پوشاک زنان گیلانی، اوج هنر در نقش و نگار
معصومه محمّدیسیف
کارشناس ارشد جامعهشناسی
اشاره
زنان گیلان، به دلیل تنوع اقلیمی طبیعت، علاقهی زیادی به تنوع رنگها دارند و این امر در نوع پوشاک آنها بهخوبی به چشم میخورد. در پوشاک زنان گیلان به ظرافتها، زیباییها و تزئینها توجه زیادی میشود و پارچههای زری، ابریشمی، مخملهای رنگی و یراقهای پهن، سکههای قدیمی و دامنهای پُرچین و دیگر نقشآفرینیها را میتوان دید که از یکدنیا ذوق، سلیقه و مهارت خبر میدهد، پوشاک را به شکل مجموعهای هماهنگ درآورده و وقار خاصی به زنان گیلانی بخشیده است.
در کوهستانهای سرسبز شمال و مزارع چای، زنان گیلانی اغلب رنگ لباس خود را طوری انتخاب میکنند که تضاد شدیدی با رنگ محیط داشته باشد و از فاصلهی دور هم در معرض دید خانواده باشند. زنان گیلانی با لباس خود میکارند، میاندیشند و سخن میگویند. پوشاک این زنان با توجه به ویژگیهایی که دارد، یکی از نمونههای مجسم فرهنگ جامعهی گیلان و نشانهای از پایبندی، علاقه و اعتقاد مردم آن جامعه به هویت فرهنگی این منطقه است.
سرپوش
سربند: اغلب زنان گیلان از دو سربند، یکی در زیر (لچک) و دیگری روی آن (دستمال) استفاده میکنند. دستمال در نواحی مختلف گیلان، اسامی مختلفی دارد؛ در تالش به آن «سرا بست»، در ناحیه و سرود «تونه دسمال»، در ماسال «بنشه دسمال» و در گرگانرود و خوشابر اسالم به آن «سر دستمال» میگویند. بانوی گیلک، کلاهی به رنگ قرمز از پارچه به سر دارد و زن طالشی، کلاهی از پوست بره به رنگ مشکی بر سر میکند.
لَچَک و چارقد: لچک و چارقد زنان این منطقه، تزئینهایی از نوارهای الوان در قسمت جلو دارد، از پارچهی مشکی تهیه میشود و با شیوهی خاصی به سر زنان بسته میشود. چارقد، روسریِ چهارگوش با رنگ روشن و گلدار از جنس وال، ململ، چیت یا ابریشم است. از رنگ روشن چارقد، همراه با آرایههای نقرهای به نام سرچنگک در محل شقیقهها، در جشنها استفاده میشود. «شیوههایی که لچک یا دستمال را تزئین میکنند، نشاندهندهی سن، مقام و شرایط پوشندهی آن است. دختران جوان لچک را بسیار عقبتر، روی سر میبندند تا قسمتی از موهایشان معلوم باشد. زنان متأهل و مسنتر، آن را جلوتر میبندند و تقریبأ تمامی موهایشان پوشیده میشود. زنان در مناطقی خاص (بهویژه طالش شمالی)، قسمت پایین صورت را با امتدادهای لچک یا دستمال، میپوشانند که از زیر چانه رد شده و در امتداد آن، در بالای گوشها به هم گره میخورد. برای مراسم عروسی، لچکها با سکه مزین میشود و دستمالهای ریشهدار با نقوش گلدوزی شده ترجیح دارد (برومبرژه، 1382، 329).»
مندل: سربندی است از جنس کتان که آن را سهگوشه و روی چارقد استفاده میکنند. مندل، بیشتر هنگام کشاورزی و کارهای روزمره استفاده میشود.
سراقوچ: نوعی کلاه زنانه از پارچهی نخی یا الگویی مشابه کلاهِ نوزاد است که برای نگهداری گیسوانِ بافتهشده بهکار میرود. لبهی این کلاه را چینکش میکنند.
شال: پارچهای زبر از پشم گوسفند با بافت ساده که با چرخ ریسندگی افقی با یک میلهی تارکش یا روی چرخ ریسندگی پدالی با دو میلهی تارکش بافته میشود. «در میان طالش و گالش، قسمتهای اصلی جامهی مردان نیز (شلوار، جلیقه، نیمتنه و کلاه) از این پارچه دوخته میشود (برومبرژه، 1382، 326).»
پاتوئه: شال بلند ابریشمی است که دورِ پا پیچیده میشود و با کمک ریسمانهای بلندی آن را میبندند. پاتوئه، پاپوش گرمی است و در روزهای سرد بیشتر استفاده میشود.
تن پوش
پیراهن: در جلوی پیراهن، چینهای موازی و عمودی تعبیه شده است. این پوشش در گویش تالشی، «شسی» و در شرق و جلگهی تالش، پیرهن و جمه خوانده میشود. زنان در غرب گیلان، پیراهن یکسرهی آستین بلندی میپوشند. در جلگهی گیلان، مثل پیراهن زنان غرب گیلان، اما بسیار کوتاهتر است. پیراهن بانوان شرق گیلان، بهمراتب متنوعتر از پیراهن زنان در غرب گیلان است و تفاوتهایی در آنها دیده میشود؛ مثلاً نوعی از آن، جلو بسته است و از طرف شانه دکمه دارد و نوعی دیگر، چاک پهلو دارد و غیر از یراقدوزی و چرخدوزی، از نخهای رنگی نیز در جلو پیراهن استفاده میشود.
جومه: پیراهن و دامنِ یکسره از شانه تا زیر زانو است. جنس این پیراهن اغلب کتان یا چیت است.
جلیقه: مدل متداول جلیقه، اصولاً جلوباز، سهدکمه و یقههفت با سه جیب در طرفین است؛ پشتش هم سگک دارد که قابلیت گشاد و تنگکردن را به آن میدهد. جنس آن، بسته به وضعیت مالی افراد، متفاوت است. جلیقه در نواحی جلگهای گیلان، به شکل ساده استفاده میشود؛ ولی در مناطق کوهستانی و کوهپایهای، سکهدوزی و با نخهای رنگی چرخدوزی میشود.
نیمتنه: نوعی جلیقه به شکل جلیقههای مردانه، با یقهی هفت، گرد یا جلوباز است و چند دکمه میخورد. قسمت جلویی آن از پارچهی پشمی و پشت آن آستری است. گاه جلیقه را از جنس مخمل الوان یا مخمل سرخ یا زرد و آراسته به سکه و پولهای قدیمی تزئین میکنند. در محل هزارجریب، به این جلیقه «سیمپوش» میگویند. قد آن کوتاه و فاقد یقه است. جلو یل از هم باز و اغلب با سکههای زیاد تزئین میشود. «زنان جوان، تمایل بیشتری به پوشیدن جلیقه دارند و زنان مسنتر، نیمتنه به تن میکنند. جلیقهای که برای مراسم پوشیده میشود، ممکن است با سکه لبهدوزی شود. نیمتنهها، پوشش روزمرهی معمولی، تیرهرنگ و کدر هستند؛ ولی برای مراسم ویژه، از مخمل قرمز استفاده میشود (برومبرژه، 1382، 332).»
کلیجه: کتی بلند و اغلب از جنس مخمل رنگی، همراه با یراقدوزی و سکههای عراقی و رضاشاهی است که در زمستان استفاده میشود. این کت، آستین سادهی بلند دارد. نوع دیگر آن با آستینی که تا روی آرنج میرسید، به نام چکبن شناخته میشد.
شلیته: تنبان یا شلیتهی زنان گیلان، بلند و چیندار است. بین زنان کوهپایه، مرسوم است که این تنبانها از حاشیهی پایین به طرف بالا تا اواسط قد تنبان، نوارهای رنگین دارند. برخی شلیتهها نیز دامن پرچین و کوتاهی است از جنس پارچهی ابریشمی و کتانهای ظریفِ یکرنگ که اغلب دورادور لبهی پایینِ آن را با نوار سیاهرنگی تزئین میکنند و به آن «سیاهیک» میگویند. در برخی مناطق، به تنپوشی از دامن کوتاه و پُرچین، «گرد تومان» نیز میگویند. در مرکز و شرق گیلان، دامنِ بلند چینداری مرسوم است که به آن درازتومان (تنبان) میگویند و در غرب گیلان، در زبان تالشی «شلار» نام دارد.
نیمساق: شلواری تنگ به رنگهای سبز، سفید یا سرخ از جنس ابریشم یا مخمل است که زنان جوان در زیرِ پیراهن میپوشند.
چادر کمر: پوششی است که بانوان گیلانی آن را به کمر میبندند. «مشخصترین جامهی زنان در ناحیهی خزر چادرشب است؛ تکهپارچهای مستطیلیشکل که سهگوش تا و دور کمر گره میخورد، یا برای حمل نوزاد بر پشت، دور سینه پیچیده میشود (برومبرژه، 1382، 327).» بانوان، چادر را هنگام کار کشاورزی، مثل چیدن برگ سبز چای، وجین و چیدن مرکبات در هوای سرد و هنگامی که مجبورند ساعتها به شکل خمیده کار کنند، دور کمر میبندند؛ زیرا بستن آن، علاوه بر گرم نگهداشتن آنان، از کمردرد جلوگیری میکند. در گویش محلی به چادرشب «چارشو» یا «چارشوپ» میگویند.
پاپوش
جوراب: جنس جوراب، اغلب از پشم است و در رنگهای تیره بافته میشود. هنر جوراببافی بیشتر در مناطق کوهستانی، بهویژه ماسوله رواج دارد.
کوش: در گویش محلی به کفش میگویند و جنس آن، اغلب از چرم دباغیشده، به رنگهای قهوهای و مشکی است. «آدم اولئاریوس میگوید که زنان گیلان کفش چوبی یا پارچهای بهپا میکنند و فقط انگشت شستِ پا در قسمت جلو، درون حلقهای فرومیرود و به این ترتیب، کفش به پا محکم میشود (اصلاح عربانی، 1374، ج 1، 646).»
گالش: گالش از جنس لاستیک سیاه و کف آن، قرمزرنگ است. «امروز اکثریت زنان، کفشهای پلاستیکی قالبی و گالش که از ریگا و سنپطرزبورگ به ایران وارد شد، میپوشند (برومبرژه، 1382، 334).»
چاروق: جنس این کفش، از چرم گاو و گاومیش یا نمد است که کمی بزرگتر از پا و لبهی آن چینکش است. چارقدوزی در اطراف فومن به شکل تولید کفش چرمی (چموش) رواج دارد. تولیدهای این صنعت، در سالهای اخیر بیشتر حالت تزئینی به خود گرفته است.
زیورها
در اینجا برخی از زیورهای مهم آورده شده که کاربرد بیشتری بین زنان گیلانی داشته و نشئت گرفته از طبیعت هستند.
قلدون یا گلوبند: شامل میرکا، گبری چشم بلبلی، کهربا، عقیق، یسر و یشم که به شکل اشکال هندسی و نامنظم تراشیده میشد.
قرافل یا قرنفل: به دلیل خواص درمانی و بوی مطبوع این گیاه، از آن برای گردنبند استفاده میشد.
سنگ دلربا یا بذرافشان: به شکل قلب، تراشیده میشد و بهعلت وجود کریستالِ خالص، درخشندگی داشت.
خلخال یا سوسکی: حلقهای از زنگولههای نقره، برای دور مچِ پا.
گل بنی: سوزنهای نقره با نگین عقیق یاقوت که به جای سوزن یا سنجاق برای بستن روسری استفاده میشود.
چشمچین: مهرهی سفالی است برای رفع قضا و بلا. چشم اصلیِ چشمچین، در حقیقت تهیه شده از مردمکِ خشکشدهی چشم گوسفند در روز عید قربان است که همراه مهرهای به روی سینه میآویختند.
گردرو: شبیه دانههای تسبیح، از جنس نقره با سه عدد قلاب که با زنجیره به این رشته متصل بوده و زنان با نصب قلابها روی سر و اطراف گوش، این رشته را دور صورت قرار میدادند.
کلام آخر
پشم، الیاف طبیعی و ابریشمِ لباسهای محلی، اوج هنر، ظرافت، ذوق و سلیقهی هنرمندانِ بینامونشانی را روایت میکند که با عشق و شیدایی، هر تار را به پودی گره زدهاند تا لباسهای خوشنقشونگار محلی را بیافرینند؛ اما امروز دیگر چیزی از لباسهای قاسمآباد، طالشی، دیلمانی و... برجای نمانده است. پارچههای رنگینِ محلی در بازار، کمتر بافته میشود و این لباسهای باهویت، در کُنج پستوها جای گرفته و گرد و غبار فراموشی، بر آنها نشسته است. از عمده دلایل فراموشی آن نیز، ورود صنایع دستی ماشینی، طولانیبودن مدتزمان تولید، بالابودن قیمت و عدم حمایت از پوشاک سنتی و لباسهای فاخر و ارزشمندِ محلی از سوی مسئولان است؛ اما لازم است به پوشاک این منطقه، بیشتر توجه شود و برای ماندگاری این میراث فرهنگی، باید با حفظ اصالت، طرحها و نقشها را در مدلهای جدید، طراحی کرده و گنجاند.
منابع:
1. اصلاحعربانی، ابراهیم (1374)؛ کتاب گیلان، تهران: پژوهشگران ایران.
2. برمبرژه، کریستین (1382)؛ پوشاک مردم حوزهی دریای خزر، احسان یارشاطر، تهران: امیرکبیر.