خانه‌ی پدری


یادی از روز پدر

Maltbie D. Bobcock

مترجم: زهره دربانی

 

خانه‌ی پدرم

این دنیای پدری من است

در گوش‌های شنوایم

تمام دنیا و طبیعت اطرافم آواز می‌خواند

و صدای موسیقی چوپانان مرا احاطه می‌کند.

این دنیای پدری من است

وقتی به سنگ‌ها و درخت‌ها، آسمان‌ها و دریاها می‌اندیشم

آرامش می‌یابم

زیرا دست‌های او این شگفتی‌ها را ساخته و پرداخته است.

این دنیای پدری من است

این پرندگان که می‌خوانند

این روشنای روز

این سوسن‌های سپید

که آشکارا به تسبیح آفریدگار خویش مشغولند

این دنیای پدری من است

اوست که در هرچه زیباست می‌درخشد

نشان عبورش را از صدای خش‌خش برگ‌ها درمی‌یابم

با من هرکجا که هستم، سخن می‌گوید.

این دنیای پدری من است

مبادا هرگز فراموش کنم

هرچند جور و جفا به ظاهر بیداد می‌کند؛

که قانون‌گذار هستی خداوند است

این دنیای پدری من است

چرا در دلم غم بنشیند

چون خدا پادشاه عالم است

بگذار زنگ آسمان‌ها به صدا درآید

و زمین همواره در وجد و نشاط باشد.