نوع مقاله : دریا کنار
مهارت های عملی تربیت فرزند درتجربه زندگی «داوود رجبی نیا»
تربیت من
تربیت من ـ به هر دو معنای لازم و متعدی آن ـ در خانوادهای با مشکلات دنیوی فراوان، ولی فوقالعاده امیدوار به آینده و شاد پدید آمد؛ دو خواهر و سه برادر که مرا داداش بزرگ صدا میکنند. شاید در مقایسه با امروز، خانوادۀ ما شلوغ باشد؛ اما از هر جهت کوچک، گرم و باصفا بود! اگرچه چندین سال اول زندگی را در یک اتاق سپری میکردیم، پس از مدتها و حتی تا همین اواخر، تنها یک اتاق کوچک به خانۀ باصفای ما افزوده شد؛ خانهای که در آن، همۀ فرزندان مشغول تحصیل بودند.
پدر
پدری زحمتکش که به سبب کمبودِ امکانات و بهدستآوردن لقمۀ حلال، به کشاورزی و کارگری مشغول بود. او حداکثر شاید هزینۀ یک ماه خانواده را داشت؛ اما در ظاهر میلیونر نشان میداد! از شاگردان و پامنبریهای روحانی بزرگ منطقه، یعنی دکتر احمدی بود. او را خیلی قبول داشت. توصیههایش را همواره در منزل نقل میکرد و تربیت ما را بدانها حوالت میداد.
نگاه پدر به همۀ امور نقّادانه بود. شاید چیزی از تیغ نقدش در امان نبود! لذا زبانی داشت که برخی به همین دلیل به او نزدیک میشدند و برخی فاصله میگرفتند. خدایش رحمت کند! داشتن همین روحیه و نیز چون از همۀ برادران و خواهرانش بزرگتر بود، باعث شده بود در زمان حیاتش ملجأ مراجعاتِ خانواده و فامیل باشد و تصمیماتش گرهگشا که همه مشورت با او را اثرگذار میدانستند. زبان بدنش جذّاب، مظلومانه، ساده و بیآلایش بود؛ در عین حال در روابط خانوادگی و اجتماعی، فوقالعاده از مطایبه استفاده میکرد که وقتی با روحیۀ انتقادیاش میآمیخت، تند و تیز و بامزه مینمود.
مادر
مادر، زنی ساده، پردغدغه و مهربان بود که خانهداری و فرزندپروری، تمام زندگیاش را تشکیل میداد. عمدۀ دلسوزی و تلاشش، راحتی خانواده و فرزندانش بود و میکوشید ـ به قول خودش ـ بچهها عاقبت بهخیرِ دنیا و آخرت شوند. او با وجود سختیها و کمبودها، صمیمت و شادی را به خانواده تزریق میکرد. مادر، فوقالعاده از فعالیتهای عبادی ما در داخل و خارج منزل استقبال مینمود.
روشهای تربیتی والدینم
والدینم تقریباً بیسواد بودند؛ ولی روشهای تربیتی که در زندگی خانوادگی به کارمیگرفتند، خیلی جالب بود؛ مانند:
1. تشبیه معقول به محسوس: پدرم در برخی اوقات که ما به درس بیمیل میشدیم، خودکار یا مداد ما را در یک دست و بیل و کلنگ را در دست دیگر میگرفت و میپرسید: «کدام سبکتر است؟ هرکدام را انتخاب کنید، همان را تا آخر عمر حمل خواهید کرد!»
2. موضعگیری برابر زشتیها در قالب خاطرهگویی: گاهی داستان یا خاطره میگفت و ما دقیق و گاهی به سختی گوش میدادیم. فکر میکردیم برای تفریح ما میگوید؛ لذا خوب گوش میدادیم و در پایان داستان، متوجه میشدیم که اصلاً همۀ این جریانات ،در قالبی مطرح شده که یک نتیجۀ اخلاقی بگیرد یا نقدی بر صفت رذیله داشته باشد.
3. وفادارسازی به زندگی خانودگی در عین مردمآمیزی: کنار توصیه به ارتباط گسترده با مردم، همگان را به داشتن روحیۀ احترام به زندگیِ خانوادگی، تشویق و به ایجاد ارتباط وثیق بین اعضا، تأکید و ایشان را به جُستن حل مشکلات در قالب خانواده ترغیب میکرد.
4. حفظِ حرمت خواهر و تذکر به حرمت و منزلتِ برادر بزرگتر که جانشین پدر است: توصیه به اعضای خانواده ـ بهویژه پسران ـ در احترام به خواهران، همچنین تعیین و حفظ جایگاه جانشین در خانواده برای پسر بزرگتر، از توجهات ویژه بود.
5. تغییردادن موضوع اختلافات خانوادگی و منعطفکردن توجهات به موضوع غیرچالشی: به هر حال در هر خانوادهای، مشکلات و اختلافِ سلایقی پیش میآید که مدیریت آنها بسیار دشوار است. از شگفتیهای والدینم ـ بهویژه پدر ـ بیان مشکل و دامنزدن به چالش بود؛ ولی وقتی میدیدند که همه بدان حساس شدهاند و ممکن است آسیبی در روابط خانوادگی پدید آید، با طرح مسائل دیگر یا بیان مباحث حاشیهای و حتی گاهی با تحلیل طنزگونه از مسئلهای، فضای ارتباطی خانواده را تلطیف میکردند؛ بدینسان هم مسئله و مشکل ارائه و بحث میشد و هم افراد نسبت بدان برای آینده، موضع داشته و برای مسائل تدبیر میکردند و هم در خانواده و بین اعضای آن، اختلاف پدید نمیآمد.
6. تغافل از لغزشها و اشتباهات: بارها پیش میآمد که به سبب اتفاقاتِ پیش آمده که خود و دیگر برادران و خواهران نیز دخالت داشتیم، انتظار بود که با برخوردهای تند والدین مواجه شویم. با کمال تعجب، برعکسش را شاهد بودیم و خوشحال میشدیم که والدین ـ بهویژه پدر ـ متوجه نشدهاند؛ اما گذشتِ زمان نشانمان میداد که ایشان تغافل کرده بودند.
7. حفظ حریمهای خانوادگی و جاخالیدادن در اختلافات میان اعضای خانواده: انصراف از حق خود برای حفظ کیان خانواده و حفظ حریمها در تنشها از یک سو و جاخالیدادن (ترک محل و موقعیت) هنگام بالاگرفتن تنشهای خانوادگی از دیگر سو، از روشهای تربیتی جذّاب والدین برای حفظ نهاد خانواده و استحکام روابط حسنه میان اعضا بوده است.
روشهای تربیتی من
تربیت، عنایت خداست. روشهای تربیتی نیز، درصورت عنایتِ او اثر میکنند. در اینجا به برخی از روشهای تربیتی در زندگی پیش روی خود و فرزندان اشاره میکنم:
1. معرفی و الگوسازی از والدین حقیقی: بینشدهی دربارۀ منزلت پدری پیامبر و امامان (علیهمالسلام) و مادری حضرت زهرا (علیهاالسلام)، برای فرزندان و توصیه به الگوگیری از ایشان، از تلاشهای مستمر و همیشگی است.[1]
2. ترویج روحیۀ تواصی به حق و صبر: بینشدهی دربارۀ روحیۀ مذکور، میتواند آستانۀ تحمل اعضای خانواده را در چالشهای فرآوری حوزۀ فردی، خانوادگی و حتی اجتماعی بالا ببرد.
3. پرورش روحیۀ مهرورزی، همکاری و خدمتگزاری به یکدیگر: تشویق به داشتن روحیۀ مهرآفرین در منزل، میتواند اعضای خانواده را دربارۀ یکدیگر دغدغهمند نموده و رشد و بالندگی این روحیه را برای جامعه تأمین کند. از نتایج ترویج این روحیه، آن است که یکی از فرزندان گرچه خود شغلی نداشت، مجرد بود و در حال تحصیل علوم دینی، سرپرستی کودک یتیمی را از طریق کمیتۀ امداد امام خمینی(ره) قبول کرده است.
4. ترویج حس مسئولیت فرزندان در برابر سرنوشت یکدیگر:[2] اگر فرزندان درکانون خانواده دربارۀ امور یکدیگر مسئولیتپذیر باشند، افزون بر بهرهمندی این صفت در خانواده، شاهد مسئولیتآفرینی ایشان در اجتماع نیز خواهیم بود.
5. پیشگامی والدین در رعایت حقوق بهمثابۀ آینۀ رفتار: اینکه به اخلاق و حقوق، همه ـ بهویژه والدین ـ پایبند باشند، بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا افزون بر انجام وظیفۀ الهی، میتواند آینۀ تمامنمای رعایت حقوق یکدیگر و نقش نمونهسازی را برای فرزندان ایفا کند.
6. نهادینهکردن خوشرویی و خوشگفتاری میان اعضای خانواده: بیان مشکل بهصورت غیرمستقیم، عدم استفاده از باید و نباید در موعظهها، بهموقع و اندکبودن نصیحتها و پذیرش عملی دیگر آموزههای الهی و اسلامی، میتواند بهداشت روانی را برای اعضای خانواده به ارمغان آورد.
7. بهرهگیری از مکانیزمهای تقویت و خاموشسازی:[3] درنهایت، روشهای عمومیای مانند تقویت و خاموشسازی یا همان تشویق و تنبیه یا انذار و تبشیر، میتواند در فراز و فرود زندگانی خانوادگی، موجباتِ تقویتِ زیباییها و تضعیف و حتی دفع زشتیها در این نهاد مقدس و بهتبع، در جامعۀ اسلامی و بینالملل شود.
امیدوارم تربیت من درست باشد!
[1]. قَالَ عَلِیُّ (علیهالسلام): «سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یَقُولُ أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوا هَذِهِ الْاُمَّةِ وَ لَحَقُّنا عَلَیْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَیْ وِلادَتِهِمْ، فَإنّا نُنْقِذُهُمْ ـ إنْ أَطاعُونا ـ مِنَ النّارِ إلَى دارِ الْقَرارِ وَ نُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِیَّةِ بِخِیارِ الْأَحْرَار (تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(علیهالسلام)، ص 330).»
[2]. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لایَعْصُونَ اللهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُون؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، خود و خانواده خویش را نگهدارید از آتشى که هیزم آن انسانها و سنگهاست؛ آتشى که فرشتگانى بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمىکنند و آنچه را فرمان داده شدهاند (بهطور کامل) اجرا مىکنند (تحریم، آیۀ 6).»