مترجم: پگاه امیردیوانی
کارشناس ارشد آمایش و ارزیابی محیط زیست
طبق یک گفتهی قدیمی: «زنان نیمی از آسمان را تسخیر کردهاند!» زنان در کشورهای در حال توسعه، سهمی را که در حمایت از زمین و آسمان دارند، بهخوبی میشناسند. آنان طی نسلها به علت مسئولیتی که در قبال مهمترین وظیفهی زندگی، یعنی حمایت از افراد خانواده داشتهاند، ذخیرهی عظیمی از دانش زیستمحیطی اندوختهاند.
زنان، مهمترین مدیران منابع در اجتماع و کانون فعال مدیریت منابع حساس زیستمحیطی هستند. در بسیاری از جوامع، هنوز نقشها، نیازها، نیروی بالقوه و اهمیت کار زنان، شناخته نشده است. همچنین بر اثر فقدان قانون آموزش و پرورش، اعتبار، حق مالکیت و نفوذ سیاسی، زنان اغلب به هنگام آموزش، فنآوری و دستیابی به مهارتهای فنی، نادیده گرفته میشوند. در ضمن، افت زیستمحیطی، بهویژه در مناطق بومشناختیِ آسیبپذیر، مشکلهای آنان را افزونتر کرده است. به همین دلیل، هرچند زنان همواره در حفظ محیط زیست کوشیدهاند، این بیتوجهی اجتماعی و نقش خلاق زنان در شبکهی نیروهای اجتماعی و فرهنگی، مانع آن شده است که موقعیت مطلوبی برای شکوفایی نیروها و استعدادهای این گروه از جمعیت پدید آید؛ از این رو، آثار تخریب محیط زیست بر زنان و اثر زنان بر محیط، با اثر و تأثر مردان در برابر اکوسیستمهای حیاتی، فرق داشته و به این تفاوت توجه نشده است. در زمینهی نقش زنان در محیط زیست، نظریههای گوناگونی مطرح شده است. پیروان نظریهی «برتری زنان در حفظ محیط زیست» معتقدند زنان به دلیل زنبودن، بهتر از مردان از محیط زیست خود محافظت میکنند؛ اما گروه دیگری که با این نظریه موافق نیستند، میگویند که زنان نه بهدلیل زنبودن، بلکه به علت تجربههایی که در زمینهی استفاده از منابع طبیعی و مدیریت آن دارند، بیش از مردان در حفظ محیط زیست، نقش ایفا میکنند. کسان دیگری با طرح بحث جنسیت، میگویند که زنان و مردان در مسیر زندگی اجتماعی خود دارای نقشها و نیازهای متفاوتی هستند که باید آنها را شناخت و برنامههای توسعه را بر مبنای این نقشها و نیازها تنظیم کرد. سرانجام، برخی از نظریهپردازان عقیده دارند که زنان علاوه بر نقشهای موجود، خود نیروهایی دارند که هنوز کشف نشده است و از این رو، لازم است برنامهریزان توسعه، برای شکوفایی چنین نیروهای بالقوهای، بستر مناسبی فراهم کنند.
در طول تاریخ و در سراسر جهان، به نقشها، نیازها و نیروهای زنان، به شایستگی نگریسته نشده است و به همیندلیل، هنگامی که با موضوع حفظ محیط زیست روبهرو میشویم، میبینیم نیمی از جمعیت جهان که در طول تاریخ بیش از نیمی دیگر به طبیعت نزدیک بودهاند، به سبب مشکلهایی، چون: فقر، عدم دستیابی به آموزش و آگاهیهای لازم، بهرغم نیروی بیمانند خود، نتوانستهاند نقش مؤثر خود را در این زمینه ایفا کنند.
زمانی را که زنان صرف کنارآمدن با پیآمدهای ناشی از تخریب میکنند، نمیتوانند به فعالیتهای زیربنایی توسعه، نظیر: کمک به فرزندان در رشد و یادگیری و مهارت خواندن، کسب اطلاعات دربارهی بهداشت، تجدید قوا پس از زایمان و تأمین معاش اختصاص دهند.
چنانچه فرهنگ زیستمحیطی در مادران رسوخ کند و زنان، قانونمندی اکوسیستم را بشناسند، بهخوبی میتوانند این میراث معنوی را به فرزندان خود منتقل کنند. انتقال فرهنگ مناسب زیستمحیطی، علاوه بر فطرت و غریزهی شخصی زنان، بستر و ابزاری نیاز دارد که باید ضرورتاً در اختیارشان قرار گیرد؛ زیرا یک زنِ محروم از امکانها، قادر به انتقال یک فرهنگ مناسب نخواهد بود. از طرفی، زنان بهدلیل نقش مهمی که در ادارهی خانه و پرورش و تربیت کودکان دارند، طبعاً فرهنگ مصرف را در خانه، بیش از افراد دیگرِ خانواده رواج میدهند.
اگر زنان برای نظافت خانه، شستوشوی خودرو، تفکیک زباله در مبدأ و استفادهی مجدد از زبالهی تر برای تهیهی کود آلی و دهها مورد دیگر، برنامهریزی مناسبی داشته باشند، بخش عظیمی از مشکلهای زیستمحیطی حل خواهد شد.
مهمترین نقش زنان در محیط زیست
زنان عامل اصلی اصلاح فرهنگ مصرف هستند؛ و بهدلیل نقش مهمی که در مدیریت خانه دارند، میتوانند برنامهریزان اصلاح محیط زیست در خانه و محلهی خود باشند. زنان عامل اصلی انتقال فرهنگ و دانش زیستمحیطی و انتقال میراث معنوی به نسلهای آینده هستند. لازم است این نقشها در جایگاه مدیران منابع، اعضای فعال اجتماع، مصرفکنندگان و مدافعان محیط زیست در هنگام سیاستهای حمایت از تنوع زیستی، شناخته شود. زنان باید در سطح محلی، منطقهای، ملی و بینالمللی مشارکت کرده و برنامههایی تدوین کنند تا تعهدهای مربوط به کنوانسیونهای مختلف زیستمحیطی را جامهی عمل بپوشانند. همچنین باید امکانهایی برای سازگاری با تغییرهای اجتماعی، زیستمحیطی و حفظ معیارهای زندگی در اختیار زنان قرار گیرد تا در آینده بتوانند بزرگترین حافظان و حامیان محیط زیست و طبیعت باشند.
منبع: Our planet, 2013 .