شهربانو ؛ همین روزها چهل سال پیش

10.22081/mow.2017.63848

 

 

تیر 54

جهنم میهمانی

برگزاری میهمانی و ضیافت و این اواخر پارتی و کوکتیل، در مملکت ما رواج خاصی پیدا کرده است؛ ولی آنچه در این ضیافت‌ها و پارتی‌ها می‌گذرد، متأسفانه درست شبیه یک نمایش‌نامۀ تئاتری‌ست که بازیگران آن، نقش خود را ماهرانه و با توجه به واکنش اطرافیان ایفا می‌کنند. در این میان به‌ویژه زن و شوهرها، به آدم‌های دیگری بدل‌می‌شوند و به‌جای این‌که چندساعتی را خوش بگذرانند و از بودن با هم احساس آرامش و لذت کنند، میهمانی را صحنه‌های عجیب و غریب یک درام عذاب‌آور و در عین حال مضحک می‌کنند و تا توان دارند، در اذیت و آزار و تحقیر هم می‌کوشند. مثلاً خانم برای آقا خط و نشان می‌کشد که «مواظب باش مثل همیشه خودت جلوجلو راه‌نیفتی و مرا عقب سر نگذاری، یادت نرود، حواست کجاست؟ چرا به حرف‌هایم گوش نمی‌دهی» و وقتی هم وارد می‌شوند، مانند یک ژوزفین بناپارت، متکبر و ازخودراضی می‌شوند و به هر قیمتی، می‌خواهند ستارۀ محفل باشند و میان میهمانان جلب نظر کنند و بعدها میهمانی‌های بهتری ترتیب دهند. آقا نیز در این میهمانی‌ها، به‌نوعی دست‌خوش هیجانات و التهابات می‌شوند. مردی که در زندگی شخصی همسرش را بهترین می‌داند، به‌محض ورود به پارتی احساس می‌کند که سرش کلاه رفته است و در مقایسه با زنان دیگر، توی ذوقش می‌خورد. نتیجه این‌که بعد از میهمانی، به فراخور تا چند ساعت یا چند روز، مشاجره بر سر آنچه دیده‌اند و ندیده‌اند ادامه خواهد داشت.

 

تیر 55

دهر زهر

 یک گروه متشکل از دانشجویان دانشکدۀ علوم سیاسی دانشگاه تهران، تحقیقی را انجام دادند دربارۀ علل روسپی‌گری در ایران. در این تحقیق مستند، نشان داده شد که درصد قابل توجهی از زنان ساکن محلۀ بدنام تهران، متعلق به خانواده‌هایی بوده‌اند که به‌نحوی دارای اساس و بنیان درستی نبوده‌اند. 34 درصد آنان در سنین کم پدر و مادر را، 54 درصد آنان پدر را و 12 درصدشان مادر را در سنی از دست داده‌اند که کوچک‌ترین اطلاعی از رفتار و مشخصات آنان ندارند. البته دلایل قاطع دیگری نیز وجود دارد. مسئلۀ شرایط خانوادگی، از اولین و مهم‌ترین عوامل انحراف این زنان است؛ زیرا این نکته خود مسائل دیگری از قبیل عدم سرپرستی صحیح، بزرگ‌شدن و رشدکردن در محیطی که کوچک‌ترین نشانه‌ای از محبت و عاطفه در آن نبوده است و خودبه‌خود در روابط عاطفی بین آنان و سرپرستان اتفی و فاقد صلاحیت بعدی به وجود آمده است به بار می‌آورد. علاوه بر این، فقط خانواده در این میان مشکل عظیمی بوده؛ به دلیل آن‌که مسئول و سرپرست خود را از دست داده است. البته در این میان، افرادی هم بوده‌اند که والدین از هم جدا شده یا احیاناً مادر خانه را ترک کرده است. آنچه قابل بررسی‌ست این‌که در مرحلۀ اول، قشر فاسدی در جامعه به وجود می‌آید که نه‌تنها سلول‌های خود، بلکه قسمتی از تاروپود اجتماع را نیز به فساد می‌کشاند. این زنان در شرایط بسیار ناگواری از جهت زندگی انسانی به سر می‌برند و وسیلۀ دسته‌جمعی نزول‌خواران و باج‌بگیران‌اند که حاکم واقعی سرنوشت آنان هستند.

 

تیر 56

خودیاری

 در شرایطی که بدقولی و گرانی دستمزد تعمیرکاران لوازم خانگی، مردم را کلافه کرده و مراجعان به تعمیرگاه‌ها روز به روز افزایش می‌یاید، بخشی از مردم خود ترجیح می‌دهند که به‌نحوی از عهدۀ تعمیر وسایل خود برآیند. در این میان مدتی است که خانم‌های خانه‌دار، آستین‌ها را بالا زده‌اند و در مراکز صندوق کارآموزی، خودشان به آموختن تعمیرات این لوازم مشغول هستند. این زنان که دیگر نمی‌خواهند رخت‌ها را در تشت بشویند و با جارودستی خانه را بروبند و نیز از بدقولی و اجحاف تعمیرکاران به ستوه آمده‌اند، به این آموزشگاه‌ها روی آورده‌اند. صندوق کارآموزی وزارت کار، تصمیم به پیاده‌کردن این طرح گرفت تا خانم‌ها بتوانند، با گذراندن دوره‌های کوتاه‌مدت یا خودیاری فنی، تعمیرات جزئی اتومبیل و لوازم برقی خانگی را بیاموزند و دیگر برای شل‌شدن یک پیچ یا قطع‌شدن یک سیم، مجبور نباشند هم ناز تعمیرکاران را بکشند و هم دستمزدهای غیرعادلانه و اجحاف‌گرانه بپردازند.

 

تیر 57

لیلان به جای لیدا

چندی پیش (تیر 1357) آقایی به‌نام «حبیب‌الله متقی» از ادارۀ سجل احوال شمیران، تقاضای تعویض شناسنامه می‌کند. از قضای روزگار، مسئولان مربوط با تقاضای ایشان موافقت کرده و پس از مدتی، یک شناسنامۀ نو و تانخورده برای آقای متقی صادر می‌کنند؛ اما در یک شناسنامه به این کوچکی، اشتباهات بزرگی روی داده که ممکن است اگر شانس با صاحبش یار نباشد، عمری از کار و زندگی بیفتد. از جمله اشتباهات این‌که از دوازده فرزند جناب متقی، نام چهار نفر از قلم افتاده و اسم سه نفر از هشت فرزندی که نامشان از قلم نیفتاده، اشتباهی نوشته شده است؛ یعنی لیدا شده لیلان، هنگامه شده نگار، سعیده هم های تأنیثش افتاده و سعید از آب درآمده. نام عیال آقای متقی هم به‌جای نجیبه، حبیبه قید شده و نام مادر آقای متقی که مقبوله است، به‌جای همسر دیگرش که راضیه نام دارد، در ستون همسر چاپ شده و درواقع همسر ایشان باید مادری نیز در حقشان بکند!

 

تیر 58

آخوند دیکتاتور نیست

امام خمینی سوم تیر 1358، در جمع بانوان گیلانی که برای دیدار با ایشان راهی بیت امام در قم شده بودند، فرمود: «خواهران من! امروز آبروی اسلام بسته به اعمال ما و شماست. امروز آبروی اسلام بسته به اعمال روحانیون است. روحانیون که مربی انسان‌ها هستند، به‌جای انبیا نشسته و مبعوث انبیا هستند. آبروی اسلام امروز در ایران، بسته به اعمال روحانیونی‌ست که اگر خدای ناخواسته از این طایفه اشتباه و خطایی صادر بشود، به پای تمام اسلام نوشته می‌شود. متوجه باشید که مسئولیت بزرگ است و همۀ ما مسئولیم. همه مسئول‌اند؛ لکن روحانیت بیشتر مسئول‌ است. این طور نشود که اشخاص مغرض گفته‌اند و می‌گویند که ما از زیر بار دیکتاتوری رضاخان بیرون آمده‌ و زیر بار دیکتاتوری آخوندها واقع شده‌ایم. آخوند دیکتاتور نیست و دیکتاتور آخوند نیست. همه باید مراعات بکنیم. باید بندۀ خدا باشیم. آّبروی اسلام بسته به اعمال شما خواهرها و علمای اسلام در رأس هستند و اگر در رأس یک خطایی خدای ناخواسته وارد بشود، مردم شدیداً آن را به پای انبیا می‌گذارند و می‌گویند که تعلیم آن‌هاست. دشمن‌های ما هم می‌گویند که اسلام همین بوده است.»

 

تیر 59

انقلاب در خانواده

«اعظم طالقانی»، نمایندۀ مجلس، در گفت‌وگو با روزنامۀ کیهان 8 تیر 1359، پیرامون ضرورت انقلاب فرهنگی می‌گوید: «انقلاب آموزشی به‌طور کلی اگر بخواهد اساسی و اصولی پیاده بشود، باید از کوچک‌ترین واحد آموزشی شروع بشود؛ از آن واحدی که زیربناست. سازندگی از آن‌جا باید شروع شود. آن واحد خانواه است. این برنامه باید طوری تنظیم بشود که در خانواده انقلاب به وجود بیاورد؛ یعنی پدر، مادر و فرزند، درواقع باید در مسیر تغییر و تربیت اساسی و اصولی باشند. اگر پدر و مادر و محیط خانواده، آن تغییرات لازم و آن ضوابط اسلامی را پیدا نکنند، در محیط مدرسه و دانشگاه  یا در سطح اجتماعی هر برنامه‌ای پیاده بشود اساسی نیست؛ بلکه یک چیز رؤیایی‌ست. باید برنامه از آن کانون سازندگی شروع بشود تا در آینده، نتایجش به‌طور مستمر ادامه پیدا کند. در حال حاضر داریم فریاد می‌زنیم که باید انقلاب را از درون خانواده‌ها شروع کنیم؛ چون وقتی خانواده وضع‌شان تغییر بکند، آن وقت می‌توانیم بگوییم که در آینده جامعۀ اسلامی خواهیم داشت.»