بچه ها به ما م نگاه می‌کنند

نوع مقاله : مشاوره

10.22081/mow.2019.65615

چگونه کودکان مثبت‌گرا تربیت کنیم؟

رقیه رضاپور

با زندگی در دنیای امروز، موقعیت‌های گاه منفی و چالش‌برانگیزی را تجربه می‌کنیم که با نگرش مثبت در زندگی، می‌توان آن‌ها را مدیریت کرد. این مسئله درباره‌ی تربیت کودکان نیز صادق است. نگرش مثبت، به کودکان این امکان را می‌دهد که تعامل موثری با دنیای پیرامون خود برقرار کنند و در جهت سازندگی گام بردارند. بهترین معلم کودکان، والدین هستند. والدین باید به‌طور خودآگاه، تلاش کنند که نگرش و رفتار مثبت را آموزش دهند. کودکان به تقلید از بزرگ‌سالان علاقه‌مندند. آن‌ها همیشه نظاره‌گر رفتار ما هستند. نگرش مثبت والدین در خانواده، مؤثرترین راهکاری‌ست که سبب می‌شود، مثبت‌اندیشی در کودک نهادینه شود. در صورت غفلت از ایجاد نگرش مثبت در کودک، باورهای بدبینانه جایگزین‌ خواهد شد و کودک جهان را مکان امنی برای زندگی نخواهد یافت.

شخصیت از سه جزء احساس، تفکر و رفتار تشکیل شده ‌است؛ احساس و اندیشه‌ی کودک درباره‌ی جهان پیرامونش‌، رفتار او را در مواجهه با خود، خانواده و جامعه شکل می‌دهد؛ بنابراین هدایت کودک برای داشتن مواجهه‌ای مثبت با رویدادها و حوادث، یکی از مهم‌ترین مسائلی‌ست که باید مورد توجه والدین قرار بگیرد. محیط خانواده، اولین بستری‌ست که کودک آن را تجربه می‌کند و نقش تعیین‌کننده‌ای در تکامل شخصیت کودک دارد. با به‌کارگیری روش‌هایی که در ادامه خواهد آمد، می‌توانید رفتار و نگرش مثبت را به کودک خود بیاموزید.

۱. تقلید، اولین معلم کودک است. کودک تحت‌تأثیر شیوه‌ی نگرش والدین، در مواجهه با محیط پیرامون قرار می‌گیرد. سعی کنید در حضور او، از صحبت‌های منفی‌ و بدبینانه اجتناب کنید و درباره‌ی عمل‌کرد اطرافیان، حسن‌ظن داشته‌ باشید. نگرش مثبت، به کودک کمک می‌کند که خود را در محیط امنی احساس کند و از ثبات روانی لازم برای انجام وظایف برخوردار باشد.

۲. به کودک‌تان کمک کنید تا احساس خوبی درباره‌ی خود داشته باشد و نجواهای درونی او را در مواجهه با خود اصلاح کنید؛ برای مثال اگر اصرار دارد که درس ریاضی را نمی‌فهمد، به او یاد دهید که صورت مسئله را این‌طور اصلاح کند که هر کاری با صرف زمان مناسب عملی خواهد شد؛ بنابراین فهم درس ریاضی، نیاز به تلاش بیشتری دارد.

۳. ابراز عشق و محبت بی‌قید و شرط به کودک، یکی از بهترین راه‌ها برای آموزش و ایجاد مثبت‌اندیشی در کودکان است. با کودک‌تان رابطه‌ای مستحکم داشته باشید. دریافت احساس عشق و امنیت از سوی والدین، از اساسی‌تری نیازهای کودک است. کودک از شنیدن این‌که پدر و مادر او را بی‌قیدوشرط دوست دارند، لذت می‌برد. به کودک محبت زبانی کنید و او را در آغوش بگیرید. این فرآیند، باعث افزایش اعتماد به نفس کودک‌تان می‌شود. کودکی که اعتماد به نفس خوبی دارد، معمولاً شرایط هرچند ناگوار را به نفع خود تغییر می‌دهد و با مفاهیمی چون حقارت، سرشکستگی و بدبینی بیگانه است.

۴. تشویق و تمجید رفتارهای کودک، به او انگیزه‌ی مثبت می‌دهد و باعث می‌شود که حس تعلق و مشارکت در او پا بگیرد. کودک را مشخصاً برای کاری که انجام داده‌، تشویق کنید. تشویق‌های کلی، چندان مؤثر نیستند و باعث می‌شوند که کودک رفته‌رفته، این تعاریف را جدی نگیرد؛ برای مثال از کودک‌تان برای کمک به تکالیف برادر کوچک‌ترش قدردانی کنید.

۵. کودک را به داشتن هدف در زندگی تشویق کنید. هدف‌داشتن، باعث می‌شود که کودک در هر مقطع از زندگی، خروجی‌های مشخصی را برای خود تعیین کند. برای ایجاد مهارت هدف‌گذاری کودک، می‌توانید از تکنیک‌های NLP استفاده کنید. این تکنیک‌ها، به کودک کمک می‌کند تا با روش‌های معنادار برای اهداف خود برنامه‌ریزی کند. NLP، روش درمانگری‌ست که «ریچارد بندلر (Richard Bandler)» ایجاد کرد. او بر این باور بود که بین فرآیندهای عصبی، پردازش‌های زبانی و الگو‌های رفتاری، ارتباطی وجود دارد که می‌توان آن‌ها را از طریق تجربه یاد گرفت، برای هدف ویژه‌ای در زندگی استفاده کرد و مسیر زندگی را تغییر داد. با روش‌های NLP، به کودک کمک می‌کنید که به‌نحو مؤثرتری، به اهداف شخصی‌اش دست یابد و همچنین، خواهد آموخت که چگونه وضعیت ذهنی خود را مهار کند و به چه ترتیب، باورها و ارزش‌های پذیرفته‌شده‌ی خود را به‌نحوی هم‌سو کند که به نتایج دل‌خواهش برسد.

۶. در به‌کاربردن کلماتی مانند همیشه، هیچ‌وقت، اصلاً، به هیچ‌وجه و... در مکالمه با کودک محتاط باشید؛ چراکه وقتی کودک را با این کلمات توصیف می‌کنید: «تو همیشه مرا اذیت می‌کنی» یا «تو هیچ‌وقت کاری را که من خواستم، درست انجام ندادی»، سبب می‌شوید که بعد از مدتی، به این باور درباره‌ی خود برسد که هیچ‌وقت نمی‌توانم درست عمل کنم و این برداشت منفی درباره‌ی خود را، به رفتار دیگران هم تعمیم می‌دهد.

۷. سعی کنید کودک‌تان را به دور از استرس نگه‌دارید؛ زیرا ناملایمات و سختی‌ها، اگر بر روح فرزندتان فشار آورد، بعد از مدتی ممکن است به این برداشت برسد که همه‌ی چیزها سخت، بد و نامناسب هستند و تلاش برای رسیدن به موفقیت را متوقف می‌کند. سعی کنید به کودک بیاموزید که بعد از سختی‌، آسانی‌ست و نتیجه‌ای که به دست می‌آید، ارزش تلاش‌کردن را دارد. استرس‌های محیطی او را کم کنید یا در مواجهه با ناملایمات خانوادگی و محیطی، تبیین مثبتی به او عرضه کنید.

۸. از تنبیه بدنی کودک بپرهیزید؛ زیرا وقتی کودکان مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد، جهان را ناامن می‌داند، اعتماد او به والدین از دست می‌رود و در صورت بروز مشکل، به افرادی که صلاحیت کمک به او ندارند، پناه می‌برد.

۹. به کودک‌، عشق و مهرورزی به دیگران را بیاموزید. انسان‌ها در جامعه به کمک یک‌دیگر نیاز دارند. در مواجهه با انسان‌ها، به او بیاموزید آنچه را برای خود می‌پسندد برای دیگران هم بپسندد و در مواجهه با هم‌سن‌وسالان خود، هم‌دلی را جایگزین حسادت کند.

۱۰. به کودک بیاموزید که می‌توان از چیزهای کوچک هم لذت برد. به او نعمت سلامتی را یادآور شوید و بخواهید از خداوند سپاسگزاری کند، بابت نعمت‌هایی که اغلب مورد غفلت واقع می‌شوند. کودک با شمارش نعمت‌هایی که دارد، خود را غنی حس می‌کند و باعث می‌شود که برداشت مثبتی درباره‌ی خود داشته باشد. به کودک بیاموزید که قدردان خوبی‌های اطرافیان باشد و روحیه‌ی قدردانی را در خود تقویت کند.

۱۱. مسئولیت‌پذیری را به او آموزش دهید. دقیقاً مشخص کنید که انتظار دارید کودک چه کاری انجام دهد و درواقع به او نشان دهید که چگونه این کار را انجام دهد. تا جایی که ممکن است، کارهای او را اصلاح نکنید؛ زیرا تصحیح شما، ناخودآگاه این پیام را به کودک منتقل می‌کند که تلاشش به‌اندازه‌ی کافی خوب نبوده ‌است. از سرزنش او بپرهیزید و تلاشش را تحسین کنید. سرزنش‌کردن سبب می‌شود که کودک تصور کند، راضی‌کردن شما بسیار سخت است و تلاش فایده‌ای ندارد؛ بنابراین دست از تلاش می‌کشد!

۱۲. به‌جای جملات منفی، از جملات مثبت استفاده کنید؛ مثلاً به‌جای «اگر لباس‌های مهمانی را درنیاوری...» از این عبارت استفاده کنید «اگر می‌خواهی بازی کنی، اول باید لباس‌های مهمانی را دربیاوری.» جملات منفی، کودک را تهدید می‌کند که اوضاع علیه اوست و امنیت نخواهد داشت؛ اما جملات مثبت، به او ثبات روحی می‌دهد و باعث می‌شود که برای اعمال تغییرات پیش‌قدم ‌شود.

 ۱۳. به او اجازه دهید تا عواقب اشتباه یا سهل‌انگاری‌اش را بپذیرد. کودک باید از انتخاب خود درس بگیرد؛ برای مثال اگر از جمع‌کردن اسباب‌بازی‌هایش امتناع کرد، اسباب‌بازی‌ها را به‌مدت دو روز از دسترس او دور نگه‌دارید و اگر لیوان شیر را ریخت، به او دستمالی برای تمیزکردن بدهید. در این صورت، کودک خود را مسئول شادی یا ناراحتی خود قلمداد می‌کند و بیشتر بر رفتارش کنترل خواهد داشت.