نوع مقاله : رهیافته
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت...
واکاوی جاذبه های اسلام ازمنظرتازه مسلمانان
یک سینه سخن دارم، هین شرح دهم یا نه!
«من عاشق ایرانم. ادبیات ایران شیرین، تاریخ ایران کهن و مردمانش عجیب مهربان و مهماننوازند!
نمیدانم باور میکنید یا نه؛ اما میگویم... من وقتی برای اولینبار پا به ایران گذاشتم، چنان با این مردمان احساس انس و راحتی کردم که هرگز با همکارانم در هالیوود چنین حسی را تجربه نکرده بودم.»
خانم ملیسا کارتر؛ پدر یهودی، مادر مسیحی، همسر ایرانی و مسلمان، اهل اوهایو آمریکا، یکی از مدیران هالیوود، رهیافتۀ این وعدۀ ماست.
وعدۀ عاشقی... حقیقتاً وعدۀ عاشقی!
آغاز راه او، مطالعۀ عرفان اسلامی است و آشنایی با گنجینههایی همچون حافظ و مولوی. قرآن نزد او کتابی سترگ و بینظیر است؛ کتابی پر از نامها و نشانهها.
این را هنگامی فهمیدم که به لهجهای شیرین گفت: «میدانید نام حضرت موسی 127 بار در قرآن آمده است؟»
از قرآن و تفسیر آن میآغازد و به «فصوص ابن عربی» میرسد؛ کتابی جذاب و ماورائی؛ نوشتاری که به تعبیر او در آمریکا وجود ندارد، آدمی را به شور میآورد و روح انسان را جلا میدهد.
آنگاه به ایران میآید و با قم آشنا میشود. در قم آدمهایی را مییابد که کبریت احمرند و کبریت احمر از گذشته تاکنون، به چیزی اطلاق میشده که با نهایت سختی و دشورای به دست آید. در قم با کتابهایی خو میگیرد که دریایی از عظمت و بزرگیاند. آنگاه زبان به سخن میگشاید و بیمجامله میگوید: «ایران را جهانی از عظمت یافتم. با دانشمندانی برتر و مفاهیمی والاتر؛ گنجینههایی که اینجا هست و در آمریکا نیست.»
شیفتگی وی به ایران و اسلام، موجب نمیشود که از جادۀ عدل و انصاف کناره گرفته، از بیان نقاط مثبت هموطنان خویش در آمریکا چشمپوشی کند و چه شیرین از پیوند اسلام با دل و جان آنان پرده برمیدارد: «وقتی شما از خصلتها و ویژگیهای حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ سخن میگویید، دانههای درشت اشک را بهوضوح میبینید که از چشمان هموطنان آمریکایی من سرازیر میشود. این به روح اسلام برمیگردد و عرفان ویژهای که در این مکتب وجود دارد و آشتی فوقالعادهای که میان این دین و دانش برقرار شده است. این دو چنان درهمآمیخته شدهاند که گویا با معرفی اسلام، به توصیف دانش دست یازیدهاید و این همان چیزی است که راه نفوذ این مکتب آزادیبخش را هموار کرده و غرب و تمدنش را به وحشت انداخته است. گرایش به اسلام و پذیرش این دین از سوی نُه تن از بازیکنان معروف تیم بارسلونا، گواه روشنی است بر این نقطهنظر که دشمنان بخواهند یا نخواهند، اسلام بهشدت درحال گسترش است.»
در نگاه ملیسا کارتر، اسلام دارای ظرفیتی گسترده است؛ اما مبلغان آن، متهم به سستی و کمکاریاند. او بهصراحت مردم آمریکا را ملتی یاد میکند که با سادهترین دانستهها از تاریخ اسلام کنجکاویشان گل کرده و با دریافت اندک اطلاعاتی از این مکتب آسمانی، جذب آن میشوند. او معتقد است با فشارهای مضاعفی که پس از یازده سپتامبر بر مسلمانان آمریکا وارد شده و تحریفات و دروغهایی که چهرۀ واقعی اسلام را نزد آنان نفرتانگیز و مخدوش جلوه داده است. آمریکاییها مدتهاست آغوش خویش را برای پذیرش اسلام گشودهاند. مثالی که وی میزند، یکیست از هزاران: «من دوستی آمریکایی داشتم که بسیار خشک و متعصب بود و همیشه با نفرت از مسلمانان یاد میکرد؛ تا اینکه روزی یک جلد نهجالبلاغۀ حضرت علی ـ علیهالسلام ـ را در اختیار او گذاشتم. پس از مدتی نزد من آمد و گفت که من تمامی این کتاب را خواندم و معتقدم علی ـ علیهالسلام ـ بزرگترین انسانی است که عالم هستی تاکنون به خود دیده است.»
این رهیافتۀ سرسپردۀ اسلام، بر همین اساس خود را از جرگۀ مبلغان این دین جدا ندانسته، معتقد است در هر دورهای بهوسیلهای میتوان به تبلیغ آیینهای آسمانی پرداخت و در دورۀ کنونی، هالیوود بستر مناسبی است که از طریق آن میشود به معرفی ارزشهای اسلام همت گماشت: «هالیوود بستر قدرتمند یک سینمای مولد است؛ سینمایی که سرمایهگذاری اساسی خویش را بر تغییر بینش افراد دربارۀ ادیان گوناگون و بهویژه اسلام قرار داده است. مهمترین هدف هالیوود، اثرگذاری عمیق بر تمدن مشرق زمین است؛ اما من معتقدم آسیبپذیری هالیوود و برهمزدن مبانی فکری آن نیز، دقیقاً از همین راه امکانپذیر است. ما باید بتوانیم راه نفوذ به غرب را بیابیم و بهگونهای جدی، مستمر و شکستناپذیر به تولید فیلمهایی با تفکر ارزشمند خویش پرداخته، این عرصه را بر آنان تنگتر و تنگتر کنیم.»
ملیسا کارتر، چنین هدف والایی را دنبال میکند. او سرشار از نیرویی عظیم، از آرزویی بلند اسم میبرد؛ آرزویی که برآوردهشدن آن، آرامشی شگرف را برای او به ارمغان خواهد آورد: «میخواهم همواره تا زمان مرگ، همراه همسری که همسنگر من در این جنگ نابرابر است و شریک دیگری که یک کارگردان پولدار مسلمان پاکستانی است، فیلمهایی بسازم که اسلام عزیز را آنگونه که هست به دنیا معرفی کند.»
وی ابزار دستیابی به چنین آرزویی را بنیانگذاری سینمای «هولی وود» میداند که با بُنمایههای هنری و روحانی و با استفاده از ظرفیتهای گستردۀ کشورهای مسلمان، بتواند راهی تازه را در مقابله با کجرویهای سینمای هالیوود و بالیوود گشوده، طرحی نو در عالم دراندازد.
وی همچنین از برخی فرصتسوزیها در این باره یاد کرده، میگوید: «ما دربارۀ مولانا، پروژۀ مهمی را بهصورت یک فیلم سینمایی در دستور کار داشتیم که در صورت تصویب، قرار بود روزانه در دههزار سینمای دنیا اکران شود و متأسفانه با اعمال سلیقۀ ایرانیها مواجه شد و بلاتکلیف ماند! باور نمیکنید که ترکیه حاضر شد، مبلغ پانزدهمیلیون دلار به این کار اختصاص دهد تا ما با هدایت و حمایت آنان کار را پیش ببریم. ما از این امر سرباز زدیم؛ چون میخواستیم کار به نام ایران تمام شود. همین بلا بر سر پروژۀ «عاشورا» آمد که آن هم قرار بود در دل هالیوود انجام پذیرد؛ اما دچار روزمرگی شده، با امروز و فردای برخی مسئولان ایرانی به سرنوشت پروژۀ قبلی مبتلا گردید.»
ملیسا کارتر آنگاه برای اقناع اندیشۀ مخاطب خویش و اینکه گمان نکند انجام چنین طرحهایی در هالیوود امکانپذیر نیست، به نمونهای عینی اشاره کرده و میگوید: «برای هالیوود پول از همهچیز مهمتر است. فیلم هر تهیهکنندهای که پول کافی به میدان آورد، ساخته میشود. من و همکارانم، 52 قسمت از مستند جذابی را بهنام «عرفان، قلب اسلام» در هالیوود ساختیم و بدون کوچکترین مشکلی، در یکی از شبکههای تلویزیونی آمریکا پخش کردیم. بالاتر بگویم، وقتی آن شبکۀ تلویزیونی استقبال مخاطبان را از این مستند دید، حاضر شد زمان پخش برنامه را از ساعت یازده، به هشت شب تغییر دهد تا مخاطبان بیشتری آن را تماشا کنند.»
شاهبیت این ماجرا، تأکید ملیسا کارتر به قدردانی ملت ایران از رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی ـ رحمهالله ـ است. او اشعار امام را خوانده و با مطالعۀ خاطرات ایشان، شیفتگی ویژهای به حضرت امام پیدا کرده است. وی همچنین معتقد است که معرفی شخصیت امام به خارجیها، میتواند در ترغیب آنان به اسلام و ایران نقش کاملاً مؤثری ایفا کند.
او با تأسف، از جنبش 99 درصدی مردم آمریکا یاد میکند که بهخاطر فقدان رهبری اندیشمند و کارآمد، شکست خورده و نتیجۀ دلخواه را به دست نیاورد. بگذارید از مولوی بزرگ یاری طلبیده، بگویم:
«من بیدل و دستارم، در خانۀ خمارم
یک سینه سخن دارم، هین شرح دهم یا نه!»
همچنین اجازه دهید این وجیزه را با سخن «علی موسوی گرمارودی» به پایان برده، به ملیسا کارتر و هر آنکه دلش به حق و حقیقت پیوند خورده، عیان و فاش بگویم:
«پایان سخن، پایان من است؛ تو انتها نداری!»