شاغلان متأهل، هشدارها و ضرورت‌ها


محمد دهقانی‌زاده

دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات تاریخ تشیع

اشتغال، چاقویی دولبه!

«یکی از گزینه‌های انرژی‌سوز در شهرها، به‌ویژه کلان‌شهرهایی مانند تهران، طولانی‌بودن مسیر منزل تا محل کار است. شهروندانی که فاصله‌ی منزل تا محل کارشان طولانی است، می‌توانند این فاصله را با جابه‌جایی محل کار یا منزل خود کوتاه کنند تا هم در بازشدن گره ترافیکی، به‌ویژه در ابتدا و انتهای ساعت کاری مشارکت کنند و هم در کاهش آلودگی هوا و مصرف سوخت سهیم باشند.»

این پیام، کلیپی تبلیغاتی بود که چندی پیش از رسانه‌ی ملی پخش شد. هدف از پخش این کلیپ، کاهش آلودگی هوای شهرهای بزرگی مانند تهران بود. بعد از افزایش آلودگی‌های هوا و رسیدن به مرز هشدار، مسئولان، پیشنهادهایی از این طریق برای کاهش آلودگی بیان کردند؛ اما اگر سطح آلایندگی‌های جایی غیر از محیط شهری، مثل محیط خانواده، بالا رود چه باید کرد؟

خداوند سبحان، یکی از اهداف دانه‌درشت تشکیل خانواده را، رسیدن به آرامش و سکونت بیان فرموده است: «و از آیت‏هاى خداوند (و از نشانگان حکمت او) آن اسـت‏ که براى شما از جنس خـودتان، همسرانى آفرید تا نزدشان بیاسـایید (روم، آیه‌ی 21).»

هدفی بزرگ که با دست‌نیافتن به آن، تشکیل زندگی مشترک زن و شوهری زیر سؤال می‌رود؛ از این ‌‎رو، باید برای تأمین این هدف کوشید و از حرکت به سمت هر عاملی که مانع رسیدن به آن شود و آرامش را از همسران بگیرد، اجتناب کرد.

اشتغال، یکی از پایه‌های اساسیِ زندگی خانوادگی است. اهمیت آن نیز برای همه روشن است؛ هم برای روزی‌رسانی به اعضای خانواده (نان‌آوری برای اهل منزل) و هم خدمت به اعضای جامعه و ایجاد حس مفیدبودن در شخص شاغل. شکی نیست که اشتغال، در تأمین آرامش و سکونتی که هدف ازدواج و زندگی مشترک دانسته شد، اثرگذار است!

معروف است که چاقو ابزاری دومنظوره است؛ اگر در دست اهلش، مانند یک طبیب جراح باشد، حیات‌بخش است و اگر در دست یک انسان ناباب باشد، چه بسا که حیات را از انسانی دیگر بگیرد! گاهی همین اشتغال که برای تأمین آرامش زندگی لازم است، موجب ایجاد تنش در روابط همسران می‌شود. گاه سوءظن آنان را به یک‌دیگر برمی‌انگیزد و گاه به کدورت میان‌شان می‌انجامد و ای بسا که زمینه‌ی جدایی و فروپاشی خانواده‌ای نوپا و حتی کهن فراهم می‌شود!

از کار همسر خود ناراضی هستید؟

گروهی از مردان به کارکردن همسرشان در بیرون از خانه حساس‌اند و اشتغال او را برنمی‌تابند. ممکن است این افراد با درآمدزایی و اشتغال بانوان مخالف نباشند؛ اما کارکردن آن‌ها در بیرون از منزل را نمی‌پسندند.

علت این مخالفت می‌تواند متفاوت باشد. ممکن است مردی از این‌که همسرش در محیط‌های مردانه فعالیت کند، ناراضی باشد یا این‌که دوست ندارد همسرش نیروی خود را بیرون از منزل به‌کار گیرد و خستگی را با خود به منزل بیاورد. بعضی مردان هم از این‌که همسرشان اعصاب و روان خود را صرف دیگران کند و دیگر در منزل طاقت تحمل فرزندان خود را هم نداشته باشد، با اشتغال همسرشان مخالفت می‌کنند. برخی نیز ترجیح می‌دهند فرزندشان در آغوش همسرشان و با مهر و محبت مادرانه‌ی او تربیت شود، نه در کنار مربی مهد کودک و با مهر و محبت پولی!

شوهر خانم رحمتی با اشتغال همسرش مخالفتی نداشت؛ زیرا خانم رحمتی دبیر موفقی بود و با شوهرش زندگی سعادت‌مندانه‌ای داشت؛ اما تولد فرزند چهارم، آن‌ها را مجبور کرد تا مسیر زندگی‌شان را تغییر دهند.

به هر روی، مردان یا از این‌که خانه بدون مدیر شود، نگران‌اند یا این‌که همسرشان در محیطی نامناسب فعالیت کند. نیز ممکن است که مانند زندگی خانم رحمتی، عامل سومی پیدا شود. گاهی نیز خانم از موقعیت کاری شوهرش ناراضی می‌شود. او وقتی می‌بیند که مرد زندگی‌اش، هر روز از صبح تا عصر در کنار همکاران خانم به‌سر می‌برد و با آن‌ها گپ‌وگفت دارد، احساس‌های زنانه‌اش جریحه‌دار می‌شود. زنانی هم هستند که با وقت‌گیربودن اشتغال همسرشان مخالف‌اند. از این‌که همسرشان مجبور باشد تعطیلی‌های عید، سرِ کار برود یا هرچند وقت به مأموریت‌های چندروزه و چندماهه برود، اعصاب‌شان به هم می‌ریزد.

عده‌ای نیز خوش‌شان نمی‌آید که به علت شغل همسرشان، مجبور به تحمل برخی محدودیت‌ها شوند؛ مثلاً به دلایل امنیتی نتوانند با همسرشان به تفریح بروند، یا مرد به دلیل اهمیت شغلی‌اش، نتواند چندروز مرخصی بگیرد یا نتواند شب‌های عید در کنار خانواده‌اش باشد و یا خانم از ارتباط شغلی همسرش با دزدان و خلاف‌کارها واهمه دارد.

شکی نیست که لازمه‌ی هر شغلی، تحمل برخی سختی‌ها و مشکل‌هاست! جامعه به افراد مختلف برای تأمین نیازهای گوناگون خود نیاز دارد؛ هم نیازمند مهندس است هم پزشک، هم معلم می‌خواهد و هم کارگر، هم نیازمند مدیر است و هم دلال و هم افرادی برای مشاغل نظامی. هر شغلی نیز سختی‌ها و تبعات مثبت و منفی خاص خود را دارد؛ اما ممکن است سختی تحمل یک شغل، پیش‌بینی نشده باشد و بعد از ازدواج و شکل‌گیری یک زندگی مشترک و رفتن زیر یک سقف، پی‌آمدهایی داشته باشد که تحمل آن‌ها از عهده و توان همسران خارج باشد.

چه کنیم تا اشتغال، آرامش را به هم نزند؟

اولین راه‌کار و ساده‌ترین راه‌حل، «تحمل» است؛ این‌که مرد، حضور همسرش را بیرون از منزل تحمل کند یا زن با مشکل‌های شغلی همسرش کنار بیاید. این راه، چندان در تأمین آرامشِ لازم، کارا نیست و نباید از آن انتظار تغییر و تحول در زندگی داشت؛ اما ممکن است کسی ترجیح دهد با شرایط پیش‌آمده بسازد.

دومین راه‌حل که البته همیشه قابل‌اجرا نیست، «ترک اشتغال» است. این راه‌کار گاهی مفید است؛ به‌ویژه درباره‌‎ی زنانی که هیچ‌گونه نیازی به درآمد حاصل از اشتغال آن‌ها نیست. وقتی چنین نیازی نبود و از طرف دیگر، حضورشان در محیطی خارج از منزل یا محیطی خلاف میل همسرشان، آرامش زندگی‌شان را به هم بزند و رابطه با همسر و فرزندان‌شان را تیره کند، ترجیح با حفظ زندگی و کمک به تأمین آرامش روانی اعضای خانواده است. این راه برای زنانی که شوهرشان با هرگونه فعالیت بیرون از منزل آن‌ها مخالف است، مناسب‌ترین گزینه است.

راه سومی نیز هست: «تغییر شغل یا محیط کار». گاهی زنان می‌توانند در منزل، کار خود را انجام دهند؛ مثلاً از طریق اینترنت یا تلفن به کار مورد علاقه‌ی‌شان بپردازند؛ پس اصرار بر شغل بیرون از منزل، اصرار بر به‌هم‌زدن آرامش زندگی است.

گاهی می‌توان با یک درخواست از رئیس اداره، محل خدمت را تغییر داد و به یک محیط مناسب، زنانه یا مردانه منتقل شد. یا مانند توصیه‌ی کلیپ تلویزیونی، محل کار را به نزدیک منزل منتقل کرد. با این کار، زنان خستگی کم‌تری متحمل می‌شوند و مردان نیز می‌توانند بیش‌تر در کنار همسر و دیگر اعضای خانواده‌ی خود باشند.

ممکن است رعایت این پیشنهادها، متضمن کاهش درآمد باشد؛ اما نتیجه‌ای که از این رفتار نصیب افراد و خانواده‌ی‌شان می‌شود، ارزشی به مراتب بیش‌تر از آن دارد. شاید سرمایه‌ی مادی کم‌تری به‌دست آورند؛ اما در عوض، سرمایه‌های روانی باارزش‌تری به‌دست خواهند آورد!

خانم رحمتی نیز وقتی فرزند چهارمش به دنیا آمد، برای اداره‌ی بهتر زندگی‌اش خود را بازخرید کرد. او با این‌که در دبیری، سابقه‌ای شانزده‌ساله داشت، بعد از هم‌فکری با شوهرش این تصمیم را گرفت و خجستگی زندگی را بر درآمد بیش‌تر ترجیح داد.

تغییر شغل یا محل کار و منزل، برای کاهش مصرف سه‌ ـ چهار لیتر بنزین، یا کم‌شدن یک خودرو از گره ترافیکیِ هر روز شهر، یا پایین‌آمدن ذره‌ای از سطح آلودگی هوا، ارزش‌مند است. حفظ اساس خانواده و تأمین آرامش اعضای آن، کم‌‎اهمیت‌‌تر از بنزین و آلودگی شهر و ترافیک نیست؛ پس باید برای آن هم کوشید و از برخی خواسته‌ها چشم پوشید.