هفت شاه‌کلید موفقیت در کسب و کارهای خانگی

نوع مقاله : کلید

10.22081/mow.2017.64285

قرار است شروع کنید؟ شروع کرده‌اید؟ از آغاز می‌هراسید؟ و... در هر مرحله‌ای از کسب و کار هستید، این هفت نکته به کارتان می‌آید

آزاده منصوری

هفت شاه‌کلید موفقیت در کسب و کارهای خانگی

عدۀ زیادی در انتظار ایده‌های رادیکال و انقلابی هستند. منتظر می‌نشینند تا ایده‌های استیو جابزی و بیل گیتسی در ذهن‌شان جرقه برند و آن را اجرایی کنند. این روش عاقبت شیرینی ندارد؛ ترش است مثل سماق‌مکیدن. منتظر معجزه نباشید. کاری را که از پس آن برمی‌آیید انجام دهید؛ راه‌هایی که تا الآن خیلی‌ها رفته‌ و تجربه کرده‌اند، چه اشکالی دارد. کار تکراری باشد؛ اما با روش‌ها و ایده‌های جدید. کافی‌ است شروع کنید و چند گره‌ای از کار را باز کنید. موفقیت اتفاقی نیست و با کوشش حاصل می‌شود. در ادامه، هفت شاه‌کلید موفقیت را در کارآفرینی مرور می‌کنیم؛ شاه‌کلیدهایی که می‌توانند ایده‌های شما را از ذهن روی کاغذ و از روی کاغد وارد دنیای واقعی کسب و کار کنند.

یک هیچ به نفع کپى!

فرض می‌کنیم که ایده‌ی بکری دارید؛ از کجا معلوم که دیگران آن را کپی نکنند و در انحصار شما و برای شما بماند؟ این جملۀ کلیشه‌ای را بارها شنیده‌ایم که «توی ایران، تا یکی یه کار خوبی می‌کنه، همه سریع کپی می‌کنن و کاروبار خراب می‌شه.» این مشکل نیست! عین حقیقت است و در همه‌جای دنیا هم به همین شکل است و مسئلۀ کپی وجود دارد. واقعیت این است، چیزی که قابل کپی‌کردنی باشد، کپی می‌شود. انتخاب درست بازار هدف، کیفیت پیاده‌سازی، پیش‌بینی رقبا، سنجش بودجۀ لازم برای رقابت احتمالی، خلاقیت و ابتکار عمل، از جمله چیزهایی هستند که  آنتی‌کپی هستند؛ یعنی حتی اگر ایدۀتان را کپی کنند، شما  همچنان در بازار منحصربه‌فرد و بی‌رقیب باقی خواهید ماند.

کار را که کرد...؟

وقتی می‌توانید از پروژه یا کارتان ناامید شوید که تمام راه‌هایی را که «با هزینه‌ای معقول قابل انجام است» آزموده و همۀ راه‌ها را رفته باشید. پیش‌بینی شما مهم نیست از راه‌هایی که فکر می‌کردید جواب می‌دهد و کارت‌هایی که فکر می‌کردید، تمام‌کنندۀ کار شما هستند. لازم است همۀ راه‌های ممکن و منطقی را امتحان کنید تا به نتیجه برسید. نقشۀ راهی که روی کاغذ پیش‌بینی کرده‌اید، تنها یک راه است که شاید درنهایت، نتیجه‌اش شناختی باشد برای انتخاب و اولویت‌بندی «هزار راه نرفتۀ» شما!

شتر در خواب بیند...!

«مذاکرات ادامه دارد»، «افق‌ها روشن است»، «در حال بررسی مسائل هستیم» و جملات مشابه، جای دیگری کاربرد دارند! به‌جای این دست‌دست‌کردن‌ها تلاش‌ کنید و به «اما و اگرها» دلتان را خوش نکنید و به هر تلفن، ایمیل و طرح همکاری‌ دل‌خوش نباشید. وقت‌تان را از سر راه نیاورده‌اید که با هر کسی که گفت ممکن است مشتری شما شود، جلسه بگذارید یا به کارهای‌تان، چیزی بیفزایید. گزیده عمل کنید و اولویت بدهید. «اگر بشه، چی می‌شه؟» خیلی‌ها را بدبخت کرده است! با امید و آرزوهای واهی، سر خودتان  شیره نمالید. بهتر است در طول روز، به فکر انجام کارهایی باشید که خروجی و نتیجه‌ای در پی دارد.

رهرو آن است که...!

اعتیاد به کار خطرناک است؛ برای خود معتاد به کار، تیم، خانواده و درنهایت جامعه! هر چقدر انگیزه داشته باشید، چند شب بی‌خوابی، مقدمۀ چند روز پرخوابی است؛ این باسرعت دویدن‌ها، لَختی و خستگی هم می‌آورد. معتادان به کار، گاهی معجزه می‌کنند؛ یک‌نفره به جای چهل تن کار می‌کنند، همه را از نتیجۀ کار متعجب می‌نمایند و غیر قابل پیش‌بینی می‌شوند! این «غیر قابل پیش‌بینی بودن»، لبۀ بُرنده‌ای هم دارد و آن بی‌برنامگی و بی‌نظمی است. وقتی ترجیح می‌دهید «حتماً» خودتان مشکلی را حل کنید، انگیزه‌ و تلاش شما بی‌شک ستودنی‌ست؛ اما یادتان باشد اگر توسط کس دیگری یا از روش دیگری می‌توان مشکل را در زمان کمتر، آسان‌تر و با هزینۀ کمتر حل کرد، دارید به تیم‌تان خیانت می‌کنید.

ماه پشت ابر نمی‌ماند...

این‌که با طراحی متفاوت و کارهای عجیب و غریب در معرفی محصول، پروژه یا سرویس، کاربران را شگفت‌زده کنیم، خوب است؛ اما اولین هدف باید یک محصول پذیرفتنی باشد؛ یعنی کوتاه‌ترین مسیر برای آزمودن ایده و محصول. درنهایت هم مهم سرویسی‌ست که شما می‌دهید و نه حواشی شگفت‌انگیز آن. طراحی خوب نمی‌تواند همه‌چیز باشد و باید برای همۀ مراحل برنامه‌ داشته باشید.

به دیگران میدان دهید

«خیال آسوده داشتن» از این‌که کاری به درستی انجام می‌شود، تنها برای «زمانی که خودتان آن را انجام می‌دهید» نیست؛ کارتان را با تیم‌تان تقسیم و مسئولیت‌ها را مشخص کنید. اطمینان باعث رشد تیم‌ و افراد می‌شود؛ این قاعده‌ در کارآفرینی به‌نوعی اجباری‌ و مؤثر است. فراموش نکنید خلق «کار» و «شغل» هم‌زمان یا با فاصلۀ کمی از شکل‌گیری ایده، از تیم شروع می‌شوند و این انگیزۀ تیم بنیان‌گذار است که سبب چرخش می‌شود و نه حقوق ماهیانه!

قابل باشیم...!

در دنیای کسب و کار، همه دنبال این هستند که شاه‌کلیدی برای بازکردن این قفل سرسخت پیدا کنند. نه‌تنها آدم‌های کارجو، بلکه مشاوران، مدیران و کارشناسانی که با این مقوله دست‌وپنجه نرم می‌کنند هم، بدشان نمی‌آید شاه‌کلیدی بیابند که در مراحل اولیۀ کارآفرینی کارگشا باشد و بتواند چند در بستۀ اصلی را باز کند؛ اما کارشناسان می‌گویند که چنین شاه‌کلیدی را پیدا کرده‌اند و به آن می‌گویند: «قابلیت».

 برخلاف آن چیزی که همه فکر می‌کنند، «علاقه» شاه‌کلید کسب‌وکار نیست. آدم‌ها به خیلی از کارها علاقه‌مند هستند؛ اما نمی‌توانند در آن‌ها موفق باشند. علاقه مقوله‌ای است احساسی که در کسب‌وکار باید به‌شکل منطقی به آن نگاه کرد. علاقه مهم است؛ اما برای شروع به کار، باید چیزی در چنته داشته باشیم که تعبیر علمی‌اش می‌شود: «تجارب پایه‌ای».

برای مثال فردی که وارد کار فست‌فود می‌شود، در حالی که پدر یا عده‌ای از خویشاوندانش در این کار هستند، او در این کار تجارب پایه‌ای دارد؛ یعنی حداقل با مبانی اولیۀ کار آشنا و یک قدم از دیگران جلوتر است. اصلاً قصد این را ندارم که بگویم هر کسی برود شغل پدرش را انتخاب کند؛ نه، این طور نیست! این فقط یک مثال بود تا با مفهوم قابلیت آشنا شوید. اگر فردی قابلیت یا همان تجارب پایه‌ای را نداشته باشد، باید نه از نقطۀ صفر که از زیر صفر شروع کند. در مثال فست‌فودی کسی که در کار قابلیت دارد، از قبل می‌داند که شب‌ها تا دیروقت باید سر کار باشد، چه فصلی فروش بیشتر و چه فصلی فروش کمتر است و با خدمات پنهانی کار آشناست (هماهنگی‌ها، زمان خرید، نوع جنس، انتخاب کارگر مناسب و...، مجموعه‌ای از کارهایی که تا در متن شغل مورد نظر قرار نگیرید، خودشان را نشان نمی‌دهند).

قابلیت را باید خودتان از قبل داشته باشید یا این‌که بروید آن را کسب کنید. کسب قابلیت‌ها، هزینۀ زیادی ندارد؛ مثلاً در همین کار فست‌فودی، برای کسب قابلیت کافی‌ست قبل از مشغول‌شدن، چند وقتی در فست‌فودی کار کنید تا تجربۀ پایۀ آن را به دست آورید.