لک‌لک‌ها با کالا می‌آیند

نوع مقاله : نگاه

10.22081/mow.2017.64310

لک‌لک‌ها با کالا می‌آیند

حسن ابراهیم‌زاده

تأملی در نگاه نظام سرمایه‌داری به کودکان

این‌که فکر کنیم نظام سرمایه‌داری با یک تیر یک نشان، با یک نماد یک چهارم یا با یک سند یک مطالبه دارد، نگاهی کوته‌بینانه است. ساختمان نظام سرمایه‌داری، بر مصالح هندسه‌ای استوار است که برخی مقدمۀ دیگری، برخی تکمیل‌کننده و برخی به‌منظوری طراحی و به اجرا درمی‌آید که سال‌ها می‌گذرد تا بعضی ملت‌ها و تمدن‌ها، به هدف و فلسفۀ واقعی طراحان آن پی ببرند. کافی‌ست به این مطلب کوتاه و مرسی! پرمعنای «نیل سمین» دقت کنید تا به تیرهای چندنشان و نمادهای چندپیام و سندهای چندنتیجۀ نظام سرمایه‌داری در برخورد با کودکان پی ببریم. نیل سمین می‌نویسد:

«... در شکایتی که به یکی از دادگاهای ایالت نیویورک، سال 1981 تسلیم شده بود، از سوء‌استفادۀ تلویزیون از کودکی خردسال برای ابزار جنسی شکایت شده بود. رأی دادگاه بر این ادعا صادر شد که در بهره‌گیری از انسان‌ها برای ابزار ارضای غرایز جنسی، تفاوتی میان خردسال و بزرگ‌سال وجود ندارد: مرسی! (نقش رسانه‌های تصویری در زوال دوران کودکی، نیل سمین، مترجم: دکتر صادق طباطبایی، ص 176).»

ارتباط حلقه‌های مکتب سرمایه‌داری آن‌جا آشکار می‌شود که وقتی آموزش جنسی کودکان در نظام آموزشی آن به رسمیت شناخته می‌شود و درس رسمی و ضرورت اجتماعی تلقی می‌گردد، این آموزش برای آگاهی وی به حساب آمده و او را در ردیف بزرگ‌ترها، حتی برخورد حقوقی قرار می‌دهد. آن‌گاه است که اتفاقات دیگر و برخورد نهادهای دیگر با آن اتفاقات معنا می‌شود و آن‌گاه است جامعه‌ای که به‌دلیل فضای باز به اصطلاح اخلاق جنسی، با انبوهی از دست‌آوردهای این جامعه، چون ظهور افرادی با ویژگی‌های جنون جنسی و تنوع‌طلبی روبه‌رو می‌شود و مانعی را از جلو پای دستگاه قضایی خود برمی‌دارد!

توجیه این‌که امروز کودک مانند بزرگ‌سال است و علم و پی‌آمدهای هر رفتاری را می‌داند، چون توجیه دیروز آنان که جنس مؤنث را با جنس مذکر مساوی برشمردند، مبنای خوبی برای زیستن در دنیای مدرنی‌ست که گوسفند و گرگ و روباه و جوجه از یک موقعیت و از یک جایگاه برخوردار می‌شوند! این‌جاست که باز به تعبیر سمین، دیگر عریان‌سازی و پرده‌دری مذموم و حرام تلقی نمی‌گردد و طفولیت از بچه‌ها هم گرفته می‌شود. او می‌نویسد: «امروزه دیگر نمی‌توان بر این نظریه مدافعانی پیدا کرد که مقولات قتل هم‌جنس‌بازی، هرزگی جنسی و اختلالات روانی، باید امری مذموم و حرام تلقی گردند و در انظار کودکان، حریمی قابل اعتنا و مستوجب شرم و حیا به حساب آیند. اگر پرده‌دری‌ها و رواج این زشتی‌ها همچنان ادامه پیدا کند، تردیدی نباید داشت که سلامت آتی کودک و روان شخصیتی او با خطرهای حتمی مواجه خواهد بود و مرزهای حائل میان کودکان و بزرگ‌سالان از میان خواهد رفت. در جامعۀ امروز (آمریکا)، فقط جمعیتی که خود را اکثریت اخلاقی می‌نامند، دربارۀ وضعیت موجود هشدار می‌دهند؛ اما فریاد اعتراض یا نغمۀ ‌انذاری از جای دیگری شنیده نمی‌شود. سؤالی که این «اکثریت اخلاقی» اخیراً مطرح کرده‌اند این است که چه بهایی را باید برای این‌همه پرده‌دری‌ها و عریان‌سازی‌ها بپردازیم؟ این سؤال، پاسخ‌های متعددی دارد که چه‌بسا به پاره‌ای از آن‌ها هنوز واقف نشده‌ام؛ اما یک مطلب واضح است و جای تردید ندارد که اگر همچنان کودکان را با مجموعۀ دانستنی‌های خاص بزرگ‌سالان مواجه سازیم، طفولیت را از آنان گرفته‌ایم (همان، ص 68).»

نگرانی سیمن از آشنایی کودکان با مجموعه‌ای از دانستنی‌های بزرگ‌سالان و پایان دوران طفولیت آنان، حلقه‌ای از حلقه‌های نظام سرمایه‌داری‌ست که قبل از او یک جامعه‌شناس غربی، آن را نگاه نظام سرمایه‌داری به انسان به چشم یک کالا مورد تأکید قرار داده و اظهار داشته بود: «سرمایه‌داری امروز احتیاج به کسانی دارد که بتوانند به‌طور گروهی یا مسالمت‌آمیز همکاری کنند؛ کسانی که بتوانند بیشتر و بیشتر مصرف کنند؛ کسانی که سلیقه‌های متحدالشکل آنان تحت تأثیر قرار گیرد و پیش‌بینی شود و نیز احتیاج به کسانی دارد که احساس آزادی و استقلال بکنند و گمان نبردند که از قدرت یا اصل یا وجدانی خاص فرمان می‌برند و با این‌همه، مایل باشند که به آنان فرمان داده شود. آنچه را از آن‌ها انتظار می‌رود انجام دهند و چون مهره‌ای بدون ایجاد تصادم و مزاحمت، به ماشین اجتماع بخورند؛ مردانی که بدون اشکال، راهنمایی شوند و بدون رهبری، بی‌هدف به جلو رانده شوند و تنها هدفشان، بهبود وضع خود، جنبش، کار و پیشرفت باشد.

نتیجه چیست؟ انسان امروز با خودش، با هم‌نوعانش و با طبیعت بیگانه شده است. او به کالا بدل شده است و نیروی زندگی خود را، نوعی سرمایه‌گذاری می‌داند که باید تحت شرایط بازار، حداکثر سود را برایش تحصیل کند. روابط انسان‌ها اساساً همانند روابط آدمک‌های مصنوعی ازخودبیگانه است (در یک فروم، هنر عشق ورزیدن، ص 109 و 110).»

براساس این نگاه جامعه‌شناس غربی، در نظام سرمایه‌داری تفاوتی بین انسان و کالا نیست و همه‌چیز براساس سود و زیان ارزیابی می‌شود و همه چرخ‌دنده‌های یک نظام‌اند؛ نگاهی که قبل از دیگران، چارلی چاپلین در فیلم «عصر جدید» خود آن را به نقد کشید. در چنین نظامی، کودک هم یک کالاست و در حقیقت لک‌لک‌ها در قصه‌ها و انیمیشن‌ها نه نوزاد، بلکه کالاهایی در هیئت نوزاد به خانواده‌ها تقدیم می‌کنند که چرخ‌دنده‌های ماشین سرمایه‌داری هستند و اگر روزی این کالا با تربیتی خاص ارزش افزوده پیدا کند یا جامعۀ مدرن اقتضا نماید، باید طفولیتش را با دانستن آنچه مختص بزرگ‌سالان است، از دست بدهند و همۀ حریم‌ها و مرزهای بین آنان و بزرگ‌ترها شکسته می‌شود.