتخاب کند. این انتخابهای مناسب، باعث میشود که فرد تجربههای مثبتتری داشته باشد و از همین ‌رو، به او در برقراری ارتباط اثرگذارتر، انگیزه‌ی بیش‌تری میدهد؛ به دیگر بیان، اجتناب از رفتارهای تنشزا، پُراسترس و نامطمئن، باعث میشود که فرد در برقراری رابطه،‌ تواناییهای بیش‌تری کسب کند و درجه‌ی سازگاری او با محیط اطرافش بیش‌تر شود.

مقابله با استرس و هیجان: با فراگرفتن این مهارت و تقویت آن، فرد میتواند به بلوغ در زمینه‌ی احساس، عواطف و هیجان برسد. این مهم در فرآیند زندگی به فرد کمک میکند تا به اهمیت نقش احساس و هیجان در رفتارهای خودش و هم‌چنین در رفتارهای افرادی که او با آن‌ها در ارتباط است پی ببرد. کنترل احساس و استرس، این توانایی را در فرد پدید میآورد که بتواند واکنشهای احساسی مناسبی را از خود بروز دهد؛ به عبارت دیگر، با کسب مهارتهای لازم در زمینه‌ی کنترل استرس و هیجانهای احساسی، فرد میآموزد که برده‌ی احساس‌های خود نیست و در ابرازکردن و شدت ابراز آن‌ها کاملاً مختار است و همین امر، سبب میشود تا در شرایط بحرانی، واکنش مناسبی از خود نشان دهد. در نتیجه، هم در حوزه‌ی تصمیمگیری و هم مهارت ارتباط، از مدیریت بهتری برخوردار شود.

مهارتهای زندگی و حفظ سلامت روان و جسم: از آن‌جایی که بدن انسان از جسم و روح تشکیل شده، بدیهی است که سلامت یکی در گرو سلامت دیگری است و هر دو به یک میزان نیاز به توجه دارند. از نظر «هارتلی بروئر» سلامت روانی فرد، در زمینههای شادی افراد، رفاه آن‌ها و میزان باروری، اهمیت چشم‌گیری دارد. به تعبیر او، سلامت روان را میتوان به‌معنای تقویت هیجانهای عقلی و معنوی در نظر گرفت که فرد را قادر میسازد از زندگی لذت بیش‌تری ببرد و در برابر رنجها و ناملایمت‌های زندگی، مقاومت بیش‌تری از خود نشان دهد.

 اهمیت به هنجارهای خانوادگی و اجتماعی: خانواده مهم‌ترین و اولین کانون است که کارکردی دوسویه دارد؛ یعنی از یک طرف با فرد در ارتباط است و میتواند زمینههای رشد، تعالی و ترقی او را فراهم کند و از طرفی دیگر، با جامعه در ارتباط است و میتواند بسترهای لازم برای تکامل و پیش‌رفت جامعه را مهیا کند؛ بنابراین میتوان گفت که جامعه‌ی سالم، نیازمند داشتن افراد سالم است و پیش‌شرط لازم برای تحقق هر دوی این‌ها، خانواده‌ی سالم است؛ از این رو، بدیهی است که آموزش مهارتهای زندگی و به‌کار گرفتن آن‌ها در نهادی به‌نام خانواده، میتواند زمینه‌ی لازم را برای آموزش افراد و توان‌مندی آن‌ها در به‌کارگیری این مهارتها در عرصه‌ی فردی و اجتماعی و در نتیجه‌، پیش‌رفت فرد و جامعه را در پی داشته باشد. با استفاده از تعریفی که «واکر» در رابطه با مهارتهای اجتماعی ارائه میکند و آن‌ها را مجموعه‌ای از استعدادها میداند که امکان شروع و حفظ رابطههای اجتماعی مثبت را برای فرد فراهم میکنند و فرد را قادر میسازند که سازگاری اثرگذارتری با محیط اجتماعی بزرگ‌تر از خود نشان دهد، میتوان گفت که اگر افراد در سطح خانواده، آموزشهای لازم در زمینه‌ی مهارتهای زندگی را فرابگیرند و روی مهارتهایی درباره‌‎ی روشهای ارتباطی و چگونگی برقراری ارتباط اثرگذار، چگونگی حل مسئله یا مقابله با استرس، و هم‌دلی با دیگران کار کنند، بیشک میتوانند در افزایش تواناییهای روانی خود در سطح اجتماع، پیش‌رفتهای چشم‌گیری داشته باشند. در واقع، با کسب این مهارتها، فرد بیش‌تر با تواناییهای خویش آشنا میشود و هم‌چنین درمییابد که توجه به هنجارها و ارزشها ـ چه در سطح خانواده و چه در گستره‌ی اجتماع ـ زندگی سالمتری را برای او به ارمغان خواهد آورد.

نقش آموزش مهارتهای زندگی در بالابردن مدیریت زنان: اگرچه تمام مواردی که گذشت تمام افراد جامعه را دربرمی‌گیرد؛ اما از آن‌جایی که در اسلام برای زن، نقشی محوری در خانواده و جامعه در نظر گرفته شده است؛ لذا با فراگیری مهارتهای زندگی، می‌تواند نقش چشم‌گیری در ارتقای سطح خانواده و در نهایت سطح جامعه ایفا کند. زن، هم می‌تواند مرد را و هم فرزندان را بپروراند؛ لذا مدیریت زندگی مشترک با کسب آگاهیهای لازم در این زمینه، میتواند مسیر زندگی را به سمت تعالی و کمال سوق دهد. آموزش این مهارتها میتواند مدیریت زنان را در زمینههای همسرداری، نحوه‌ی ارتباط با همسر، چگونگی تعامل با فرزندان و شیوه‌ی درستِ تربیت آن‌ها بهبود ببخشد. زن می‌تواند با فراگیری این مهارت‌ها به تواناییها و شایستگیهای خود آگاهی یابد و به‌منزله‌ی موتور محرک و سکان‌دار، در کنار دیگر اعضای خانواده، این نهاد مهم را به مقصدی مناسب هدایت کند؛ به دیگر بیان، آموزش مهارتهای زندگی میتواند در زمینههای انتخاب سبک زندگی، تداوم زندگی مشترک، مقابله با آسیبهای اجتماعی اثرگذار باشد. بدیهی است در رابطه با نقشهای اجتماعی نیز، زنانی در عرصه‌ی اجتماعی میتوانند موفقتر عمل کنند که به کمک این مهارتها در زندگی خانوادگی خود نیز به‌خوبی از عهده‌ی انجام نقش مدیریتی خانه و خانواده برآیند؛ زیرا همان‌گونه که ذکر شد آموزش این مهارتها، فرد را به شناخت از خود و تواناییهایش مجهز میکند. این خودشناسی به او عزت نفس میدهد تا در هر شرایطی، هویت انسانی و ابعاد آن را تقویت کند و با بروز واکنشهای مناسب احساسی و عقلانی، سازگاری بیش‌تر با محیط بیرونی نشان دهد و در نتیجه، به بهبود زندگی خود کمک کند.

منابع:

1. مجلسی، محمدباقر(1403ق)؛ بحارالانوار، ج 2، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم.

2. طباطبائی، سیدمحمدحسین(1417ق)؛ ‌المیزان، ج 3، قم، دفتر انتشارات اسلامى.

 3. Hartley-Brewer (2001) Learning to trust and learning to learn. London: IPPR; p 4.