پایگاه مشاوره


پریسا پورعلمداری

کارشناس ارشد مشاور خانواده

 کنترل خشم یک مهارت ضروری زندگی و از تکنیک‌های مهم کاهش استرس است. خشم و عصبانیت علاوه بر ایجاد عدم‌تعادل روحی و مشکل‌های روان‌شناختی، موجب بروز بسیاری از بیماری‌های جسمانی در مردان و زنان است؛ از این ‌رو، یادگیری مهارت کنترل خشم بسیار سودمند است. در اولین گام، علل عصبانیت خود را شناسایی کنید و هنگامی که دانستید چه چیزی شما را از کوره به‌در می‌برد برای موقعیت‌های پیش رو برنامه‌ریزی کنید. یکی از مهم‌ترین کارها این است که نشانه‌های خشم قریب‌الوقوع خود را شناسایی کنید؛ برای مثال، آیا هنگام عصبانیت صورت‌تان برافروخته می‌شود؟ آیا دستان‌تان می‌لرزد؟ یا دندان‌های‌تان را به هم می‌فشارید؟ و... این علائم را به ذهن بسپارید و هشداری بدانید که نشان می‌دهد، دارید عصبانی می‌شوید. حال با مشاهده‌ی این علائم، می‌توانید کمی تعلل کنید؛ مثلاً تا ده بشمارید یا چند نفس عمیق بکشید؛ به این‌ترتیب، مغزتان فرصت تحلیل وضعیت و تفکر پیدا می‌کند و رفتارهای شتاب‌زده به تأخیر می‌افتند. در طول روز برای خود وقت بگذارید و زمانی را به آرام‌سازی خود بپردازید؛ مثلاً مطلبی که دوست دارید مطالعه کنید، ورزش کنید، کمی قدم بزنید و تکنیک‌های آرامش‌بخشی را بیاموزید. اگر خشم شما از چیزی است که کسی گفته یا انجام‌داده، بروید و با همان شخص رودررو و به آرامش صحبت کنید و احساس خود را برایش بیان کنید، نه این‌که او را به رگبار اتهام‌های لفظی ببندید و مشاجره راه‌بیندازید. برای خشم خود، شیر اطمینان پیدا کنید. دنبال راه‌های ابداعی برای تخلیه‌ی انرژی حاصل از خشم و غضب باشید؛ مثلاً گوش‌دادن به یک قطعه‌ی موسیقی یا نقاشی‌کشیدن یا نوشتن افکار و احساس‌های‌تان در ارتباط با موضوع خشم و پاره‌کردن آن. درنهایت این‌که اگر احساس می‌کنید اغلب وقت‌ها عصبی هستید، حتماً با یک روان‌شناس مشورت کنید.

خانم م. ع. کارشناس شیمی

29سال دارم، پنج‌سال است ازدواج کرده‌ام و یک پسر دوساله دارم. ما زندگی خوبی داریم؛ اما به‌تازگی، از طریق پیامک‌های شوهرم متوجه شدم که همسرم با یکی از همکاران خانمش ارتباط دارد. خیلی تعجب کردم؛ چون همسرم اهل این‌گونه ارتباط‌ها نیست. هنوز به روی خودم نیاورده‌ام؛ چون می‌دانم که همسرم حتماً انکار می‌کند؛ اما واقعاً نگران هستم و نمی‌دانم باید چه برخوردی داشته باشم. لطفاً کمکم کنید!

مشاور: همان‌طور که در مشاوره‌های قبلی هم بیان کردیم، نحوه‌ی برخورد با همسر، هنگامی که مشکوک به رابطه‌ای پنهانی می‌شویم، بسیار مهم است. در بیش‌تر مواقع، وقتی زن و شوهر یک‌دیگر را دوست دارند و زندگی بدون تنشی دارند، با گفت‌وگو این مسئله برطرف می‌شود و عشق و محبت زوج به یک‌دیگر، دوباره زندگی زناشویی را ترمیم می‌کند و اگر قضیه ادامه پیدا نکند و رفتار همسر خاطی تغییر خاصی پیدا نکند، می‌توان به دیده‌ی اغماض به آن نگاه کرد و با تجسس و نگرانی به مسئله دامن نزد. با ادامه می‌توانید با کسی صحبت کنید که خوب به حرف‌های شما گوش کند و کمک‌تان کند تا در حالت هیجانی تصمیم نگیرید، سوگیری نداشته باشد و زود قضاوت نکند. اگر خانواده ظرفیت دارد، می‌توان با افراد حمایت‌گر و رازدار مشکل را طرح کرد. ملاقات زوجین با مشاور خانواده و استفاده از کمک تخصصی او نیز بسیار اثرگذار خواهد بود.

خانم ش. ح. دانشجوی کامپیوتر

25سال دارم. شش‌ماه است به دلیل اعتیاد همسرم از او جدا شده‌ام. ما حدود دو سال زندگی کردیم. آن‌چه خیلی رنجم می‌دهد، ناامیدی به آینده است. دائماً فکرمی‌کنم که دیگر روی خوش‌بختی را نخواهم دید و خود را یک شکست‌خورده‌ی مطلق می‌دانم. نمی‌توانم خوب درس بخوانم و به خودم و آینده، نگاه خوبی ندارم. خلاصه این‌که شرایط خیلی بدی دارم. لطفاً کمکم کنید!

مشاور: باور به این‌که گذشته‌ی ما آینده‌ی‌مان را رقم می‌زند، یک خطای شناختی بزرگ و باور مسموم است؛ حتی اگر انسان‌ها اشتباهی هم در گذشته‌ی خود داشته باشند، بدین معنا نیست که آینده‌ی بدی در انتظار آن‌هاست. شما می‌توانید آینده‌ی بهتری برای خود بسازید، اگر به‌خاطر گذشته‌ به خودتان برچسب «شکست‌خورده» یا «بدشانس» نزنید! اگر نگرش شکست‌خورده را با خود همراه کنید، به این ناکامی ادامه می‌دهید؛ چون همان‌گونه که می‌دانید شما آن چیزی می‌شوید که بدان باور دارید. پس افکارتان را عوض کنید تا زندگی‌تان عوض شود. از طرفی با توجه به این‌که تنها مدت شش‌ماه است جدا شده‌اید، این شرایط روحی کاملاً طبیعی است و به‌تدریج، حال‌تان بهتر می‌شود و می‌توانید به‌درستی درباره‌ی آینده‌ی خود تصمیم بگیرید. اگر حس می‌کنید ناراحتی‌تان باعث اختلال در روند زندگی شده است؛ می‌توانید از روان‌شناس کمک بگیرید تا با تشخیص افسردگی، راه‌کار‌های لازم را ارائه دهد.

خانم ح. ن. کارشناس فیزیک

38ساله هستم و یک پسر سیزده‌ساله دارم. او به‌تازگی، مدام پرخاش و بدخلقی می‌کند و میل به فریاد‌زدن دارد. من و پدرش از رفتارهایش خسته شده‌ایم. او اصلاً مثل برادرش نیست. تنبیه‌ او هم بی‌فایده است و وضعیت را بدتر می‌کند. لطفاً راهنمایی‌ام کنید!

مشاور: برخی از فرزندان هنگام بلوغ، ستیزه‌جو می‌شوند که البته با افزایش سن، این حالت‌ها کاهش می‌یابد. گاهی نگرانی درباره‌ی عادی‌بودن یا پذیرش خصایص جنسی، خودپنداره‌ی نامساعد، آماده‌نبودن برای تغییرهای بلوغ و در آخر نارضایتی از شرایط و محیط خانواده، موجب پرخاش نوجوان می‌شود. وقتی این حالت‌ها کاهش می‌یابد که اطرافیان آن را بپذیرند و بین او و دیگران محبت متقابل برقرار شود و هم‌چنین در فعالیت‌های خود به موفقیت دست یابد؛ بنابراین، بهتر است شما و پدر او با حفظ آرامش خود و پرهیز از مقایسه‌ی او با دیگران و تنبیه و سرزنش، توصیه‌های زیر را به‌کار بندید. بر نقش و وظایف همسری خود مروری داشته باشید و سعی کنید پیش از آن‌که والد خوبی باشید، همسر خوبی باشید. از ویژگی‌های دوره‌ی نوجوانی و بلوغ از طریق کتاب‌ها، اینترنت و مشاوران آگاهی خود را افزایش دهید. به او بگویید می‌تواند خشمگین شود؛ ولی باید احساس‌های خود را به‌گونه‌ای صحیح بیان کند. با پسرتان هم‌فکر شوید تا علت خشمش بر او روشن شود؛ چون نوجوانان به‌تدریج قدرت استدلال پیدا می‌کنند. وقتی شما و او آرام شدید می‌توانید به او تذکر دهید که چه نصیبی از پرخاش خواهد برد و چرا از این رفتارها به نتیجه نمی‌رسد. مسئولیت‌ کارهایی از خانه را به او بسپارید و دقت کنید که او در انجام آن موفق شود. برای نوجوان‌تان با پُرکردن وقت‌های فراغت، فعالیت‌هایی را که دوست دارد برنامه‌ریزی کنید. برنامه‌های پرتحرک برای تخلیه‌ی انرژی مانند: بازی با کیسه بوکس، ورزش‌های توپی و... فراهم کنید. به او آموزش دهید که بر ذهن و هیجان‌های خود تسلط داشته باشد و مسئولیت عمل‌کرد خود را بپذیرد؛ چون در این‌ حال، بزرگ‌تر می‌شود. وقتی نوجوان شروع به پرخاش می‌کند، برایش دلیل و منطق نیاورید. ارزش‌های فرهنگی نوجوان و دوستان او را بپذیرید، هرچند که با ارزش‌های شما متفاوت باشد؛ اما درباره‎ی اجرای آن‌ها با هم مذاکره کنید. برای ایجاد آرامش در خانه با نظرخواهی از دیگر اعضای خانواده، قوانینی وضع کنید که به تأیید همه برسد و در اجرای آن‌ها پای‌بند باشید؛ مثلاً ساعت ورود و خروج فرزندان، دامنه‌ی معاشرت با دوستان و... به نوجوان‌تان کمک کنید تا با تحقیق و پرسمان به شبهه‌ها و تردیدهای دینی خود پاسخ دهد و در آخر این‌که بگذارید فرزندان به این نتیجه‌گیری برسند که خانه، امن‌ترین جای دنیا برای آنان است و شما بزرگ‌ترین حامی عاطفی‌شان هستید.