ویلیام استیدگر

مترجم: زهره دربانی

 

دیشب دیدم که خداوند جهان را شست

با بارشی لطیف و شیرین

و سپس هنگام بیداری صبح

آفتاب را گسترد تا آن را خشک کند.

او رشته‌های نازک علف را شست‌وشو داد

و هر درخت رقصان را

او بارانش را بر فراز تپه‌ها بارید

و دریای مواج و خروشان را جارو کرد

رز سفید تمیزتر و سفیدتر شد

رز سرخ گلگون‌تر به نظر رسید

از این رو خداوند چهره‌های عطرآگین همه را شست

و همه را در خواب کرد

هیچ پرنده‌ای نیست

و هیچ زنبوری

که در آسمان پرواز کند

و پاک‌تر از دیروز نشده باشد.

دیشب خدا را دیدم که جهان را شست

ای کاش مرا هم می‌شست

و تمام ذرات وجودم را پاک می‌کرد

و مانند آن سپیدار کهن‌سال

شفاف و درخشان می‌کرد