زنان رو به قله و مردان در کمرکش کوه
برای چند لحظه، چشمهایتان را ببندید و زندگی خود یا اطرافیانتان را تصور کنید. نمیگویم همه اما در بیشتر خانوادهها، این روزها زنان تصمیمگیرندگان اصلی هستند و برنامهریزانی موفق. تاریخ را اگر ورق بزنیم، متوجه میشویم که سالها پیش، زنان غالباً مینشستند توی خانه، بچهداری میکردند و خانهداری. تا اینجا، هنوز تفاوت چندانی با جامعۀ کنونی نداریم؛ اما معنای خانهداری آن روزها شاید کمی متفاوتتر از امروز بود! زنها بیشتر به امور آشپزخانه، نظافت و مهمانیها رسیدگی میکردند؛ مثلاً مرد خرید میکرد و زن میپخت، مرد مهمان دعوت میکرد و زن تدارک میدید، مرد قصد سفر میکرد و زن، صف بچهها و خود را مهیا میکرد، زن تقاضای لباس و چادر میکرد و مرد میخرید، زن خبر دلدادگی پسرش را به مرد میرساند و مرد تصمیم رفتن به خواستگاری را میگرفت، زن از میلش برای زیارت میگفت و مرد کارهای لازم را انجام میداد؛ اما این روزها، خانهداری معنای دیگری به خود گرفته است. بانوان اجتماعی امروز، کارهای بانکی را بهتر از مردان انجام میدهند، با تکنولوژی روز دنیا آشنا هستند و بلیتهای چارتری را برای رفتن به سفر چک کرده و میخرند. زنان خانهدار و مدرن امروزی، اقتصاد خانهشان را دست گرفته اند و خوب میدانند که چه زمانی باید برای خرید اقدام کنند، پول قبضهای آب و برق چه تاریخی است، از قیمت ماشین و بورس اطلاع دارند و حتی در خرید خودروی خانواده نیز، از نظر فنی صاحبنظر هستند. آنان بحث سیاسی میکنند و مدام در حال یادگیری هستند. این روزها موقع عبور از مقابل فروشگاههای مختلف شهر، میبینیم که زنان در حال حرفزدن با فروشندگان هستند و شوهرانشان در حالی که حدود نیممتر عقبتر از آنها ایستادهاند، فقط سرشان را تکان میدهند. زنان از فروشگاهها کاتالوگ میگیرند و با دقت آنها را میخوانند. این روزها این زنان هستند که میدانند کابینت آشپزخانه چگونه باشد بهتر است یا خرید کدام خودرو با صرفهتر است. زنان میدانند که برای بیماریهای مختلف، مصرف کدام داروها بهتر است، هماکنون فیلمهای خوب سینماها کداماند و بچهها برای رشد بهتر به چه کلاسهای آموزشی نیاز دارند. شما هم اگر ذهنتان را کمی بهم برزید و زندگی روزمرهتان را مرور کنید، به این نکته پی میبرید که زن امروز، قواعد زندگی اجتماعی را یاد گرفته و درصدد یادگیری بیشتر نیز هست. گزارشهای ملی نشان میدهد که مطالعۀ کتاب بین زنان، در مقایسه با مردان بیشتر است و آنان بیشتر کتاب میخرند. از طرفی تعداد بانوان داوطلب و پذیرفتهشده در دانشگاهها از مردان بیشتر است. بانوان دانشجو برای حاضرشدن در کلاس، انگیزۀ بیشتری دارند، با حوصله درس میخوانند و نمرههای بهتری نیز کسب میکنند. مردان غالباً، در حال پیداکردن روشی برای کنسلکردن کلاس و گرفتن نمرۀ پاسی هستند. زنان شاغل برای انجام وظایفشان، اشتیاق و دقت بیشتری نشان میدهند. بیشتر انجمنهای خیریه، کمپینهای اجتماعی و فعالان محیط زیستی را، خانمها تشکیل دادهاند. در مقابل مردان، نقش کمرنگتری پیدا کردهاند؛ مثلا چندی پیش مردی را دیدم که به همسرش میگفت: «هر ماشینی که فکر میکنی با بودجهمون همخوانی داره ثبتنام کن.» یا مرد دیگری که وقتی همسرش همراهش نبود، کارت و پولی با خود نداشت. رشد زنان و پیشرویشان در اجتماع، مسئله بدی نیست؛ اما اگر همین روند پیش برود، شاید این حجم از وابستگی مردان به زنان خطرناک باشد! چون مسلم است که اگر مردان در بسیاری از کارها وارد شوند، موفقتر از زنان عمل میکنند و این نشانۀ برتری نیست؛ نشانۀ تفاوت است.
بانوی موفق
زنی که مجتهد بود
داغ فرزند برای مادر، آنقدر سنگین و جانسوز است که ادامۀ زندگی را سخت و طاقتفرسا میکند. کم نیستند مادرانی که با مرگ فرزندشان، انگیزۀ زیستن را از دست دادهاند. او هم یک مادر بود؛ مادری که در پانزدهسالگی عروس شده و در سن بسیار کم، بارداری را تجربه کرد. او هم فرزند از دست داده بود؛ نه یک جگرگوشه، بلکه هفت فرزندش را از دست داد. هر کدام به طریقی و او با چشمهای گریان و قلبی که مالامال از اندوه بود، میگفت: «راضیام به رضایش! امتحان الهی بوده است.» خیلیهایمان او را نمیشناسیم؛ بانویی ایرانی از دیار اصفهان که از چهارسالگی راهی مکتب شد و تمام عمرش را وقف دین و علمآموزی کرد. با آنکه وظیفۀ همسری و مادری و داغهای پیدرپی بر شانههای او سنگینی میکرد، لحظهای از تلاش دست برنداشت. در بیستسالگی به تحصیل فقه، اصول، تفسیر و علم حدیث پرداخت و بهزودی به حکمت و فلسفه و در پی آن به عرفان روی آورد. با تمام مشکلاتی که در آن دوران برای تحصیل بانوان متدیّن وجود داشت، درس خواند و توکل کرد. او در تنظیم وقت، ابتکاری عجیب داشت و چنان اوقات خود را تنظیم میکرد که به تمام کارهایشان میرسید؛ گویا خداوند به وقت او هم برکت داده بود! هرگز از حوادث نمیترسید و در کارها به خدا توکل میکرد. او میخواست جوانان را بدون اجبار و با منطق، جذب اسلام کند. نامش «سیدهنصرت» بود؛ سیدهای که سالها بعد، به «بانو امین» مشهور شد و در چهلسالگی، در پی سالها تلاش شبانهروزی درجۀ اجتهاد را اخذ کرد. بانو امین از چهلسالگی تا واپسین دم حیات خود، به تألیف کتابهای مختلف، تدریس و پاسخگویی به پرسشهای دینی مردم و ارشاد زنان میپرداخت. بانو امین، یکی از بهترین و کاملترین الگوها برای زن مسلمان است. ایشان دانشگاهی در اصفهان بهنام «مکتب فاطمیه» تأسیس کرد تا مکانی برای پژوهش و کسب علم بانوان دیگر باشد. ایشان از نظر مقام، تنها بانوی مجتهد عصر خود بود و علما و افراد بسیاری از کشورهای اسلامی، برای ملاقات و گفتوگو نزدش میآمدند. علمای معاصر از جمله آیتالله مرعشی نجفی، علامه آیتالله سیدمحمدحسین طباطبایی، استادمحمدتقی جعفری و اساتید حوزه و دانشگاه نیز، با ایشان ارتباط علمی داشتند. 23 خرداد ۱۳۶۲، این بانوی گرانقدر چشم از جهان بست و به لقای پروردگارش شتافت. با وجود بانوانی همچون بانو امین، چرا زن مسلمان ایرانی باید دنبال الگوی دیگری باشد؟
خبرهای شیرین ماه
«سیدهزهرا موسویان»، یک مادر است؛ از آن مادرهایی که این روزها، دلش خواسته در بچگیکردن و مادریکردن بچهها سهم داشت باشد و به کودکانگیهایشان رنگوبویی تازه ببخشد. او با ساخت عروسک طلبه و بشری، هم عروسکهای اسلامی و محجبه ساخته و هم آنها را برای هدیهای از سوی «مدافعان حرم» به بچهها معرفی میکند.
بیماران زیاد بودند و بودجهها کم، بیماران علاوه بر رنج بیماری، نگران کمبود امکانات نیز بودند. خانواده «ناظمی» میخواستند برای زیارت خانۀ خدا بروند و شادی مردم، یعنی شادی خدا. این خانوادۀ گلپایگانی، فیش حج خود را برای خرید دستگاه دیالیز به بیمارستان امام حسین(علیهالسلام) گلپایگان اهدا کردند.
دلش برای کتاب بیشتر از هر چیزی میتپید. میخواست که بهترین روز زندگیاش را، کنار کتابها باشد. این شد که کتابدار کتابخانۀ روستای «سردوش مریوان»، مراسم عروسی خود را در کتابخانۀ روستا برگزار کرد؛ مراسمی کمخرج. این کتابدار، هزینۀ مراسم را به یک مؤسسۀ خیریه اهدا کرد.
خانم دکتر «قمی» دو ساعت در هفته مریضها را در مطب خود، بدون ویزیت و رایگان معاینه میکند. او میگوید: «برای کمکردن درد افراد فقیر، سالمندان و کودکان یتیم این کار را شروع کردهام.»
این عزیزان گفتهاند:
حجتالاسلام ماندگاری: «امروزه آثار بیحیایی در فضای مجازی مشهود است.»
ـ خدا رو شکر که در فضای واقعی مشهود نیست! فضای مجازی که مثل فحش است و حکم هوا را دارد. خودتان میگویید مجازی، نه حقیقی.
حبیب باقری، معاون حوزۀ علمیۀ کرمانشاه: «ماهواره، غیرت جامعۀ دینی را از بین میبرد.»
_ یعنی هنوز نبرده است؟
ثریا عزیزپناه، فعال زنان: «اگر در کابینۀ جدید از زنان استفاده نشود، این قشر دلسرد میشود.»
_ ببین داداچ! ما همین اول کار گفتیم؛ یا از زنان استفاده کن، یا...
سعید کرمی، معاون فرهنگی مرکز رسیدگی به امور مساجد: «ضریب حضور معنوی زنان از مردان بیشتر است.»
_ ضریب همهچیز زنان بیشتر است؛ ضریب هوشیشاش، ضریب دستگرفتن گوشیشان حتی!
زهرا ساعدی، عضو فراکسیون زنان مجلس گفت: «زنان به تناسب ظرفیتی که دارند، در جایگاه خود نیستند.»
_ بیا، این آبجیمونم به این نکته رسید. بابا! أیهاالناس ظرفیت هست، جایگاه نیست.
وزیر نفت: «هماکنون بهازای صادرات گاز به ترکیه، براساس آنچه داوری(کرسنت) اعلام کرده، پولی دریافت نمیکنیم؛ این بهمعنای جریمه نیست!»
_ بهمعنای پاداشه آیا؟ اینجاست که باید گفت: «تقصیر داور است و به بیژن نداشت ربط/ گازی به سمت ترکیه گر مفت میرود.»
عضو هیئت مدیره کارخانۀ مشهد نخ گفت: «از امروز سیصد کارگر کارخانه بیکار میشوند.»
_ اشکالی نداره بابا! دوتا کنسرت بذاریم، همهچیز درست میشه.
فاطمه دولتی