تربیت من

نوع مقاله : دریا کنار

10.22081/mow.2017.64758

 مهارت های عملی تربیت فرزند درتجربه زندگی «داوود رجبی نیا»

تربیت من

تربیت من ـ به هر دو معنای لازم و متعدی آن ـ در خانواده‌ای با مشکلات دنیوی فراوان، ولی فوق‌العاده امیدوار به آینده و شاد پدید آمد؛ دو خواهر و سه برادر که مرا داداش بزرگ صدا می‌کنند. شاید در مقایسه با امروز، خانوادۀ ما شلوغ باشد؛ اما از هر جهت کوچک، گرم و باصفا بود! اگرچه چندین سال اول زندگی را در یک اتاق سپری می­کردیم، پس از مدت­ها و حتی تا همین اواخر، تنها یک اتاق کوچک به خانۀ باصفای ما افزوده شد؛ خانه‎‌ای که در آن، همۀ فرزندان مشغول تحصیل بودند.

پدر

پدری زحمت‌کش که به سبب کمبودِ امکانات و به‌دست‌آوردن لقمۀ حلال، به کشاورزی و کارگری مشغول بود. او حداکثر شاید هزینۀ یک ماه خانواده را داشت؛ اما در ظاهر میلیونر نشان می‌داد! از شاگردان و پامنبری‌های روحانی بزرگ منطقه، یعنی دکتر احمدی بود. او را خیلی قبول داشت. توصیه­هایش را همواره در منزل نقل می­کرد و تربیت ما را بدان‌ها حوالت می‌داد.

نگاه پدر به همۀ امور نقّادانه بود. شاید چیزی از تیغ نقدش در امان نبود! لذا زبانی داشت که برخی به همین دلیل به او نزدیک می­شدند و برخی فاصله می­گرفتند. خدایش رحمت کند! داشتن همین روحیه و نیز چون از همۀ برادران و خواهرانش بزرگ‌تر بود، باعث شده بود در زمان حیاتش ملجأ مراجعاتِ خانواده و فامیل باشد و تصمیماتش گره‌گشا که همه مشورت با او را اثرگذار می­دانستند. زبان بدنش جذّاب، مظلومانه، ساده و بی­آلایش بود؛ در عین حال در روابط خانوادگی و اجتماعی، فوق‌العاده از مطایبه استفاده می­کرد که وقتی با روحیۀ انتقادی‌اش می­آمیخت، تند و تیز و بامزه می­نمود.

مادر

مادر، زنی ساده، پردغدغه و مهربان بود که خانه‌داری و فرزندپروری، تمام زندگی‌اش را تشکیل می­داد. عمدۀ دلسوزی و تلاشش، راحتی خانواده و فرزندانش بود و می­کوشید ـ به قول خودش ـ بچه‌ها عاقبت به‌خیرِ دنیا و آخرت شوند. او با وجود سختی­ها و کمبودها، صمیمت و شادی را به خانواده تزریق می­کرد. مادر، فوق‌العاده از فعالیت­های عبادی ما در داخل و خارج منزل استقبال می‌نمود.

روش‌های تربیتی والدینم

والدینم تقریباً بی‌سواد بودند؛ ولی روش‌های تربیتی که در زندگی خانوادگی به کارمی­گرفتند، خیلی جالب بود؛ مانند:

1. تشبیه معقول به محسوس: پدرم در برخی اوقات که ما به درس بی­میل می­شدیم، خودکار یا مداد ما را در یک دست و بیل و کلنگ را در دست دیگر می­گرفت و می‌پرسید: «کدام سبک‌تر است؟ هرکدام را انتخاب کنید، همان را تا آخر عمر حمل خواهید کرد!»

2. موضع‌گیری برابر زشتی­ها در قالب خاطره‌گویی: گاهی داستان یا خاطره می­گفت و ما دقیق و گاهی به سختی گوش می‌دادیم. فکر می­کردیم برای تفریح ما می­گوید؛ لذا خوب گوش می‌دادیم و در پایان داستان، متوجه می­شدیم که اصلاً همۀ این جریانات ،در قالبی مطرح شده که یک نتیجۀ اخلاقی بگیرد یا نقدی بر صفت رذیله داشته باشد.

3.  وفادارسازی به زندگی خانودگی در عین مردم‌آمیزی: کنار توصیه به ارتباط گسترده با مردم، همگان را به داشتن روحیۀ احترام به زندگیِ خانوادگی، تشویق و به ایجاد ارتباط وثیق بین اعضا، تأکید و ایشان را به جُستن حل مشکلات در قالب خانواده ترغیب می­کرد.

4. حفظِ حرمت خواهر و تذکر به حرمت و منزلتِ برادر بزرگ‌تر که جانشین پدر است: توصیه به اعضای خانواده ـ به‌ویژه پسران ـ در احترام به خواهران، هم‌چنین تعیین و حفظ جایگاه جانشین در خانواده برای پسر بزرگ‌تر، از توجهات ویژه بود.

5. تغییردادن موضوع اختلافات خانوادگی و منعطف­کردن توجهات به موضوع غیرچالشی: به هر حال در هر خانواده­ای، مشکلات و اختلافِ سلایقی پیش می­آید که مدیریت آن‌ها بسیار دشوار است. از شگفتی­های والدینم ـ به‌ویژه پدر ـ بیان مشکل و دامن‌زدن به چالش بود؛ ولی وقتی می­دیدند که همه بدان حساس شده‌اند و ممکن است آسیبی در روابط خانوادگی پدید آید، با طرح مسائل دیگر یا بیان مباحث حاشیه­ای و حتی گاهی با تحلیل طنزگونه از مسئله­ای، فضای ارتباطی خانواده را تلطیف می­کردند؛ بدین‌سان هم مسئله و مشکل ارائه و بحث می­شد و هم  افراد نسبت بدان برای آینده، موضع داشته و برای مسائل تدبیر می­کردند و هم در خانواده و بین اعضای آن، اختلاف پدید نمی‌آمد.

6. تغافل از لغزش­ها و اشتباهات: بارها پیش می­آمد که به سبب اتفاقاتِ پیش آمده که خود و دیگر برادران و خواهران نیز دخالت داشتیم، انتظار بود که با برخوردهای تند والدین مواجه شویم. با کمال تعجب، برعکسش را شاهد بودیم و خوشحال می‌شدیم که والدین ـ به‌ویژه پدر ـ متوجه نشده­اند؛ اما گذشتِ زمان نشانمان می­داد که ایشان تغافل کرده بودند.

7. حفظ حریم­های خانوادگی و جاخالی‌دادن در اختلافات میان اعضای خانواده: انصراف از حق خود برای حفظ کیان خانواده و حفظ حریم­ها در تنش­ها از یک سو و جاخالی‌دادن (ترک محل و موقعیت) هنگام بالاگرفتن تنش­های ­خانوادگی از دیگر سو، از روش­های تربیتی جذّاب والدین برای حفظ نهاد خانواده و استحکام روابط حسنه میان اعضا بوده است.

 

روش‌های تربیتی من

تربیت، عنایت خداست. روش­های تربیتی نیز، درصورت عنایتِ او اثر می­کنند. در این‌جا به برخی از روش‌های تربیتی در زندگی پیش روی خود و فرزندان اشاره می­کنم:

1. معرفی و الگوسازی از والدین حقیقی: بینش‌­دهی دربارۀ منزلت پدری پیامبر و امامان (علیهم­السلام) و مادری حضرت زهرا (علیهاالسلام)، برای فرزندان و توصیه به الگوگیری از ایشان، از تلاش­های مستمر و همیشگی است.[1]

2. ترویج روحیۀ تواصی به حق و صبر: بینش­دهی دربارۀ روحیۀ مذکور، می­تواند آستانۀ تحمل اعضای خانواده را در چالش­های فرآوری حوزۀ فردی، خانوادگی و حتی اجتماعی بالا ببرد.

3. پرورش روحیۀ مهرورزی، همکاری و خدمت­گزاری به یک‌دیگر: تشویق به داشتن روحیۀ مهرآفرین در منزل، می­تواند اعضای خانواده را دربارۀ یک‌دیگر دغدغه­مند نموده و رشد و بالندگی این روحیه را برای جامعه تأمین کند. از نتایج ترویج این روحیه، آن است که یکی از فرزندان گرچه خود شغلی نداشت، مجرد بود و در حال تحصیل علوم دینی، سرپرستی کودک یتیمی را از طریق کمیتۀ امداد امام خمینی(ره) قبول کرده است.

4. ترویج حس مسئولیت فرزندان در برابر سرنوشت یک‌دیگر:[2] اگر فرزندان درکانون خانواده دربارۀ امور یک‌دیگر مسئولیت‌پذیر باشند، افزون بر بهره‌مندی این صفت در خانواده، شاهد مسئولیت‌آفرینی ایشان در اجتماع نیز خواهیم بود.

5. پیش­گامی والدین در رعایت حقوق به‌مثابۀ آینۀ رفتار: این‌که به اخلاق و حقوق، همه ـ به‌ویژه والدین ـ پای‌بند باشند، بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا افزون بر انجام وظیفۀ الهی، می­تواند آینۀ تمام‌نمای رعایت حقوق یک‌دیگر و نقش نمونه‌سازی را برای فرزندان ایفا کند.

6. نهادینه‌کردن خوش­رویی و خوش­گفتاری میان اعضای خانواده: بیان مشکل به‌صورت غیرمستقیم، عدم استفاده از باید و نباید در موعظه­ها، به‌موقع و اندک‌بودن نصیحت­ها و پذیرش عملی دیگر آموزه‌های الهی و اسلامی، می­تواند بهداشت روانی را برای اعضای خانواده به ارمغان آورد.

7. بهره­گیری از مکانیزم­های تقویت و خاموش­سازی:[3] درنهایت، روش­های عمومی­ای مانند تقویت و خاموش‌سازی یا همان تشویق و تنبیه یا انذار و تبشیر، می‌تواند در فراز و فرود زندگانی خانوادگی، موجباتِ  تقویتِ زیبایی­ها و تضعیف و حتی دفع زشتی­ها در این نهاد مقدس و به‌تبع، در جامعۀ اسلامی و بین‌الملل شود.

امیدوارم تربیت من درست باشد!

 

 



[1]. قَالَ عَلِیُّ (علیه‌السلام): «سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یَقُولُ‏ أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوا هَذِهِ الْاُمَّةِ وَ لَحَقُّنا عَلَیْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَیْ وِلادَتِهِمْ، فَإنّا نُنْقِذُهُمْ ـ إنْ أَطاعُونا ـ مِنَ النّارِ إلَى دارِ الْقَرارِ وَ نُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِیَّةِ بِخِیارِ الْأَحْرَار (تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(علیه‌السلام)، ص 330).»

[2]. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لایَعْصُونَ اللهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُون؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، خود و خانواده خویش را نگه‌دارید از آتشى که هیزم آن انسان‌ها و سنگ‌هاست؛ آتشى که فرشتگانى بر آن گمارده شده که خشن و سخت‌گیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى‏کنند و آنچه را فرمان داده شده‏اند (به‌طور کامل) اجرا مى‏کنند (تحریم، آیۀ 6).»

.[3]. Extinction