نوع مقاله : کیمیا
محمد احمدی فیروزجایی
نکته
محبت اگر در راه صحیح نباشد...
به لحاظ آنکه یکی از قوا و نیروهای اصلی نفس انسان نیروی شهوت است، اگر در کنترل عقل قرار نگیرد، انسان را از راه سعادت دور کرده و به وادی گمراهی میکشاند. محبت که از آثار این نیروست، بهمثابه شهوت اگر در راه صحیح خود نباشد، موجب بدبختی و گمراهی انسان میشود؛ بنابراین یکی از وظایف مهم سالک در سلوک، عنایت به مسئلهی مراقبه و محاسبهی نفس باید باشد. مراقبت همانطور که از اسمش معلوم است، مواظبت از خود است در گناه نکردن هرطور که مقدور و میسور است. محاسبهی نفس همانطور که در روایات ائمه و کلمات بزرگان وارد شده، زمانی از روز یا شب است که در آنوقت، سالک به حساب اعمال روز خود رسیدگی میکند.
(حضرت امام خمینی)
کودکانه
احساسات و احساسات
یکی از مهمترین وظایف دینی، علمی و ملی پدران و مادران، توجه کامل به پرورش احساسات کودکان و مراقبت در تربیت عواطف آنهاست. احساس عاطفی در کودکان خیلی زود بیدار میشود. در موقعی که دستگاه عقل کودک بهکلی خاموش است و کمترین درک استدلالی ندارد، شعور عاطفی در وی بیدار است و آمادهی پذیرش تربیت. غفلت پدر و مادر در این اوقات حساس، میتواند آثار نامطلوبی در روان کودک بگذارد و او را بد بار بیاورد.
برای شناخت خوی فطری کودک و تشخیص احساسات خوب و بد او، لازم است پدر و مادر از دوران اول زندگی طفل را تحت مراقبت قرار دهند و در حرکات او دقت کنند. اگر کودک دارای احساسات غیرعادی باشد، بدون تردید از خلال اعمال و وضع رفتار او آشکار میگردد و اگر آن را بد و ناپسند تشخیص دادند، با روشهای صحیح تربیتی از بروز آن جلوگیری کنند و کودک را به راه صفت پسندیده سوق دهند.
(استاد آیتالله فلسفی)
همسرانه
ایفای وظیفهی الهی
همانطور که خدمتگزار بودن برای مرد اهانت نیست، کسب موافقت و اجازهی شوهر هم برای خروج از منزل اهانت به شخصیت زن شمرده نمیشود؛ بلکه ایفای وظیفهای الهیست و یک افتخار. کانون خانواده مسافرخانه نیست که هرکسی بدون اطلاع دیگران بیاید و برود و مورد سؤال قرار نگیرد.
اگر زن بدون موافقت و رضایت شوهر از خانه بیرون رود، خانه و خانواده سامان نمیگیرد و اطمینان شوهر به عفت و سلامت او قرار نمییابد و کودکان که خود زنان و مردان فردایند، به شایستگی و امانت رشد و پرورش نمییابند.
(استاد علیاکبر حسینی)
توصیه
اظهار علاقه و بس!
آقای محترم! همسر شما پیشتر کاملاً از محبتهای بیشائبهی پدر و مادر برخوردار بود و از وقتی پیمان زناشویی را امضا نمود، از دیگران برید و با تو پیوند دوستی برقرار کرد. بدان امید به خانهات قدم نهاد که تو بهتنهایی بهاندازهی همهی آنان، بلکه بیشتر او را دوست بداری. انتظار دارد عشق و محبت تو به او، حتی از عشق و علاقهی پدر و مادرش نیز عمیقتر و پایدارتر باشد؛ چون به تو عشق، محبت و اعتماد داشته، تمام هستی و موجودیت خویش را در اختیار تو نهاده است.
بزرگترین رمز همسرداری و بهترین کلید حل مشکلات زناشویی، اظهار عشق و علاقه به همسر است. اگر میخواهی دل همسرت را مسخر گردانی که مطیعت باشد، بهتر آن است که تا میتوانی، به او اظهار عشق و علاقه کنی.
(آیتالله امینی)
عملی
یادگاری
ترک ماسویالله
و تو مهربان من! ناچار باید برای این زندگی تمام، کریم و مسرور و برای حیات طیبه و پاک از ذلت، حقارت و ابتذال آماده شوی.
دیگر نمیتوانی با تکیه بر مادر و پدر و حتی همسر، فرزند یا برادر و خواهر زندگی کنی. چرا تو از کسانی نباشی که دیگران را بارور کردهای و دیگران را ساختهای و پناهگاه و تکیهگاه خوبی برای آنها بودهای؟ اینکه میگویم خوب، بهدلیل این است که تنبلپرور و ذاتساز نباشی؛ بلکه سازنده و مفید باشی و با پناهی که میدهی، بسازی تا هنگامی که بر تو تکیه کردهاند، پاشکسته و ذلیل نمانند.
اگر توجه داشته باشی، میفهمی که من میخواهم از تکیه بر نعمتها و از تکیه بر خودت فارغ شوی و از آنجا که در بنبست دنیا و ناتوانی و عجز کامل خودت قرار میگیری، ناامید و متزلزل یا ملتهب و برآشفته نباشی که در دعای امینالله میخوانی: «أللّهم فاجعل نفسی مطمئنه بقدرک»؛ آرامش دل مرا، کنار نعمتهای بیرون و قدرتهای درونم نگذار که این هر دو، دنیاپرستی و خودپرستیست!...
(علی صفایی حائری»
سیرهی اجتماعی
مانند یک رفیق صمیمی
مدت شصت سال با «آیتالله مرعشی» زندگی کردم و در این مدت هیچگاه با من به تحکم سخن نگفت، رفتاری خشونتآمیز نداشت و با تندی با من صحبت نکرد. تا آن زمان که قادر به حرکت و انجام کاری بود، نمیگذاشت دیگران کاری برایش انجام دهند؛ حتی وقتی تشنه میشد، برمیخاست، به آشپزخانه میرفت، آب میآشامید و به من نمیگفت. وی غیر از اینکه همسر خوب، مهربان و دوستداشتنی بود، برای من مانند یک رفیق صمیمی و همکاری غمخوار نیز بود و در کارهای منزل کمک میکرد. بسیاری اوقات در کارهای آشپزخانه از قبیل: درستکردن غذا، پاککردن سبزی و شستن میوه و وسایل آشپزخانه به من کمک میکرد و رفتارشان برای تمامی افراد خانه الگو بود.
(آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی به روایت همسرشان)
کرامت
بازاری که نبود!
«سیدمحمدمهدی بحرالعلوم» در مکه زندگی اشرافی داشت؛ بیرونی با تشریفات و مخارج، ریاست، رفتوآمد و... زمانی از سوی نویسندهی کتاب «مفتاحالکرامه»، مقداری غذا و چند اشرفی برای کسی میفرستد. او میگوید: «در عمرم چنین غذایی نخورده بودم.»
روزی خادم سید به او گفت: «خرجی تمام شده است. سید نامهای بهصورت برات و حواله به او داد و محلی را در پشت کوه «صفا» آدرس داد که در بازارچهی آنجا دکان تاجریست. برو از او بگیر. خادم رفت و حواله را به او داد. تاجر نیز با احترام، مقدار زیادی پول به خادم تقدیم کرد. او نیز مانند گذشته مشغول هزینهکردن آن شد و بعد از مدتی، خادم به همانجا رفت تا تاجر و دکان او را پیدا کند. او هرچه گشت، اثری از آن محله، بازارچه و دکانها در پشت کوه «صفا» ندید؛ ولی پولی که از آن تاجر گرفته بود، همچنان باقی بود و آن را خرج میکردند.
(به نقل از آیتالله بهجت)