نوع مقاله : پسغام زن
کاربردهای مو
سما روشنایی
کاربرد مو در غذا، موضوعیست که اخیراً ذهنم را بدجور درگیر کرده و پس از بررسی از ابعاد مختلف آن، به این نتیجه رسیدم که حتی نوشتن مقاله در این باره یا پایاننامه نیز ضرورتی انکارناپذیر است.
پس از بررسیهای پیدرپی، متوجه شدم همیشه یک نوع مو در انواع غذاها یافت نمیشود؛ بلکه انواع مو در انواع غذا را میتوان دید.
موی مجعد، از جمله موهای بیآزار نسبت به بقیه است؛ چون قبل از اینکه وارد گلو شود و حالمان را دگرگون کند، جایی گیر کرده و اعلام حضور میکند.
مثلاً طی بررسیها، این نوع مو را دور مچ قاشق سلطنتی خالهجان دیدم که ازقضا، منت گذاشته و برایم ماکارانی فرد اعلا درست کرده بود؛ ولی با توجه به اینکه دختر لوس ایشان دارای موهایی از جنس فرچهسیمی است، بهسرعت موی سیاه و مجعد او را شناسایی کرده و پیوند آن را با ماکارانی جان قطع کردم.
هیچچیز مانند موهای بلوند، داغ بر دلم نگذاشته. با ولع تمام سر سفرۀ عصرانۀ نازیجان، دوست گرامیام نشسته بودم که احساس کردم، چیزی وارد رودهام شده و سرنخ مشکل نوک زبانم بود. چنان حالی به حالی شدم که نزدیک بود تمام سفرۀ رنگینش را به باد دهم؛ ولی از آنجا که سعی داشتم غرورم حفظ شود، خود را به سرویس رساندم وتجدید رژ را بهانه کردم.
از همۀ اینها که بگذریم، بعضی موها گویا آفریده شدهاند تا با سبزیخوردن پیچوتاب بخورند و سپس به بهترین شکل وارد روده شوند.
امان از وقتی که مویی در دهان حس کرده و همزمان در سرت احساس درد کنی! این اتفاق بدان معناست که تار موی خویش را زنده زنده میبلعی.
اصلاً اصرار این موها برای ورود به دهان و سپس گلو و روده را نمیفهمم! آخرش که چی؟
دردناکترین بخش ماجرا، این قسمت است که موها اصرار دارند در غذای همسر، پدر یا برادر خانواده خودنمایی کنند؛ این در حالیست که این اتفاق، سبب تنفر افراد مذکور از هر نوع زلف میشود؛ ولو زلف یار!
علاوه بر موهایی که دیده میشوند، قطعاً موهایی در قطعات ریزتر وجود دارند و ما بدون اینکه ببینیم، آنها را نوش جان میکنیم و بهمرور از پیوند این موها، دچار بیماریهای جدید فانتزی میشویم که دکترها با کلی کلاس، نام لاتین بر این درد لاعلاج میگذارند.
اینجاست که میتوان فهمید، چرا همیشه گفته میشود که کچلها خوششانس هستند؛ همین بس که هرگز در این زمینه متهم نخواهند شد!