واکاوی جاذبه‌های اسلام از منظر تازه مسلمان (قسمت بیست و یکم)

نوع مقاله : رهیافته

10.22081/mow.2019.65613

 

حُسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت...

حسین سروقامت

به صراحت می‌توان ادعا کرد اگر آدمی بنای بر تغییر هم داشته باشد، یقیناً دین جزء فهرست تغییرات او نیست!

اعتقادات دینی چنان در رگ و پی آدمی ریشه دوانده‌ اند که اساساً کندن و تهی شدن از آنها، تهی شدن از خویشتن آدمی است.

با این وجود، چرا در گوشه و کنار دنیا، این همه با آدم‌هایی مواجه می‌شویم که از دین و اعتقادات دینی آبا و اجدادی خود کناره گرفته، اسلام را جایگزین دین خویش کرده‌اند؟

مگر در اسلام چه جاذبه‌ای هست که می‌تواند با چنین قدرتی دژ وجود انسان را تصاحب کرده، او را تا تغییر مهمترین شالوده وجودی خویش که دین وی باشد، پیش ببرد؟

 

جنگ و توحش؛ چهره اسلام در منظر دنیای غرب!

-        ای اباذر؛ از خداوند حیا کن. به خدا سوگند، من وقتی برای قضای حاجت می روم، از شرمِ دو فرشته همراهم، چهره خود را با جامه ام می پوشانم!

-        حیا، مانع زشت کاری و تبهکاری آدمی است.

-        حیا و ایمان، به هم پیوسته اند. هرگاه یکی از آنها برود، دیگری هم در پی آن خواهد رفت!

چندان سخت نیست، باور اینکه جمله اول را پیامبر اکرم، جمله دوم را امیرالمؤمنین و جمله سوم را امام باقر علیهم السلام بر زبان رانده باشند.

شیخ بهایی(ره) گفته های انسان ها را ترجمان مکنونات قبلی آنها دانسته و چه زیبا به این نکته اشاره می کند:

آن کس که بدم گفت، بدی سیرت اوست                                وان کس که مرا گفت نکو، خود نیکوست

حال متکلم از کلامش پیداست                                               از کوزه برون همان تراود که در اوست

دانستید که بیان چنان کلماتی در باب حیا و عفاف، از آن بزرگ مردان روزگار سخت نیست.

می دانید چه چیز سخت است؟

اینکه کسی سخن از حیا و عفاف بگوید که با پذیرش دین اسلام - آن هم پس از سالها اجرای نیمه برهنه در شبکه ام، تی، وی آلمان – عزم آن کند که جامعه دین گریز خویش را با خطرات و مخاطراتی به چالش بکشد!

«آنچه در اسلام بعنوان رابطه با حیای زن و مرد تعریف شده است، مایه آرامش آدمی است. من هم اکنون از زندگی آرام و با حیای خویش راضی تر و شادترم و هیچگاه تأکید می کنم هیچگاه -  از انتخابی که کرده ام، احساس پشیمانی نمی کنم.»

کریستینا بکر(Kristine backer) متولد 13دسامبر 1965 هامبورگ، چهره رسانه ای و گوینده مطرح  و پرطرفدار تلویزیون آلمان از جمله کسانی است که با پذیرش اسلام در سال 1995 جامعه آلمان را در شوک و ناباوری فروبرد. به گونه ای که رسانه های این کشور از این ماجرا بعنوان زلزله مذهبی در آلمان یاد می کنند.

مسلمانیِ کریستینا بکر را به دوستی او با «عمران خان» ورزشکار معروف پاکستانی نسبت می دهند. هرچند که وی از انگیزه های قوی دیگری نیز یاد می کند که در پذیرش اسلام او مؤثر بوده اند. هنر اسلام در آزادی بخشی به انسان در عرصه اجتماع از جمله آنهاست. همچنین ایده هایی که این مکتب الهی در زمینه محبت و مهرورزی انسانها مطرح نموده و به شدت توجه کریستینا را به خود معطوف کرده است. او اسلام را از این منظر بی نظیر و تعالیم آن را ممتاز و متعالی قلمداد می کند.

اینگونه بذر اسلام در وجود کریستینا بکر پاشیده می شود. هرچند از ماجراهای دیگری که به گونه ای شگفت زندگی او را دستخوش تغییر می کنند، نیز نباید غفلت کرد.

ماجراهایی که او خود از آنها اینگونه یاد می کند:

«من با پذیرش اسلام، بلافاصله محجبه نشدم. بله؛ آرام آرام شروع  به خواندن نماز کردم و از پوشیدن لباس های نیمه برهنه نیز خودداری کردم، اما انتخاب حجاب، نه!

البته اینکه چرا نوع پوشش خود را بعد از پذیرش اسلام تغییر دادم، به باورهای قلبی من برمی گردد. من معتقدم سکسی نشان دادن خویش، روشی نادرست و منفی در جلب توجه دیگران است... روش های بسیاری وجود دارند که آدمی می تواند از آنها برای ابراز توانایی های خود استفاده کند. من این را از اسلام آموختم و پا به پای این مکتب پیش آمدم تا در سال 2006  به حج مشرف شدم و در مکه مکرمه دست به انتخاب بزرگ حجاب اسلامی زدم!»

کریستینا با کراهت از گذشته خویش یاد می کند. همه تازه مسلمانانی که گذشته ای تاریک و ابهام آلود دارند، اینچنین هستند!

میل به پاکی و پاکیزگی، سخن گفتن از آلودگی را برای انسانها سخت و دشوار می کند.

روزگاری کریستینا با مشهورترین مدل ها، خواننده ها و سلبریتی های دنیا رفت و آمد داشت. وی با تمام وجود شاهد بود که مشروب خواری، سکس و رابطه ناسالم و بی بند و بار زن و مرد، مواد مخدر و... هیچیک برای جامعه آلمان «شادی و آرامش درونی» به ارمغان نیاورده است.

او پله های نردبان شهرت و ترقی را به سرعت طی کرده و به جایگاه یک ستاره محبوب در رسانه های کشورش نائل شده بود. اما با پذیرش اسلام به یکباره از این جایگاه سقوط کرد و از جهت حرفه ای نابود شد.

کریستینا سخت معتقد است آنچه باطن ارزشمند وی را احیا کرده و قوای معنوی او را برانگیخته بود، ارزش این نابودی ظاهری را داشت:

«باور نمی کنید؛ در مدت کوتاهی از کارم اخراج شدم. تمامی برنامه هایی که به نوعی در تدوین یا اجرای آنها مشارکت داشتم، متوقف شدند. از نظر مالی و اجتماعی زیان قابل توجهی را تحمل کردم....

اما چه باک؛ من مسلمان شده بودم!»

کریستینا بکر که اکنون ساکن لندن است و از سوی جامعه مسلمان انگلیس مورد تکریم و احترام قرار گرفته، از آغاز مسلمانی خویش تاکنون، جز آنکه در حرکات و سکنات متعهد به مبانی شریعت اسلام است، مُبلغ توانمندی نیز در این عرصه به شمار می آید.

او نخست از خانواده خویش آغاز کرده و آنان را به پذیرش اسلام دعوت نموده است. خانواده ای که برخلاف فضای فرهنگی و اجتماعی غرب که با اسلام ناسازگاری آشکاری دارد، با کریستینا مهربان بوده اند و او از  این بابت احساس خوشنودی می کند.

هرچند که این خوشنودی باعث نمی شود که این بانوی رهیافته، جامعه خویش را از برخی ناآگاهی ها تبرئه نموده و انگشت اتهام را از آن دور بدارد:

«جامعه غرب [علیرغم دانش و آگاهی عمومی که در زمینه فناوری و تکنولوژی روز دارد] نسبت به اسلام و تعالیم آن ناآگاه است. این ناآگاهی بی تردید به وحشت غرب از اسلام باز می گردد. البته این تنها عامل مؤثر نیست، بلکه تبلیغات اسلامی سطحی و ناکافی نیز این جریان را تشدید می کند. اگر مبلغان اسلامی در این زمینه شناخت و آگاهی گسترده ای به مردم داده بودند، امروز شاهد غربت این دین سراسر مهربانی در میان مردم مغرب زمین نبودیم!»

کریستینا بکر معتقد است جهان غرب نگرش ویژه ای به اسلام، بویژه موقعیت و مقام زن از منظر این دین آسمانی دارد. نگرش آنان معطوف به برخی روابط سطحی است [که اغلب از طریق بیگانگان با این دین، بویژه دشمنان اسلام ترویج شده است.] دنیای غرب از اسلام جنگ و توحش را می شناسد. اسلام در منظر غربی ها دینی است که پیروان خود را دائماً به مبارزه فرا می خواند. مبارزه ای که صلح و آرامش را از ملت ها سلب نموده، چهره خشونت باری از اسلام رواج می دهد:

«نتیجه تبلیغات ناکافی مبلغان دینی در غرب، اسلام هراسی است. مردم در مغرب زمین بی آنکه خود بدانند، از اسلام می ترسند. شاید اگر از آنها پرسش شود که چرا از اسلام می ترسند، جواب روشنی برای این سؤال نداشته باشند.

به هر حال وظیفه مبلغان دینی در این عرصه دو چندان است. آنان باید هم چهره درخشانی از اسلام به غرب ارائه کنند و هم شخصیت و حقوق واقعی زن مسلمان را معرفی نمایند.»

اکنون سخنی با مبلغان دینی؛ که اسلام را بعنوان یک مکتب آزادی بخش برای مردم تبیین کنند، مردم را از محتوای بلند و تحسین برانگیز آن آگاه سازند، مزیت های دلگرم کننده آن را نسبت به سایر ادیان آسمانی برشمارند، فرهنگ متناسب با آن را گسترش دهند، تعالیم متعالی آن را آموزش دهند، بسترهای ارتباط با آن را فراهم کنند و در نتیجه اعتماد انسانها را به آن برانگیزند.

و سخنی با شما خواننده گرامی که اگر با زبان آلمانی آشنایی دارید، و دوست دارید تجربیات و خاطرات دست اول کریستینا بکر را در مجموعه ای که او خود نگاشته و به رشته تحریر درآورده است، مطالعه کنید،کتاب پر فروش «Der islam als weg des herzens: warum ich muslimabin» را بخوانید.

این قبیل نوشته ها، منابع فراموش ناشدنی هستند که جذابیت های دین ما را از منظر دیگران به ما بازتاب می دهند؛ جذابیت هایی که چشم مسلمانان آبا و اجدادی بر اغلب آنها بسته است!