گفتوگو با سمیه بلبلی قادیکلایی، نویسنده و دکترای جامعهشناسی
نسرین دمیرچی
کارشناس ارشد فلسفه
وقتهای فراغت، بهویژه در تابستان، فرصت مناسبی برای خانوادههاست تا در کنار یکدیگر، بیشتر با مسائل و دغدغههای هم آشنا شوند و برای حل بحرانهای خود از یکدیگر مدد گیرند. داشتن تفریح سالم و هدفمند از مهمترین نیازهای هر انسانی است که باید به آن پرداخته شود. در اینباره با سرکار خانم «سمیه بلبلی قادیکلایی»، محقق، نویسنده و دکترای جامعهشناسی از دانشگاه تهران گفتوگویی داشتیم.
* دربارهی اهمیت تفریح و اختصاص فرصتی برای تفریح و لذت توضیح دهید.
تفریح از ریشهی فرح به معنی شادی و خوشی است. بنا بر نظریهی عقلانیت و معنویت، خوشی یکی از وجوه سهگانه (خوشی، خوبی و ارزشمندی) زندگی آرمانی است که بیانکنندهی حب ذات، صیانت نفس و دوستداشتن خود است. انسان اگر برای وجود، جسم و روح خود اهمیت قائل نشود و خویش را دوست نداشته باشد، چگونه میتواند عاشق دیگران باشد و به دگرخواهی - که همان وجه دیگر زندگی آرمانی یعنی «خوبی» است - بیندیشد؟ طبق این نظریه، برخورداری از زندگی مفرح و سرشار از خوشی، حق انسان و لازمهی زندگی آرمانی است. این خوشی به دست نمیآید؛ مگر با اختصاص زمانهایی از زندگی به تفریحهایی که در نهایت، آرامش جسم و روح و سبکباری را همراه داشته باشد.
* تفریحهای سالم و مفید چه ویژگیهایی دارند؟
تفریح باید بهگونهای باشد که فرد احساس خوشی، سرزندگی، سبکی، انرژی دوباره و ارزشمندی داشته باشد و از جسم و جان خود لذت ببرد، به وجود خود افتخار کند، خود را مهیای دوست داشتهشدن و دوستداشتن و همچنین کار و تلاش مضاعف بیابد. بسیاری از تفریحهای ناسالم که برخی به آنها گرایش دارند، مانند استفاده از مواد مخدر صنعتی برای لذتهای آنی و شرکت در پارتیهای شبانه، وبگردی و پرسهزدن دائمی در فضای مجازی، حرکتهای نمایشی و کارناوالی برای مرئیشدن و...؛ اگرچه در زمان اقدام ممکن است فرحبخش باشند، حالتی در جسم و روح ایجاد میکنند که زودگذر بوده و در پایان، نهتنها اثری از انبساط خاطر در فرد یافت نمیشود؛ بلکه احساس سردرگمی، کسالت، پوچی و بیهودگی تقویت میگردد.
* برنامهریزی روزانه، هفتگی، ماهانه و سالانه برای داشتن وقتهای فراغت به چه شکلی باید باشد؟
برنامهریزی برای استفادهی بهینه از وقتهای فراغت، در سه سطح بههمتنیده، قابل انجام است. نخست سطح فرد، دوم سطح خانواده و سوم سطح نهادهای اجتماعی. سطح فردی، بیشتر افرادی را دربرمیگیرد که از لحاظ سنی، حداقل رشد عقلی و عاطفی را برای تصمیمگیری درست دارند. هر فردی که مشمول این ویژگی باشد، باید توانایی و مهارت برنامهریزی کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت را برای پُرکردن صحیح وقتهای فراغت خود داشته باشد. از طرفی، این مهارت، نخستینبار از طریق فرآیند جامعهپذیری در محیط خانواده، قابل کسب است. هر خانوادهای باید بتواند به تناسب میزان برخورداری از سرمایههای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خود برای اعضای خانواده، تفریحهای سالم، مفرح و حتی یک دور همنشینی ساده و انرژیبخش فراهم کند، بهگونهای که فرزندان نیز به همین شیوه، جامعهپذیر شوند. در این بین، نباید از نقش بسیار مهم نهادهای اجتماعی در آموزش فرهنگِ استفادهی درست از وقتهای فراغت به خانوادهها و همچنین فراهمکردن تسهیلهای رفاهی، تفریحی، فراغتی مناسب و کمهزینه، برای تمامی سنین، در مکانهایی عاری از آلودگیهای صوتی و البته با لحاظ رویکرد بوممحور و حتی محلهمحور و عاری از نابرابری جنسیتی غافل ماند.
اگر هر یک از این سه سطح، کارکرد مناسب خود را داشته باشند، آنگاه میتوان امیدوار بود که افراد و خانوادهها قادر باشند متناسب با سن، جنسیت، سلیقه، سرمایههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و همچنین موقعیت جغرافیایی و بومی زندگیِ خود، مناسبترین راه را برای پُرکردن وقتهای فراغتشان در کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت انتخاب کنند.
* برای محصلان، تابستان فرصتی برای استراحت و فراغت است؛ این وقتها باید چگونه سپری شود؟
یکی از مشکلهای اصلی در مقولهی غنیسازی وقتهای فراغت دانشآموزان، این است که فکر میکنیم دانشآموز باید در وقتهای فراغت، مشغول کاری باشد؛ در حالی که استراحت هم جزء وقتهای فراغت است. بسیاری از هنجارگریزیهای رسمی و غیررسمی جوانان و نوجوانان ما ناشی از عدم توانایی خانوادهها در اعمال نظارت و عدم حرفشنوی و تبعیت فرزندان از والدین است. از این رو، در کنار خانواده بودن را میتوان به یک فرصت بدل کرد. آنچه که خانوادهها در ایام تابستان، اغلب از آن غفلت میورزند، غنیمت دانستن فرصتی تقریباً سهماهه برای بودن در کنار فرزندان است. خانوادهها میتوانند با دورهمنشستن، صحبتهای دوستانه و یافتن فضاهای تهی در زندگی فرزندان، موجب تقریب روابط خانوادگی شوند. اگر هم نقصانی در زمینهی جامعهپذیریهای مختلف و کسب مهارتهای اجتماعی و اخلاق تعامل با همنوع و شیوهی حل مسئله را - که به لحاظ اهمیت، دستکمی از یادگیری دروسی مثل ریاضی و فیزیک و... ندارند - در فرزندان خود مییابند، ایام تابستان فرصت مناسبی برای جبران است. اگر خانوادهها این مهم را به خوبی پوشش دهند، آنگاه میتوان به برنامههای فراغتی دیگر - که تأمین آن برعهدهی نهادهای اجتماعی است - اندیشید که باید ضمن اجتناب از برنامهریزیهای جزیرهای و ناهماهنگ، وقتهای خوب، مفرح و انرژیبخشی را برای دانشآموزان رقم بزنند.
* والدین چگونه باید بر وقتهای فرزندان نظارت داشته باشند و چه برنامههایی را برایشان تدارک ببینند؟
نظارت والدین بر وقتهای فراغت تابستان فرزندان، باید به دور از هرگونه افراط و تفریط و به دو شیوهی مستقیم و غیرمستقیم باشد. برخی والدین، شروع تابستان را شروع یک ترم تحصیلی جدید میدانند و در یک فضای مسموم رقابتی با یکدیگر، فرزندان را مدام از یک کلاس آموزشی به کلاس دیگر هدایت میکنند. حال اگر در این فضای سخت رقابتی، عدهای از دانشآموزان جان سالم هم به در ببرند، از آن طرف بام نیفتند و روند آموزشیشان به دلیل فشارهای مضاعف دچار کژکارکردی نشود، میتوان بروز و ظهور نابرابریهای آموزشی را میان اقشار و طبقههای مختلف اجتماعی انتظار داشت. در این حالت، وظیفهی آموزش و پرورش، از لحاظ تلاش برای یکسانسازی کیفیت آموزش در مدارس سنگینتر میشود، تا بتواند شکاف آموزشیِ میان فرزندان اقشار فقیر و غنی را تا حدودی پُر کند. از این رو، بهتر است شرایطی ایجاد شود تا والدین و خانوادهها با کمک نهادهای اجتماعی، برای وقتهای فراغت فرزندانشان برنامههای آموزشی، ورزشی، تفریحی مناسب و متعادل فراهم کند.
باید توجه کرد شیوهی نظارت بر عملکرد و نحوهی گذران وقتهای فراغت فرزندان، باید با سن و توانمندیهای آنان تنظیم شود. نوجوانان به دلیل قرارداشتن در مرحلهی گذار جسمی، جنسی و عاطفی، اغلب نظارت مستقیم را برنمیتابند و پاسخ معکوس میدهد؛ بهویژه اینکه این روزها، میانگین سنی استفاده از شبکههای ماهوارهای، اجتماعی و مجازی نیز بسیار پایین آمده است که خود یک دورهی گذار تکنولوژیک در جامعهی ماست. تصور کنید دورهی گذار جسمی و عاطفی با دورهی گذار تکنولوژیک با هم تداخل داشته باشند. چه پیش خواهد آمد؟ نه میتوان جوانان و نوجوانان را از بمباران اطلاعاتی بهطور کامل دور نگه داشت و نه میتوان آنها را در این موجسواری، تنها رها کرد. اینجاست که پای افزایش آگاهی تکنولوژیک خانوادهها و نظارتهای غیرمستقیم و نه تحریکآمیز، به میان میآید.
* برنامههایی که از شبکههای ماهوارهای پخش میشود چه اثری بر خانوادهها و جامعه دارد؟
اگر بخواهیم با نگاهی آسیبشناسانه در حوزهی جامعهشناسی اخلاق به بحث ماهواره و برنامههای ماهوارهای نگاه کنیم، یکی از آسیبهای اخلاقی قابلتأمل ماهواره، ترویج نوعی اخلاق پنهانکاری، دروغگویی، عدمشفافیت، اعتمادزدایی و قانونگریزی در جامعه است؛ چراکه استفاده از ماهواره، منع قانونی دارد. حال آنکه طبق تحقیقها، گرایش به استفاده از این تکنولوژی چه بخواهیم و چه نخواهیم در جامعهی ما وجود دارد. پس نتیجه چه میشود؟ دور زدن قانون، پنهانکاری، دروغگفتن به متولیان امر و نصب پنهانی ماهواره در خانهها. دروغگویی، فریبکاری، تخریب یکدیگر، عدم همگرایی، قانونگریزی و بهطور کل زوال اخلاق در جامعه از هر نوع و جنس آن - که ریشهی بسیاری از مسائل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ماست - از همین مسائل بهظاهر ساده شروع میشود؛ حتی متأسفانه شکلگیری شبکههای مافیایی قاچاق تجهیزهای ماهواره - که صدمهی زیادی به بدنهی اقتصاد ما وارد میکند - نیز از جمله آسیبهایی است که در این حوزه گریبانگیرمان شده است!
از سویی دیگر، در میان برنامههای ماهوارهای، حداقل در سطح شبکههای فارسیزبان - که طبق تحقیقهای انجامشده از پُرمخاطبترین شبکههای ماهوارهای در میان مردم ماست - شاهد برنامهها و سریالهایی هستیم که تقریباً در همهی زمینهها، از سطح رفاه و امکانهای زندگی گرفته تا تناسب اندام، زیبایی چهره و حتی روابط جنسی دست به اغراق و تکگزینی میزنند. برنامههایی که نظام سرمایهداری بهطور ویژه برای جوامع توسعهنیافته و در حال توسعهای چون ما میسازد؛ از یک طرف، بهشکل کاملاً هدفمند، ضمن نشانهگرفتن بنیان خانواده، سعی در تهیسازی فرهنگی ملت، بهویژه جوانان ما دارد و از سوی دیگر، با مشغولکردن مردم این جوامع به برخی مسائل خاص، فرصت فکرکردن و تولید علم و پیشرفت را از آنان میگیرد تا طبق نظریهی وابستگی، همچنان جوامع پیرامون، به نظام سرمایهداری مرکز وابسته بمانند؛ همچنین، این بزرگنماییها و تصویرسازیهای به دور از واقعیت، اهدافی را پیش روی مخاطبان ترسیم میکنند که وسایل مشروع و قانونیِ دستیابی به آن اهداف، در عمل مهیا نیست. این عدم انطباق میان وسیله و هدف، وضعیتی آنومیک را پدید میآورد و به چهار شکل خود را نشان میدهد: 1- نوآوری (مانند استفاده از قرصهای لاغری در زنان یا عضلهساز در مردان و همچنین قرصهای محرک قوای جنسی)؛ 2- مناسکگرایی (مانند خیل عظیم متقاضیان ورود به دانشگاه در هر رشتهای و هر دانشگاهی و به هر قیمتی بهرغم آگاهی از عدم وجود بازار کار مناسب)؛ 3- انزوا و کنارهگیری (مانند رواج مصرف مواد مخدر بهویژه مواد مخدر صنعتی در میان جوانان)؛ 4- شورش (مانند رواج خشونت و پرخاشگری و حرکتهای اعتراضآمیز). همچنین بزرگنماییهای این برنامهها، با ایجاد نوعی احساس محرومیت نسبی و ناکامی در بخش زیادی از مخاطبان، با عدمکنترل، میتواند زمینهساز بروز ناآرامیها در جامعه باشد.
* دربارهی برنامههای صدا و سیما چه نظری دارید؟ چرا برخی خانوادهها برنامههای ماهواره را ترجیح میدهند؟
چند سالی است که ماهواره و برنامههای ماهوارهای به رقیبی جدی برای صدا و سیمای کشورمان و برنامههای داخلی بدل شده است. رقیبی که در کنار تمامی آسیبهای اجتماعی که به بار آورد، حداقل این خیر را داشت که صداوسیمای ما را - که یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی اثرگذار بر تمامی اقشار و گروههای جامعه است - هوشیار سازد که اگر دیر بجنبیم، جوانان و فرهنگ غنی خود را از دست خواهیم داد. مدتی است که صداوسیما شبکههایی را راهاندازی کرده که برای مقابله با آثار مخرب برنامههای شبانهروزی ماهوارهای، اقدام به پخش فیلم و سریال بهشکل تماموقت میکنند. اگرچه شبانهروزی بودن برنامهها خود میتواند با تغییر الگوی خواب و بیداری، موجب تغییرهایی در سبک زندگی افراد شود، نظرها و استقبال مخاطبان حاکی از موفق عملکردن این شبکههاست و اینکه پس از راهاندازی شبکههای مذکور و غنیتر کردن محتوای برنامهای دیگر شبکههای تلویزیون داخلی، میزان اقبال عمومی به برخی شبکههای فارسیزبان ماهوارهای کمتر از گذشته شده است.
از آنجایی که ماهواره، فنآوری است و یکی از نمودهای عینی آن نمایش از طریق تلویزیون است و وارد حریم خصوصی زندگی افراد میشود. اگر بخواهیم با آثار مخرب آن مبارزه کنیم، راهی جز مقابله بهمثل و غنیترکردن کیفیت برنامههای داخلی نداریم. این رسالت سنگین که از فرهنگسازی در زمینهی چگونگی استفاده از فنآوریهای نوظهور شروع شده و تا برنامههای مفرح پُرکنندهی وقتهای فراغت شهروندان پیش میرود، برعهدهی صداوسیمای کشور است؛ البته کار راحتی نیست؛ زیرا همواره ساختن پادزهر، بسیار دشوارتر از خودِ زهر است. برای ساختن پادزهر، باید ابتدا زهر را شناسایی کرد، آن را تجزیه و تحلیل کرد؛ سپس خنثیکنندهی آن را ساخت. این کاری است که باید صداوسیما انجام دهد؛ لذا ساخت برنامههای کلیشهای، به دور از واقعیت جامعه، غیرجذاب، اغلب محزون و تراژیک و بهتازگی استفادهی زیاد از تبلیغ برخی کالاها در متن برنامههای زنده، بهویژه برنامههای ویژهی کودکان و بدتر از آن استفاده از کودکان شرکتکننده برای تبلیغ کالا - که با اعتراضهای زیادی از سوی خانوادهها روبهرو شده است - میتواند صداوسیمای زحمتکش ما را از هدف اصلی دور سازد و دلزدگی به برنامههای داخلی را پدید آورد.
* خانم دکتر! شما پرداختن به چه اموری را توصیه میکنید؟
سیمای داخلی باید بیش از پیش در کنار برنامههای خوبی که برای اقشار، سنین و سلیقههای مختلف تهیه میکند، طی یک تعامل تنگاتنگ با کارشناسان امر، مسائلی را که جامعه با آن درگیر است، مانند پدیدهی اعتیاد، طلاق، روابط پیش از ازدواج، خشونتهای خانگی، چند نقشبودن زنان، تمایل بیمارگون برخی جوانان به مرئیشدن به هر قیمتی، و از همه مهمتر، بحث زوال اخلاق در حوزههای مختلف را سوژهی برنامهسازی خود قرار دهد و حول آن به تهیهی برنامههای طولانیمدت، از شناسایی تا کمک به حل مسئله، بپردازد.
* استفاده از شبکههای اجتماعی چگونه باید مدیریت شود؟ خانوادهها چگونه میتوانند به فرزندان خود آموزش دهند؟
در دنیایی که مدیران شرکتهای بزرگ تولیدکنندهی نرمافزاری که امکان استفاده از شبکههای اجتماعی را برای ما فراهم میآورند، خود برای فرزندانشان محدودیتهای شدید زمانی در استفاده از این تکنولوژیها وضع میکنند، آیا سادهلوحی نیست که ما پا را از کارکردهای مثبت شبکههای اجتماعی فراتر گذاشته و دستبسته اسیر شبانهروزی این فنآوریهای فریبنده و خوشخطوخال شویم، تا حدی که با نشاندادن رفتارهای اعتیادآلود، خود را مشمول بازپروری و درمان اعتیاد تکنولوژیک کنیم؟ این روزها، شبکههای اجتماعی به یک واقعیت اجتماعی بدل شدهاند که الزامهای خود را بر ما تحمیل میکنند، و همین که هستند به معنای این است که کارکردی دارند؛ اما چون کارکرد دارند، باید دستهای خود را به نشانهی تسلیم بالا بگیریم و به حضور بیحد و حصر آنها در حریم خصوصی زندگی خود خوشآمد بگوییم؟ زمان آن نرسیده که در کنار همهی نگاههای مثبتی که به این فنآوریها داریم، کمی هم لایههای زیرین واقعیت را واکاوی کنیم؟ آیا اینها کالاهای تولیدشدهی نظام سرمایهداری نیستند که به جوامع در حال توسعه، هدیه داده میشوند؟
شاید این سؤال پیش بیاید که آنها خودشان هم از این فنآوریها استفاده میکنند. پاسخ این است که آنها تولیدکنندهی بسیاری از داروها نیز هستند، مگر دارو چیز بدی است؟ چرا ما باید در مصرف خودسرانهی دارو رتبهی تکرقمی در دنیا بیاوریم نه آنها؟ بهطور کلی، بخشهای مختلف یک فرهنگ با هم وابستگی دارند و هرگاه این بخشهای مختلف با نرخهای متفاوتی تغییر کنند، یک بخش میتواند از ردیف خارج شده و بینظمی ایجاد کند. افراد اغلب ابزارهای جدید را سریعتر از اندیشههای جدید میپذیرند؛ بنابراین تغییرهای فرهنگ مادی، بسیار سریعتر از تغییرهای فرهنگ غیرمادی پذیرفته میشود. در واقع، تغییر در عادتها و مقررات، از تغییر تکنولوژیک عقب میماند. اینجاست که جامعه دچار واماندگی فرهنگی میشود. حال اگر تولیدکننده و مصرفکنندهی فنآوری یکسان نباشند، یعنی این فنآوری از سوی مردم یک جامعه و در پاسخ به نیاز همان جامعه تولید نشده باشد، واماندگی فرهنگی با شدت و سرعت بیشتری رخ میدهد. این مسئلهای است که جامعهی ما به آن مبتلا شده است. منظور این است که فنآوری در ذات خود مخرب و آسیبزا نیست؛ اینکه چگونه از آن استفاده کنیم، مهم است. اگر آنها استفاده میکنند و کمتر از ما دچار اعتیاد میشوند، به این دلیل است که سرعت رشد تکنولوژیکشان با سرعت تغییر فرهنگی برای پذیرش فنآوری جدید هماهنگی بیشتری دارد؛ لذا به اندازهی ما دچار بحران نمیشوند. در حالی که ما در جامعهای زندگی میکنیم که اگرچه به ظاهر خانوادهها هستهای شدهاند، ذهنیت آنها همچنان گسترده است و هنوز صلهی رحم، احترام به بزرگترهای فامیل و جویاشدن از احوال آنان برای همهی ما اهمیت دارد. در حالی که استفادهی دائمی از شبکههای اجتماعی با این نیاز درونی و عرفی ما در تعارض است. اینجاست که ما دچار نوعی واماندگی فرهنگی میشویم.
در غرب اگر هم افراد از این شبکهها زیاد استفاده میکنند، خانواده به حدی متحرک شده است که به یک ایستگاه مترو شباهت پیدا میکند، هر کسی به آن وارد و از آن خارج میشود، زن و شوهر برای مدتهای طولانی در فاصلههای بسیار دور از هم کار و زندگی میکنند. لازمهی چنین زندگیای، استفاده از شبکههای اجتماعی است. آیا ما هم اینگونه هستیم؟ روشنکردن همین تفاوتهای فرهنگی میتواند برای فرزندان قانعکننده باشد تا خود به این درک برسند که چگونه و در چه حد باید از این فنآوریها استفاده کنند، نه به اجبار و تهدید والدین، که خود پیآمدهای مخرب اخلاقی دیگر به بار میآورد.
* گاهی این شبکهها، زوجین را از هم دور میکنند. آیا میتوان از این امکان برای نزدیککردن زوجین و بهطورکلی خانواده استفاده کرد؟
سرعت تغییر عرف و فرهنگ ما با سرعت فنآوریهای وارداتی هماهنگ نیست. شاید یکی از دلایلش هم این باشد که ما خودمان این فنآوریها را تولید نکردهایم! چراکه هر فنآوریای در پاسخ به نیاز مردم همان جامعه است. در غرب چون خانواده بیش از حد متحرک شده است، فنآوریهایی اختراع شد که با سبک زندگی همان مردم انطباق داشته باشد؛ اما خانواده در ایران هنوز چنین وضعیتی پیدا نکرده است؛ لذا استفادهی فارغ از محدودیت شبکههای اجتماعی برای زوجین میتواند مخرب باشد؛ همانطور که آمار مسائل و مشکلهای نوین خانوادهی ایرانی - که ریشه در عضویت فعال در این شبکهها دارد - مصداق همین مسئله است. به نظر نمیرسد از این فنآوریها بتوان در شرایط فعلی برای نزدیکی زوجین استفاده کرد. ما باید تکلیفمان را روشن کنیم، یا باید سبک زندگی، عرف، الزامهای فرهنگی و شکل خانواده را در جامعهیمان عوض کنیم، یا اینکه یاد بگیریم بهشکل برنامهریزیشده و مدیریتشده از این شبکهها استفاده کنیم تا بلای جانمان نشود و مثل شرایطی که در آن گرفتار شدهایم، دچار واماندگی فرهنگی نشویم. به نظر من، انتخاب دوم معقولتر، عملیاتیتر و بسیار راحتتر به نظر میرسد!