سمیه سمیعی
کارشناس علوم اجتماعی
دربارهی نقش تربیتی والدین، بهیقین بارها و بارها مطالبی شنیده یا خواندهاید؛ اما آنچه در این بین گاهی بهدلیل حضور پررنگتر مادر در خانه یا مشغلهی کاریِ پدر نادیده گرفته میشود، اثربخشی نقش تربیتی پدرِ خانواده است. در واقع، در باور اشتباه بسیاری، مادر بهدلیل حضور بیشتر در خانه و در نتیجه ارتباط بیشتر با فرزندان، میتواند بار تربیتی پدر خانواده را نیز به دوش بکشد و این در حالی است که کارشناسان و صاحبنظران حوزهی تعلیم و تربیت بر این باورند که نقش پدر، هر چند کوتاه، اثربخشی عمیقی در شکلگیری شخصیت و رشد عاطفی فرزندان دارد.
به هر حال، لزوم حضور پدر در کنار مادر برای تربیت و رشد مناسب و درست فرزندان قابلانکار نیست. حال باید دید خودِ فرزندان، معتقد به این نقش و اثربخشی هستند؟ یا با توجه به شرایط زندگی امروز، تنها پدر را یک حساب بانکی فرض کرده و توجهی به حضور و نقش تربیتی او در خانه ندارند.
پدر، حلاّل مشکلهای مالی است
محبوبه، هفدهساله و فرزند سوم خانواده است. او که پدر خود را حلال مشکلهای مالیاش میداند، دربارهی نقش پدر در تربیت فرزندان میگوید: «من علاقهی زیادی به مادر و پدرم دارم. در خانوادهی ما همهچیز به دست مادرم انجام میگیرد و در واقع، مدیر خانهی ما مادرم است؛ اما با این حال، پدرم حلال مشکلهای مالی من و دو برادر دیگرم است و خیلی نقش مهمی دارد؛ البته ما به نظرهای ایشان هم توجه میکنیم و اینطور نیست که تنها برای انجام امور مالی با او صحبت کنیم.»
نقش عریض مادر و عمیق پدر
دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشد، رشتهی روانشناسی و 26ساله است. او که فرزند اول و تنها دختر خانواده است میگوید: «سه برادر دارم که از من کوچکتر هستند و این مسئله باعث شده در خانواده از من حمایت بیشتری بشود. البته حضور سه برادر و پدرم، کمی محیط خانهی ما را مردانهتر کرده بود؛ اما پدرم همیشه مقید به رعایت عدالت، انصاف، صداقت و ابراز محبت به تمام اعضای خانواده بود. همین مسائل موجب شد که من و برادرانم بسیاری از اصول اخلاقی و رفتاری را غیرمستقیم از پدرم یاد بگیریم. با اینکه پدر بهدلیل شغلشان، ساعتهای کمتری را در خانه بودند؛ اما میتوانم با قاطعیت بگویم که نقش مادرم در تربیت ما بچهها، بهویژه پسرها عریض و نقش پدر، عمیق بوده است. نوع رفتار پدر با مادرم، قدرت تصمیمگیری ایشان و اعتمادبهنفسی که با دادن مسئولیت به ما در بین اعضای خانواده ایجاد میکردند در خیلی از مراحل زندگی و تصمیمگیری، حداقل برای من کارگشا بوده است.»
پدر، سمبل قدرت و اعتماد است
خانم حسنی که خود مادر دو فرزند است، دربارهی نقش پدر در تربیت فرزندان معتقد است: «با اینکه دو فرزندم مدام با من هستند و ساعتهای بیشتری را در کنار من میگذرانند؛ اما همیشه معتقد بودهام که نقش همسرم در نقش پدر، عمیقتر است. بهویژه اینکه فرزندان من هر دو پسر هستند و اثربخشی پدرشان بر آنها بیشتر است؛ حتی اگر زمان کمتری را با پدرشان سپری کنند. در واقع، پدر یک خانواده، سمبل قدرت و اعتمادآفرین است؛ گرچه این روزها بسیاری، زن را مدیر خانه و مادر را مسئول تربیت بهتر فرزندان میدانند، من در بسیاری از موارد تربیتی با نظر همسرم عمل میکنم و تاکنون هم موفق بودهام.»
ای کاش خشک و جدی نبود
آقای رضایی، جوان نوزدهسالهای است که خود را پشتکنکوری معرفی میکند و دربارهی نقش تربیتی پدرش میگوید: «من هر چی که دارم از زحمتهای مادرم است. پدرم خیلیخشک و جدی همیشه با ما رفتار میکند. اوایل که سن کمتری داشتم فکر میکردم تمام پدرها اینطوری هستند و این مادر است که باید به جای پدر هم مهربانی و محبت کند؛ اما هرچه بزرگتر شدم و ارتباط بچههای دیگر را با پدرشان میدیدم، متوجه تفاوت رفتاری پدرم با آنها میشدم. ایکاش اینقدر خشک و جدی نبود تا راحت میتوانستم با او ارتباط برقرار کنم! این مسئله شاید از نظر خواهرم چندان مسئلهی مهمی نبوده و نیست! چراکه مادرم با تمام وجود تمام نیازهای خواهرم را برطرف میکند؛ اما من گاهی نیازهایی داشتم که دلم میخواست با پدرم در میان بگذارم، که نشد. البته این رفتار پدرم باعث شد که من تصمیم بگیرم هرگز چنین پدری برای فرزندانم نباشم. گاهی احساس میکنم پشتی ندارم و در برابر پدرم اعتمادبهنفسم خیلی پایین میآید؛ حتی از ابراز نظر دربارهی مسائل سادهی زندگی هم در برابر پدرم امتناع میکنم.»
فرزندان محتاج تشویق هستند
چهاردهساله و دانشآموز ممتاز مدرسه است. گرچه کم سنوسال است، صحبتها و نظرهای او مبین چیز دیگری است. به گفتهی مینا «قضاوت صحیح و تشویق، از جمله مسائلی است که فرزندان چه پسر و چه دختر به آن نیازمندند. وقتی که فرزندان اقدام به انجام کاری میکنند، دودلی و گاهی ترس دارند. وقتی که از طرف پدر، حمایت میشوند، پدر، مشوق آنان برای حرکت میگردد؛ اما گاهی میبینیم که بعضی از پدرها اگر از کارهای فرزندان راضی هم باشند، اقدام به تشویق آنها نمیکنند. با این منطق که اگر فرزندان تشویق بشوند، از خود راضی میگردند. غافل از اینکه بعضی از شیطنتها و حرکتهای غیرمعقول و مقبول فرزندان، نشانهی عدم فقدان اعتمادبهنفس است. در واقع، آنها میکوشند که ثابت کنند کسی هستند؛ به همین خاطر، من فکر میکنم که تشویق و قضاوت هوشیارانه، خیلی به رشد شخصیت فرزندان کمک میکند. والدین من، بهویژه پدرم همیشه قاطع، اما مهربان، صبورانه و منطقی رفتار من و خواهرم را تحلیل و گاهی هم انتقاد میکند. این برای ما اصلاً ناخوشآیند که نیست، هیچ؛ خیلی هم تاکنون مفید بوده است.»
پدر نباید ضعیف و ناتوان باشد
38ساله و پدر سحرِ نهساله است. او که معتقد به رفتار دوستانه، اما قاطعانه با فرزندش است، دربارهی نقش تربیتی خود میگوید: «همانطور که پدرم در تربیت من نقش بسیاری داشته است، با اینکه زمانه تغییر کرده و عصر، عصر ارتباطات است، به عقیدهی من نقش پدر در کنار مادر همچنان در تربیت درست فرزندان اثرگذار است. اگر پدر من، از نظر شخصیتی قوی نبود، مسلّم من دچار مشکلهای فراوانی بودم. من نوع رفتاری را که با فرزند و همسرم دارم، تا حدودی از پدرم آموختهام؛ بنابراین، نقش من در تربیت فرزندم با اینکه دختر است کمتر از همسرم نیست. متأسفانه من دیدهام که بعضی از پدران هستند که زیر سلطه و نفوذ قرار میگیرند! شاید آنها غالباً آدمهای خوبی هم باشند و بیش از همه چیز، خواهان آرامش؛ اما برای بهدستآوردن این آرامش، همواره از آنچه حق خود میدانند چشمپوشی میکنند. این ضعف بهویژه زمانی قوت و شدت میگیرد که آنها در تصمیمگیریها رویهی تسلیمطلبی را در مقابل فرزند و همسرشان در پیش میگیرند و دنبال زن و فرزندان خود کشیده میشوند و به عقیدهی من، اینطور ایفای نقش پدری، فرزندان را نامنظم، ضعیفالاراده و ناتوان بارمیآورد و طوری که آنها در برابر مشکلهای زندگی تسلیم به شکست هستند؛ بهویژه اگر با فرد یا افرادی مواجه شوند که مانند پدرشان تسلیم محض نباشد.»
باید بگوییم: نقش فرزندان در تربیت والدین!
خانم قاسمی 23ساله و تنها دختر خانواده است. از او دربارهی نقش تربیتی پدرش سؤال میکنم و او با خنده میگوید: «باید بگوییم نقش فرزندان در تربیت والدین. در زمانهای که همهچیز در حال پیشرفت است، دیگر مثل قدیمها نمیتوانی انتظار داشته باشی که همهچیز را از والدین یاد بگیری، بهویژه از پدرها؛ چراکه آنها به دلیل شرایط زندگی امروز یا باید ساعتهای زیادی را خارج از خانه کار کنند یا زمانی هم که در خانه هستند، پای کامپیوتر و تلفن همراهشان بنشینند. از طرفی هم، همین پیشرفتی که از آن حرف زدم باعث شده بچهها چیزهایی را حتی در سن پایین یاد بگیرند که والدینشان بلد نیستند. آداب معاشرت، نوع ارتباط با دیگران، روابط خارج از خانه و خیلی چیزهای دیگر، دستخوش تغییرهای زیادی شده که به عقیدهی من، والدین نمیتوانند نوع برخورد با این مسائل را به فرزندانشان یاد بدهند. این فرزندان هستند که باید با بیان مسائل روز، والدین را آگاه کنند.»
با توجه به تمام آنچه گفته شد، به نظر میرسد تربیت، فراهمکردن زمینهها و عواملی برای به فعلیت رساندن و شکوفاکردن استعدادهای فرزندان در جهت مطلوب است و از آنجا که خانواده، با تعهد پدر و مادر به زندگی اشتراکی شکل میگیرد و هر کدام از آنان وظایفی را بر عهده میگیرند، غفلت هر کدام از والدین از نقش تربیتی خویش، میتواند آسیبهایی را پدید آورد که بعدها به سادگی قابلجبران نخواهد بود.