نوع مقاله : گزارش

10.22081/mow.2019.65605

مدیریت یک گروه تلگرامیِ فعال، انرژی و زمان زیادی از آدم می‌گیرد؛ اما شغل بی‌مزد و منتی‌ست که حتی رویت نمی‌شود توی جمع بگویی، کارم مدیریت گروه مادرانه است! گاهی آن‌قدر این مسئولیت فکرشان را مشغول می‌کند که شب‌ها خوابش را می‌بینند؛ اما بارهایی روی زمین مانده است که می‌دانند اگر برندارند، کسی نیست اعتنایی به آن‌ها کند. «گروه مادرانه» این روزها، چند ادمین دارد که همه مادرند و هر کدام گوشه‌ای از کار را گرفته‌اند. به نمایندگی از ادمین‌ها، با «مژده پورمحمدی» و «سپیده فیروزآبادی»، درباره‌ی بالا و پایین مادرانه صحبت کرده‌ایم.

 

مادری در اعماق

در گذشته دختر در خانه‌ی پدری، به‌علت تعداد بالای فرزندان غرق در مادری بود و مادری‌کردن را می‌دید. بعد از ازدواج هم باز تنها نبود. خانواده‌ها در هم تنیده و گسترده بودند. امروزه خانواده‌ها این فضا را ندارند؛ به‌علاوه‌ی این‌که مدرنیته، تغییر سبک زندگی و فضای فمنیستی، ما را مدام از مادری دور می‌کنند. مادری، رفته در اعماق وجود زن‌ها و دیگر به‌راحتی پیدا نمی‌شود. اکنون زنان در جست‌وجوی این هستند که مدام مادرتر شوند و به این نتیجه رسیدند که جایگزین شرایط خانوادگی گذشته در دنیای امروز، مهدکودک است. مهدکودک به مادر کمک می‌کند که به بقیه‌ی ساحت‌های زندگی‌اش برسد، فعالیت اجتماعی‌اش را داشته باشد و به رشد شخصی‌اش دست یابد؛ اما معایب بسیاری هم دارد و نتایج خوبی در پی‌اش نیست. مهدکودک، زن را از مادری دور می‌کند؛ بنابراین دست‌اندرکاران امر، بر‌ آن شدند که فضایی را رقم بزنیم تا هویت مادری تقویت شود و مادری‌کردن آسان گردد؛ یعنی افرادی که هم‌فکرند و بچه‌های تقریباً هم‌سن دارند، با مشارکت هم بتوانند هم‌زمان به دیگر ساحت‌های زن‌بودن‌شان هم برسند، برنامه‌های معنوی خود را داشته باشند و همسر و مادر شایسته و شادمانی باشند؛ پس فضایی ایجاد شد که برای بچه‌های هم‌دیگر مادری کنند.

 

خودکفایی مادرانه

کسانی که شاهد اعتکاف مادرانه بودند، می‌گفتند: «شما بچه‌های بقیه را هم مثل بچه‌ی خودتان می‌بینید، سعی می‌کنید در همه‌ی فضاها مادر باشید و محیط امن و غنی برای بازی آن‌ها ایجاد نمایید.» بچه‌ای که در خانه تنهاست، زندگی‌اش غنای کمتری دارد. فضای مصرف‌زدگی موجود، مادری را سخت می‌کند. همه باید بچه‌های خود را در کلاس خلاقیت بگذارند و برای انواع و اقسام کلاس‌ها و دوره‌ها کلی پول بدهند تا مادر کاملی شوند. اکثر این دوره‌ها هم، نوعی کاسبی‌ست که هم بار مالی سنگینی به خانواده تحمیل می‌کند و هم بار روانی جدی ای برای مادر دارد. او فکر می‌کند که اگر بچه‌اش را به این کلاس‌ها و دوره‌ها نفرستد، خیلی اتفاق بدی می‌افتد. ما دنبال این بودیم که چنین تفکری را بشکنیم و مادر را به خودکفایی برسانیم.

 

هزینه‌های مادرانه

انتظار داریم توی گروه‌مان، مهارت‌های مادری پیشرفت کند و تغییر نگرش در مادرها ایجاد شود. خود من تا دو سال پیش، اصلاً به چهار یا پنج فرزندی فکر نمی‌کردم؛ اما الآن یک‌سری تابوها درباره‌ی مادری برایم شکسته و این کار به‌نظرم راحت‌تر می‌آید. الآن می‌دانم که باید از برخی مسائل عبور کنم و برای کسب فوائدی، هزینه‌ها بدهم. برای خودمان معیارهایی را تعریف کرده‌ایم که همه‌ی مادرها در جمع‌ها، با همه‌ی بچه‌ها بازی کنند تا  توانمند شوند و از پس چهار ـ پنج بچه بربیایند.

 

مهدخانه

اولِ کار، خانه‌هامان در تهران پراکنده و فاصله‌ها دور بود. هشت ـ نه نفر از دوستان طی دو سال، کوچ کرده و به یک محله آمده‌ایم؛ منطقه‌ای که رهن و اجاره‌هایش مناسب است. الآن همه در یک ساختمان همسایه هستیم، بچه‌ها را به نوبت، پیش هم می‌گذاریم و می‌رویم برای رسیدگی به کارهای روزمره‌ی خودمان. اسم این کار را «مهدخانه» گذاشته‌ایم. در این میان، یکی از مادران مربی می‌شود و فضایی شبیه مهد ایجاد می‌کنیم؛ اما نه به این معنا که برای بچه‌ها فعالیتی تعریف کنیم.

 

قرار مؤمنانه

دغدغه‌ی همیشگی بیشتر مادران این بود که فرزندداری در فضای معنوی و عبادی‌شان خللی ایجاد نکند. دنبال این بودیم که چه می‌شود وقتی بچه‌دار می‌شویم، دیگر یک خط در میان نمازهامان اول وقت نیست یا فرصت خواندن قرآن نداریم. سر این قضیه آزرده‌خاطر بودیم و دنبال راه حل. بعضی‌ها می‌گویند همین که به تربیت فرزند می‌پردازید، خود بزرگ‌ترین کار است؛ اما به نظر ما، این دلیل نمی‌شود و باید برنامه‌ریزی کنیم. دوست داشتیم تلاش کنیم تا مناسک عبادی را بجا بیاوریم، از نماز اول وقت محروم نشویم و به خواندن قرآن و نیایش برسیم. یک گروه تلگرامی با نام «قرار مؤمنانه» ایجاد کردیم و برای هم گزارش می‌دهیم. یکی می‌گوید که من حتماً قبل از خواب سوره‌ی واقعه را می‌خوانم و دیگری می‌گوید که صبح‌ها دعای عهد را در خانه پخش می‌کنم. این تجربه‌ها را با هم به اشتراک می‌گذاریم که باعث تقویت فضای معنوی خانه و خانواده می‌شود.

 

اعتکاف مادرانه

معمولاً مادران در دوران بچه‌داری، از بعضی مناسک عبادی محروم می‌مانند. مادری می‌گفت که از وقتی بچه‌دار شده، نتوانسته است در مراسم پرفیض اعتکاف شرکت کند. راغب بودیم که بتوانیم خلوتی برای خود ایجاد کنیم. دو سال است که مراسم اعتکاف برگزار می‌کنیم. مسجدی را از طریق امور مساجد مهیا کرده‌ایم. چون می‌خواستیم با بچه‌هامان در اعتکاف حضور داشته باشیم، مسجد باید ایمنی لازم را می‌داشت؛ مثلاً حتی‌المقدور پله نداشته باشد و دست‌شویی‌ها نزدیک و مناسب بچه‌ها باشد. مراسم ما، خیلی با اعتکاف‌های معمول فرق می‌کند و بچه‌ها بازی و سروصدا می‌کنند و سه شب آن‌جا می‌خوابند. سرانجام هم برای‌شان خاطره‌ی خوشی به‌جا می‌ماند. پارسال حدود صد مادر و کودک در مسجدی واقع در میدان شوش، اعتکاف کردیم.

 

 

دلداری‌های یک مادر کارکشته

خارج از گروه‌مان، مادرهایی را در اقوام و اطرافیان می‌بینیم که در بدیهی‌ترین مسائل مادری دست‌وپا می‌زنند و زندگی به خود و بچه‌هاشان سخت می‌گذرد. یکی از اهداف‌مان این است که مادری سهل شود. گاهی تازه‌مادرها، با هر علامت طبیعیِ بچه پریشان می‌شوند؛ چون تجربه‌ی کافی در این امر ندارند. در چنین مواقعی، مشکل را با بقیه در میان می‌گذارند و باقی مادرها، آنان را دلداری می‌دهند که حالتی طبیعی و گذراست. مثل چیزی که قدیم‌ها بود و مثلاً زن همسایه که در بچه‌داری کارکشته بود، موقع اضطرار به کمک می‌آمد.

 

 

هویت مادری بدون وسواس

 باید نگاه‌مان به مادری تغییر کند و آن را راحت‌تر ببینیم! امروزه فضای روان‌شناسی که ملغمه‌ای از اندیشه‌های مختلف است، در فضای فکری مادرها تزریق می‌شود و گاه خیلی وسواس‌گونه است! مادر در مواجهه با این مسائل، دیگر نمی‌تواند به‌راحتی تصمیمی بگیرد و کاری انجام دهد. در بسیاری مواقع، او وسواسی می‌گیرد که نمی‌تواند با بچه‌اش مراوده داشته باشد. فضای مقابل هم خیلی باز و بیش از اندازه راحت‌گیر است. دوست داریم به این نگاه برسیم که مادرها خودشان را اصلاح کنند و این‌طور ببینند که می‌شود اشتباهات تربیتی را جبران کرد. او می‌تواند حین بازی، رابطه‌ی عاطفی قوی‌ای با فرزندش برقرار کند. این ترویج هویت مادری، هدف اصلی ما در گروه و تسری آن بین مادران خارج از گروه است.

افق‌های مادرانه

ابزارهای مختلفی می‌تواند ما را به هدف‌مان برساند که یکی، همین فعالیت‌های مجازی در گروه است؛ یکی هم تشکیل مادرانه‌ی محله‌ها و مادرانه‌ی حضوری در شهرهای مختلف است. در آینده قصد داریم که از این محتوای تولیدشده و پتانسیل مادرها، محتوای سمعی ـ بصری در قالب کلیپ، فیلم یا برنامه‌ی تلویزیونی تولید کنیم؛ اما هنوز کاری جدی صورت نگرفته است. اصل مسئله‌مان، مادری و خود مادرها هستند. اطراف‌مان زنانی را می‌بینیم که خانه برای‌شان قفس است، بچه‌آوردن را آسیب جسمی و روحی به خود می‌دانند و از فرصت کوتاه مادری و از بچگی بچه‌ها و شیرین‌زبانی‌های آنان لذت نمی‌برند. می‌خواهیم این فضاها را پررنگ کنیم؛ اما آن‌قدر دغدغه‌های روزمره‌ی مادری وجود دارد که این دغدغه‌های والا عقب می‌افتند. در فضای گروه ما، محتوایی خام، آماده و غنی از تجربیات 360 مادر، در زمینه‌های مختلف وجود دارد. فقط باید گندم را آرد کنیم و نان بپزیم؛ که هم مشتری‌ها پشت در نانوایی‌اند و هم مزرعه‌ی گندم‌مان وسیع است.

برای مدتی خلاصه‌ی بحث‌های گروهی که درباره‌ی ساحت‌های مختلف مادری بود، در همشهری دو (ضمیمه‌ی سبک زندگی روزنامه‌ی همشهری) چاپ می‌شد. خودم تصور نمی‌کردم که مخاطب زیادی داشته باشد؛ اما بازخوردها نشان می‌داد که واقعاً مفید بوده و مخاطب استفاده می‌کرده است.

 

قدم به قدم تا مادرانه

اگر گروهی از مادرها بخواهند جمع شوند و یک گروه مادرانه بزنند، اولین قدم این است که از گروهی محدود و هم‌دل  شروع کنند. بعد از این‌که گروه هویت گرفت و انسجام یافت، کم‌کم آن را بزرگ‌تر کنند و افراد دیگر را وارد گروه نمایند. قدم بعدی این است که چارچوبی برای عضوگیری در گروه داشته باشند. اختلاف بیش از حد، معمولاً ازهم‌گسیختگی به بار می‌آورد. این‌که افراد بدانند از گروه مادرانه چه می‌خواهند، باید مشخص شود. قدم بعدی این است که کار ویژه‌ی گروه را مشخص کنند؛ یعنی آیا می‌خواهند تنها گروهی برای هم‌دلی‌های مادرانه داشته باشند یا اهداف آموزشی دارند و این‌که دقیقاً دنبال چه چیزی هستند. گروه‌هایی تشکیل شده؛ اما به دلائل مختلف، حرکت پایداری نبوده است؛ مثلاً اهداف یک‌سان نبوده و یکی صرفاً در پی دورهمی بوده و دیگری در پی طرح مباحث علمی درباره‌ی مادری.

 

پشت‌گرمی یک مادر

اگر عضوی قوانین را رعایت نکرد، به او تذکر می‌دهیم. تعداد تذکرها که به سه مورد رسید، دو هفته آن عضو از گروه حذف می‌شود. یک‌بار یکی از اعضا را حذف کردیم و دو هفته بعد خواستیم به گروه اضافه‌اش کنیم. او به‌طور خصوصی پیام داد و خیلی شاکی گفت: «نمی‌دانید دو هفته‌ای که مرا حذف کردید، چه بلاهایی سرم آمد! بچه‌ام مریض شده بود و نمی‌دانستم از چه کسی مشورت بگیرم. پشت‌گرمی نداشتم و...» یا خیلی‌ها می‌گویند که ما جرأت باردارشدن دوباره را، از مادرانه گرفتیم؛ یعنی وقتی دیدیم که خیلی‌ها در شرایط ما هستند، گفتیم ما هم می‌توانیم و سعی کردیم خودمان را قوی کنیم. یا یکی دیگر می‌گفت که من در خانواده‌ام، از لحاظ فکری ـ تربیتی و حتی پوشش با همه تفاوت دارم. بودن در مادرانه کنار دوستان مذهبی، کمکم کرد تا بتوانم خلاف جریان آب حرکت کنم.