گزارشی پیرامون پیآمدهای مدیریت زنان در عرصهی اقتصاد خانواده و اجتماع
نفیسه حیدری
کارشناس فقه و حقوق
شبِ جمعه، منزل پدربزرگ یک مهمانی خانوادگی بود. فرزندان به پدربزرگ و مادربزرگ پیشنهاد دادند که به خاطر شرایط مساعد آب و هوایی، هفتهی آینده به سفر زیارتی مشهد بروند. قرار شد آقای «احسان بابایی» داماد خانواده که در یک مؤسسهی مالی مشغول فعالیت است، زحمت تهیهی بلیت هواپیما و رزرو هتل را تقبل کند. پدربزرگ با خنده به مادربزرگ گفت: «از قدیم تا حالا پولهایمان دست شما بوده؛ چه آن زمان که جوان بودم و کار میکردم و درآمدم را دودستی تقدیمتان میکردم و چه حالا که پیر شدهام و عابربانک حقوق بازنشستگی دست شماست. مدیر اقتصادی خانه شما بودید؛ پس خودت با آقا احسان حساب کن.» مادربزرگ در حالی که چایش را داخل نعلبکی میریخت تا خنک شود، به پدربزرگ نگاه کرد و گفت: «درسته که پول دست من بوده و هست؛ ولی هرجا شما امر میکردید خرج میشد. من فقط صندوقدار بودم، مدیر شما بودید. جداً من هم بدون اجازهی حاجی پول خرج نمیکردم؛ ولی حالا دیگه زمانه عوض شده، خانمها هم پول درمیآرند، هم خرج میکنند و هم مدیرند.»
مفهوم مدیریت اقتصادی: ایجاد تعادل بین دخل و خرج
آقای «بابایی» که کارشناس حسابداری است، عینکش را جابهجا کرد و گفت: «صرف پولدرآوردن یا خرجکردن «مدیریت» نیست؛ بلکه ایجاد تعادل بین دخل و خرج، معنای مدیریت اقتصادی است. ارسطو «اقتصاد» را علم خانهداری میدانست؛ اما هنر اقتصاد خانواده به معنی برقراری یک رابطهی درست، میان منابع درآمدی و هزینههای خروجی خانواده است. ممکن است برخی خانمها درون یا بیرون خانه به کارهایی مشغول باشند که از آنها کسب درآمد کنند؛ ولی گاهی آن درآمد برای مصرف شخصی خودشان استفاده میشود و اصلاً جزء دخل خانه نیست. بعضی از خانمها نیز، درآمدشان را در طَبق اخلاص گذاشته و در کنار درآمد شوهرانشان، برای خرج خانه صرف میکنند. هرکس که در خانه بتواند با برنامهریزی صحیح، پاسخگوی اصلیترین هزینهها باشد و نیازهای اساسی همهی اعضا را برآورده کند و رضایت خاطر را برای خانواده به بار بیاورد، مدیر اقتصادی موفقتری است؛ فرقی هم نمیکند، زن یا شوهر یا هر دوی آنها با همفکری همدیگر، این مسئولیت را برعهده بگیرند.
باید اعتراف کنم اغلب بانوان جامعهی امروز ما، علاوه بر انجام وظایف خود در حیطهی شوهرداری، بچهداری و خانهداری توانستهاند در عرصههای مختلف اجتماع هم وارد شده و قابلیتهای خود را به منصهی ظهور برسانند. یکی از این حیطههای فعالیتی، بُعد اقتصاد و جنبهی مدیریت امور مالی است؛ چه در قالب خانواده و چه شرکتها و ارگانها و پروژههای مختلف در سطح اجتماع.»
خانم «مبینا رئوفی» دختر 23سالهی خانواده و دانشجوی سال آخر معماری، در حالی که صحبتهای همسرش آقای «بابایی» را تأیید میکرد، صحت مدیریت اقتصادی بانوان را منوط به نوع دیدگاه آنان دانسته و گفت: «خانمها میتوانند مدیران اقتصادی خوبی باشند؛ به شرطی که الگوهای مصرفی درست داشته باشند. در قدیم «مصرف» صرفاً یک رفتار اقتصادی بود؛ طوریکه افراد غنی به لحاظ درآمد بالا، کالاهای بیشتری هم مصرف میکردند؛ اما امروز «مصرف» ابزاری شده که افراد با آن، شخصیت خود را به دیگران نشان میدهند. در واقع، «مصرف» به یک رفتار اجتماعی بدل شده است. خانمها قبلاً در مصرف همهچیز قناعت داشتند؛ اما امروز عدهای از آنها، نهتنها قناعت ندارند، بلکه زیادهروی و اسراف هم میکنند. گاهی خرید یک لباس مجلسی، تغییر سبک آرایش خود یا برگزاری مراسم و محافل پرهزینه را از نان شب واجبتر میدانند؛ در حالی که هیچکدام از اینها ضرورت ندارد. چشم و همچشمی هم به این مسئله دامنزده و الگوبرداری نامناسب خانوادهها با درآمد پایین از خانوادههایی با درآمد بالا که نوع مصرف آنها متفاوت است، سبب شده که مسائل اقتصادی، به شکافی عمیق در برخی خانهها بدل شود. هر کس باید با توجه به درآمد خودش و براساس نوع مصرف و نیازهای ضروری خودش خرج کند؛ نه براساس نیازهای دیگران. به نظر من جایگاه یک زن در نقش مادر که انتقالدهندهی ارزشهای اخلاقی به نسل بعدی است، بسیار اثرگذار است و میتواند در اصلاح الگوی مصرف نقش مهمی داشته باشد.»
تربیت اقتصادی فرزندان، همگام با مدیریت مالی مادران
خانم «زهره اسلامی» عروس 38سالهی خانواده، معلم و مادر یک دختر هفتساله و پسر دوازدهساله است. او در حالی که استکانهای چای را در سینی میگذاشت، گفت: «من در مقام مادر، صحبت مبیناجان را قبول دارم و معتقدم علاوه بر تربیت عاطفی، اخلاقی، دینی و اجتماعی، بعد اقتصادی هم باید آموزش داده شود. مادران شناخت و درک بهتری از تواناییها و ضعفهای فرزندانشان دارند و با تقسیم مسئولیتهای کوچک مالی، میتوانند به رشد آنان در این زمینه یاری برسانند. خودم سعی کردم به بچههایم، با اینکه سن زیادی ندارند، در این زمینه آموزش بدهم.
اول، کسب درآمد در قبال کار درست و بهموقع: به هر کدام مسئولیتهایی در حد توانشان میدادم که اگر درست از عهدهی آن برمیآمدند، در قبالش مبلغی پول دریافت میکردند. دقیقاً انتظارم را بیان میکردم و روی مبلغ هم قبل از انجام کار توافق میکردیم. یادم هست یکبار به پسرم، بنیامین لیست خرید از سوپرمارکت و نانوایی دادم و قرار شد اگر تا ساعت یازده تمام خرید را درست انجام دهد، سههزار تومن به او بدهم؛ ولی او هم دیر آمد و چون نانها را داغداغ در پلاستیک گذاشته بود، تمام نانها خمیر شده بود؛ به خاطر همین، من به او دوهزارتومان دادم. اول ناراحت شد؛ ولی بعد از صحبتهای من، قانع شد که اگر کارش را درست انجام ندهد، حقوق و مزایایی را که انتظار دارد، دریافت نمیکند.
دوم، برنامهریزی و خرج پول، طبق بودجهی تعیینشده: به جای اینکه خودم تکتک نیازهای مالی آنها را برطرف کنم، مبلغی را بهشکل هفتگی به آنها میدادم و با کنترل، به آنها این اختیار را میدادم که بخشی از احتیاجهای مالی خودشان را تأمین کنند. البته بچهها گاهی پول کم میآوردند، یا چیزهای غیرضروری میگرفتند و در مصرف برخی از خوراکیها و وسایل بازی و تفریحی افراط میکردند؛ اما کمکم یاد گرفتند که اگر طبق برنامهریزی عمل نکنند، خودشان ضرر میکنند و برای برخی از نیازهای ضرروریشان، پول کم میآورند.
سوم، پساندازکردن: با گرفتن قلک برای هر کدام، از آنها خواستم که هر چندروز یکبار، مقداری پول در قلک بریزند. بعد از پُر شدن قلک، آن مبلغ را در یک حساب بانکی که به نام خودشان بود، واریز میکردیم. هر سال شبِ عید، از آن حساب پسانداز، یکی از آرزوهای مالیشان را برآورده میکنیم. امسال عید برای بنیامین، دوچرخه و برای بهاره، صندلی و میز تحریر گرفتیم. با این شیوهها، کمکم دخل و خرج و پسانداز را یاد میگیرند و کسب تجربههای کوچک، درسهای بزرگی را برای آینده به آنها میدهد.»
پسانداز، پیآمد مثبت مدیریت اقتصادی بانوان
آقای «مهدی رئوفی» پسر 26سالهی خانواده که فارغالتحصیل رشتهی کامپیوتر و در یک مرکز خدمات کامپیوتری مشغول فعالیت است که بهتازگی ازدواج کرده، گفت: «من چون بچه ندارم، تا حالا خیلی جدی به این مسئله فکر نکردهام؛ ولی از صحبتهای زنداداش، تجربهی خوبی کسب کردم. از آن روزی که زندگی مستقلم را شروع کردم، میبینم که خانمم همیشه مقداری از پولی را که در اختیارش میگذارم، پسانداز میکند. با اینکه به او اطمینان دادم که خودم همیشه بخشی از درآمد را برای آینده یا رفع بحرانهای اتفاقی پسانداز میکنم، او اصرار دارد خودش هم این کار را انجام دهد. یکبار که دنبال مطلبی در اینترنت میگشتم، به آمار جالبی دربارهی همین پسانداز بانوان برخوردم که در موبایلم ذخیره کردم و الآن برایتان میخوانم: «مؤسسهی ثبت میزان درآمد خانوارها در آمریکا، طبق آماری اعلام کرده که مدیریت زنان در امور مالی، اثری مثبت بر برنامهریزیهای مالیِ درازمدت خانواده دارد. در خانوادههایی که زنان مدیریت امور مالی خانه را برعهده دارند، نود درصد پساندازها برای اهداف بلندمدت و دوراندیشانه در نظر گرفته شده؛ در حالی که این نرخ برای خانوادههایی که مردان مسئولیت امور مالی را برعهده دارند، کمتر و معادل هشتاد درصد است. رئیس این مؤسسه میگوید: «زنان جوان، حقیقتاً نقش مهمی در خانوادههای مدرن ایفا میکنند. آنان نقش سنتی خود را کنار نهادهاند. در جوامع سنتی هم، زنها نقش محوری در مدیریت مالی خانه داشتهاند که تدابیر و انتقادهای خرید خانه بود. امروز زنان برای پول برنامهریزی میکنند. نحوه، مقدار پسانداز و سرمایهگذاری تا حد زیادی بنا به درخواست آنهاست. هرچند قانونی حاکی از آن نیست که زنان همواره دوراندیش و محتاط هستند و گاهی برخی از زنان، خواهان ریسکهای مالی یا ماجراجویی اقتصادی هستند، شواهد بیولوژیک نشان میدهد زنان بهدلیل غریزهی قوی صیانت از فرزند، اغلب پساندازهای بلندمدت را باور دارند.»
احساس مسئولیت و پایبندی به تعهدهای مالی بانوان
آقای «بابایی» با توجه به تجربهی کاری در زمینهی امور بانکی گفت: «ما مشتریان مختلفی در مؤسسهی مالی داریم؛ ولی از نظر پرداخت اقساط و پاسکردن چکها، خانمها همیشه اعتبار بیشتری از آقایان دارند. حس مسئولیتی که آنان در زمینهی مسائل مالی دارند، خیلی بیشتر از مردان است. شاید چند ویژگی زن، مثل توجه به جزئیها، آبروداری، ریسکپذیریِ کمتر از مرد، قابلیت توجه به چند برنامه و کار در زمان واحد، سبب شده که آنان در برنامهریزیهای مالی، دقیقتر از مردان بر تعهدهای خود، پایبند باشند! خیلی از مشتریان ما، خانمهایی هستند که در اصناف مختلف بازار مشغول فعالیت هستند. آنان خیلی برنامهریزیشده، درخواست وام میدهند و حسابشده، ضامن دیگران میشوند و به اعتبار خود در بازار، خیلی اهمیت میدهند.»
پرهیز از رفتارهای مالی مستبدانه در بانوان
خانم «شیما حکیمی» تازهعروس 22سالهی خانواده و کاردان گرافیک، در ادامهی بحث گفت: «مدیریت مالی خانمها، یک مزیت دارد که در آقایان خیلی کمرنگتر است و آن هم روحیهی نظرسنجی و مشورت آنهاست. احساس مسئولیت دربارهی به اشتراکگذاشتن ایدهها و پیداکردن راهکار بهتر، برای تصمیم درستتر، از سوی خانمها بیشتر دیده میشود؛ در حالی که، رفتارهای مالی مستبدانه در مردها شایعتر است. همین چندماه پیش، معاون مالی شرکت ما عوض شد. با آمدن خانم معاون به جای معاون سابق، جلسههای تبادل نظر هر چندهفته، یکبار برگزار میشود و توجه معاون جدید به جزئیات پیشنهادها و انتقادهای اعضا و بررسی دقیق آمار و اطلاعات سبب شده که حتی مدیر مالی شرکت هم به خودرأیی معاون قبلی پی ببرد و اظهار کند که روند کار گروهی و مشورتی، حتی در حیطهی خشک اعداد و ارقام اقتصادی هم اثرگذار است.»
پدربزرگ از جیبش چند شکلات درآورد و به بچهها داد و گفت: «ما قدیمیها که به این نتیجه رسیده بودیم؛ اما با این صحبتها، اگر شما جوانان هم مدیریت مالی خانه را به خانمهایتان بسپارید، ضرر نمیکنید!»