نوع مقاله : کیمیا

10.22081/mow.2019.65619

کیمیا

زندگی به‌شرط اخلاق

محمد احمدی فیروزجایی

نکته

غرض، عبودیت است

جماعتی از این‌جانب طلب موعظه و نصیحت می­کنند. اگر مقصودشان این است که بگوییم و بشنوند و بار دیگر در جای وقت دیگر بگویم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.

اما عرض می­کنم که غرض از خلقت، عبودیت است: «وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الإنسَ إلّا لِیَعبُدُون» و حقیقت عبودیت، ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.

ترک معصیت، حاصل نمی­شود که ملکه‌ی شخص شده است؛ مگر با دوام مراقبه و یادخدا، در هر حال، زمان، مکان و در میان مردم و خلوت.

(حضرت آیت­الله بهجت)

کودکانه

دخالت بی‌جا ممنوع!

بسیاری از اختلاف­ها از همین دخالت­های بی‌جا سرچشمه می­گیرد و اگر ما سعادت پسرها و دخترها را می­خواهیم، باید در کار آن­ها دخالت نکنیم و دلسوزی­های بی‌جا و غرض­ورزی نداشته ­باشیم. متأسفانه می­بینیم که این مرض اجتماعی، شیوع فراوانی پیدا کرده و حتی میان مقدس­ها و مسجدی­ها هم دیده می‌شود؛ افرادی که دین دارند و دانسته یا ندانسته، به زندگی اولادشان ضربه می­زنند.

ما باید دختر را بزرگ کنیم و تا آن اندازه که می­شود، تربیتش کنیم به یک تربیت صحیح اسلامی. وقتی که به خانه شوهر رفت، دیگر زندگی مستقل را شروع کند و پدر و مادر دخالت در کار او نکنند. مادر دلسوزی­های بی‌جا برای دختر نداشته باشد. اگر نزاعی هم بین زن و شوهر جوان پیدا شد، مادر طرف‌داری از داماد کند، نه دختر. یکی از طرف‌داری‌هایی که بسیار ضرر دارد، این‌جاست که نگذارند دختر مستقل زندگی کند.

(استاد آیت­الله مظاهری)

 

همسرانه

احترام و احترام!

احترام به شخصیت همسر، باید ناموس زندگی مشترک باشد. به هیچ وجه و به هیچ بهانه­ای، نباید به همسر بی­احترامی کرد؛ حتی در اختلافات و اوج عصبانیت.

بی­احترامی به دیگران، خود نشانه‌ی پستی روح انسان است. اگر کسی که به او بی­احترامی ­می­شود از مومنان باشد، زشتی این عمل بیشتر می­شود تا جایی که چنین عملی در اندازه‌ی جنگ با خداوند دانسته شده ­است. احترام فقط وظیفه‌ی زن نیست؛ بلکه مرد هم باید به همسرش احترام بگذارد. احترام کوچک و بزرگ هم ندارد. مطمئن باشید کسی نمی­تواند همسری را که موجب خردشدن شخصیت او شده، به‌راحتی دوست بدارد و ناسازگاری­هایش را تحمل کند. هرچقدر حریم شخصیت زن و شوهر از سوی هم بیشتر رعایت شود، اختلاف هم کمتر می­شود و اختلاف­های ایجاد شده، به‌راحتی حل می­گردد.

(استاد عباسی ولدی)

توصیه

پسر و دختر هم باشید

متأسفانه برخی مردان، مانند دوران دبیرستان در ارتباط با همسر خود نیز، دنبال رفیق‌اند و زن را مانند یک دوست می‌بینند؛ در حالی که زن، شریک زندگی و مکمل مرد است و چیزی بیش از یک دوست و رفیق برای مرد.

مرد باید گاهی برای زن نقش پدر را بازی کند و گاهی پسر. اگر زن و مرد، دو نقش متفاوت را در خود برای یک‌دیگر بازی کنند، زندگی بسیار دل‌پذیر می‌شود. مردان یاد بگیرند که گاهی برای زن خود پدر و گاهی پسر شوند و خانم‌ها نیز، بیاموزند که برای مردان خود گاهی مادر و گاهی دختر شوند و در چنین شرایطی، زنان و مردان بردباری را بیاموزند و در نقش پدر و مادر برای یک‌دیگر، بزرگواری و در نقش دختر و پسر برای یک‌دیگر، هم‌دردی را بیاموزند.

(حجت‌الاسلام پناهیان)

عملی

یادگاری

ترک ماسوی­الله

بارالها! ببخش مرا که تو رحمانی و رحیم.

همسر مهربانم (کُرِخان)! حلالم کن. نتوانستم تو را خوشبخت کنم. فقط برایت رنج بودم. پدر و مادر عزیزم! ببخشید مرا. نتوانستم فرزند لایقی برای شما باشم. پدر و مادر عزیزم (حاج‌آقا و حاج‌خانوم)! داماد و پسر لایق و مهربانی نبودم. حلالم کنید.

بنده در کمال صحت و سلامت عقل، چنین وصیت می‌کنم که بعد از فوت بنده، تمامی دارایی و اموالم، در اختیار همسر مهربانم قرار گیرد و ایشان بنا به اختیار و صلاح‌دید خود عمل نماید. در آخر، از تمامی عزیزانی که به بنده‌ی حقیر لطف کرده‌اند (خواهر و برادر عزیزم) حلالیت می‌طلبم و خواهش می‌کنم و باز خواهش می‌کنم که خود را اسیر غم نکنند. لطف و تدبیر خداوند چنین بود.

همسر مهربان و عزیزم! ای دل‌آرام هستی من! ای زیباترین ترانه‌ی زندگی من! ای نازنین! از شما خواهش می‌کنم که باقی عمر گران‌قدر خود را به تحصیل علم و ادامه‌ی زیبای زندگی بپردازید. من از شما راضی هستم.

زیبای من، خدا نگه‌دارت باد!

(وصیت­نامه‌ی شهید مدافع حرم، امین کریمی‌چبنلو)

سیره‌ی اجتماعی

مسئول شستن ظرف­ها

ایشان در دوران انقلاب وقتی منزل بودند، در کارهای خانه کمک می‌کردند و حتی من به ایشان می‌گفتم: «شما نمی‌خواهد در این کارها کمک کنید و بهتر است به کارهای خودتان برسید.» ایشان می‌گفتند: «نخیر!» و در کارهای خانه کمک می‌کردند، در خرید کمک می‌کردند و حتی به باغچه‌ها رسیدگی می‌نمودند. حتی اگر بعضی وقت‌ها من نمی‌رسیدم، مسئولیت ظرف شستن را برعهده می‌گرفتند. دیگر این‌که با هر چهارتای بچه‌ها، آن‌قدر رفیق بودند که آن‌ها هر مشکلی در زندگی برای‌شان پیش می‌آمد، با او در میان می‌گذاشتند. یکی دیگر این‌که مطابق سن بچه‌ها، ماهیانه مبلغی به آن‌ها می‌دادند و اگر بچه‌ها می‌خواستند چیزی کمی گران برای امر تحصیلات خود فراهم کنند، آقا می‌گفتند من دوبرابر حقوق ماهیانه، به شما قرض می‌دهم تا بتوانید چیزی که می‌خواهید بخرید. این کارها برای آن بود که بچه‌ها خودساخته بشوند و ول‌خرج و بی‌بندوبار، بار نیایند و همان‌طور شد که ایشان می‌خواستند.

 (شهید بهشتی به روایت همسرشان)

کرامت

چشم برزخی

 ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺎ ﺟﻨﺎﺏ ﺷﯿﺦ ﺍﺯ ﺩﺭﺏ ﻣﻨﺰل‌شان ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﯾﻢ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻡ ﮐﻪ ﺯنی ﺑﯽ‌ﺣﺠﺎﺏ ﻭ ﺑﺪﻟﺒﺎﺱ ﺩﺭ مقابل‌مان ﺍﺳﺖ. ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ. ﺷﯿﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: «ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻦ!» ﮔﻔﺘﻢ: «آﻗﺎﺟﺎﻥ! ﺍﻭ ﺑﯽ‌ﺣﺠﺎﺏ ﺍﺳﺖ.» ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: «ﮔﻔﺘﻢ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻦ!» ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ، ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺬﺍﺏ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺪﻧﺶ ﭘﺮ ﺍﺯ ﭼﺮﮎ ﻭ ﺧﻮﻥ. ﺍﺯ ﻣﻮﻫﺎﯼ او ﭼﺮﮎ ﻭ ﮐﺜﺎﻓﺖ، ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺬﺍﺏ ﻣﯽ‌ﺭﯾﺨﺖ. ﻫﺮ ﻗﻄﺮﻩ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﻨﺰﯾﻦ ﺁﺗﺶ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﻣﻨﻔﺠﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺳﻮﺧﺖ. ﻫﻤﯿﻦ‌ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﺩﯾﺪﻡ، ﺷﯿﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: «ﺑﺲ ﺍﺳﺖ! ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯ.» ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻡ ﮐﻪ ﺷﯿﺦ ﺑﺎ ﺗﺼﺮﻑ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ، ﺩﯾﺪﻩ‌هاﯼ ﺑﺮﺯﺧﯽ ﻣﺭﺍ ﮔﺸﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﻃﻦ ﻋﻤﻞ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ بفهمانند.

(شیخ رجبعلی خیاط)